نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
حقانی هروی/ شعر ============== غرق دنیای فیــــــنال عین و غین بی کمال عشق شان بود فوتبال بی خبر از قیل و قال =========== فکرