نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
شهادت همان هُمای سعادت است که بر هر خانهای نمینشیند. شهادت همسان همان صبای سحریست که بر خفتگان نمیوزد و همواره خردمندان معنوی، خود را به آستانش میرسانند تا از دریای بیکرانش بهرمند گردند.
روایتی از کودک این وطن در یکی از سالگردهای شکست شوروی در افغانستان در دوره حکومت سابق
شعری کوتاه و پرمعنی، دربارهٔ شکست قشون سرخ شوروی در اقغانستان، که به مناسبت سالگرد خروج آن به رشتهٔ تحریر درآمده است.
نویسنده: عبدالمالک عزیزی دزد شاکی مادر امید با ناامیدی و با همان مقدار اندک دواها از مطب برگشت و امید چند روزی تحت مراقبت بود و استراحت میکرد. همسایه هم بخاطر رضای خدا دواهای گیاهی درست می کرد و به امید می داد بعد از چند روزی امید سر پا شد. قرطاسیه و کتاب خودش […]
نویسنده: عبدالمالک عزیزی مریضی امید بعد از اتفاقی که ایام امتحانات در مکتب برای امید افتاد و آن ناعدالتیهایی که در قبال زحمات و درسخواندنهای خودش دید، فشار زیادی بر او وارد شد هر لحظه که به یادش میآمد که چطور در یک چشم بههمزدن همه چیز تغییر کرد. زمین و زمان به خوردنش میآمدند […]
نویسنده: عبدالمالک عزیزی امتحانات مکتب درس امید خوب بود و هر روز به اشتیاقش افزوده میشد و با تمام توان خود درس خوانده و کوشش میکرد تا اینکه امتحانات رسمی کمکم شروع میشدند و هر چه امتحانات نزدیکتر میشدند چهرهها و افراد جدیدتری در صنفها آشکار میشد و این افراد همان همصنفیهای خیالی امید بودند […]
نویسنده: عبدالمالک عزیزی شامل شدن به مکتب امید به سبب اخلاق خوب و عملکرد مناسبی که داشت توانسته بود مشتریهای زیادی را به خود جذب بکند و کارش خوب رونق پیدا کرده بود به نان و نوایی رسیده بود و با شرایط زورمندان روزگار را سپری میکرد. در برابر همۀ ناجوانیهایی که دیده و خاطرات […]
نویسنده: عبدالمالک عزیزی چند روز از شهادت پدر امید گذشت و او تازه به خود آمده بود. غم از دست دادن پدر کمرش را خم کرده بود؛ ولی امید با خود و خدای خود عهد و پیمان بست که هیچ وقت نگذارد مادر ضعیفش نبود پدرش را حس بکند؛ لذا لباس کودکی را از […]
نویسنده: عبدالمالک عزیزی امید کودک هفت سالهای بود که در کنار پدر و مادر خود روزهای خوبی را سپری میکردند پدر امید از راه کشاورزی و با عرق جبین تکهنانی را بر دسترخوان میآورد و زندگی طبق میلشان بود (ترهوپیاز داشتند پینک باز داشتند) روزها به همین منوال تیر میشد که ناگهان صدای مهیبی […]
نویسنده: محمد سادات مرگ در راه هدف، یکی از فضایل متفقه در تمام ادیان سماوی و مکاتب فکری، بشر است. تاکنون هیچ فیلسوف و یا عالم علوم انسانی در دنیا مرگ در راه هدف را نکوهش ننموده و آنرا بد نگفته است. واقعیت آنست که زندگی دنیوی بشر را در این گفتهی سید قطب […]
نویسنده: سعید مبارز – شوق شهادت: پیرمرد مسن که حدودا ۶۰-۷۰ سال سن داشت، زیادتر وقت را همراه مجاهدین میگذراند و همصحبت شان بود. این مرد به مجاهدین بینهایت محبت داشت و در حالیکه زندگی، خانه و کاشانه منظم نیز داشت اما باز هم بیشتر وقتش را همراه مجاهدین سپری میکرد. ننگیالی؛ مسؤول اطاق ما […]
نویسنده: معتصمبالله مقصودی مترجم: خیرخواه سمنگانی هر لحظهای از حالات و درسهای جهادی بر من یک حقیقت شیرین میباشد که هرگز فراموش نمیکنم؛ بهویژه اوقات دلانگیز و عاشقانهای را که در جریان عملیات در عشق و محبت یاد و لقای حق میگذراندم. عزیزان گرامی امروز میخواهم خاطرهای بسیار زیبا و روحنوازی از آوان […]
نویسنده: شهید محمد عمر منیب تقبلهالله ترجمه: محمدصادق طارق بس از فراغت از دورهٔ احادیث مبارک نبوی، با یک تن از مفتیان در مدرسه بسیار زیبایی نشسته بودم از من پرسید: مگر در میان استشهادیان چه سری نهفته است که این اندازه شیفتهشان هستی؟ گفتم: فقط یک سوال از شما میپرسم، چشمهای تان را […]
نویسنده: شهید محمدعمر منیب تقبلهالله ترجمه: محمدصادق طارق خداوند متعال نعمتهای بیشمار و گرانبهای خویش را بر رسول الله صلی الله علیه و سلم ارزانی بخشیده است اما تمام آنها را ذکر نکرده است؛ فقط موارد مهم و نعمتهای بس ارزشناک را یادآوری میکند. خداوند متعال راجع به یک نعمتاش میفرماید: وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ […]
نویسنده: احمدالله مهاجر اندکی به مشخصات این ولسوالی میپردازیم: ولسوالى زندهجان مربوط ولایت هرات میباشد که بین ۶١ درجه و ۴۴ دقیقه طولالبلد شرقى و ٣۴ درجه و ٢٠ دقیقه عرضالبلد شمالى واقع است. مساحت این ولسوالى حدود «١٨٢٨» کیلو متر مربع است و ارتفاع آن از سطح بحر حدود «٨۴٠» متر است. در […]
نویسنده: احمدالله مهاجر شروع زمینلرزه: قبل از ظهر، ساعت ۱۱:۲۰ بود. مردم به صورت عادی مشغول زندگی بودند. مادر در حال آمادهسازی غذا، پدر روان بهطرف کار، پدربزرگ در حال نگریستن بازی اطفال، مادربزرگ در حال تلاوت، اطفال مشغول بازی و چوپانها درحال برگشت بهسوی خانه، بهخاطر میل غذا، خسته و درمانده حرکت کرده بودند […]
نویسنده: خیرخواه سمنگانی امروز جمعه ۲۷ ربیع الاول برج ١۴۴۵ ه ق، پس از اصرار زیاد از سوی دوستان، همراه با آنان سیاحتی داشتیم به سمت کانال قوش تیپه، هموطنان عزیز خودرا که فوج فوج: مزدحم، منفرد و منتشر در ماحول کانال با لبان خنده و شادی دیدم که هر یکی از فرحت و خوشی […]
نویسنده: اخو الشهید دهه میانی ماه ربیع الاول، سالروز پر کشیدن سبکبالان عاشق جهاد و شهادت در کمربند امنیتی خاشرود است. پنج سال پیش در ۱۷ ربیع الاول ۱۴۴۰ هجری قمری کمربند خاشرود توسط درونهای دشمن مورد تهاجم قرار گرفت و در ظرف چند روز تعدادی از جوانان برومند به شهادت رسیده، با بدنهای مجروح […]
نویسنده: حافظ سلمان نیمروزی امروز میخواهم در مورد سرزمین شیرمردان و سرزمینی که هر گوشهاش پر از خاطرات شهدا و مجاهدین است و نام آن در تاریخ ثبت شده است، برای شما بنویسم! بلی، سخن از منطقه بهرامچه است که در اوایل حملهٔ آمریکا، مرکز مجاهدین بود. میتوانیم بگوییم که بهرامچه یکی از مراکز مهم […]
نویسنده: محمد داود مهاجر آیا میشناسید آن مرد مجاهد کیست؟ دلاورمردی که ۲۷ جنگ مشهور تاریخ را قیادت نمود و در همهٔ آنها خودش نقش مؤثر و مرکزیت را داشت. او در جنگهای خود، در هر یکی، تاکتیکهای بینظیری را پیاده میکرد. او شخصیتی است که مدرسهای بزرگ بنا کرد و به تربیت رجال پرداخت. […]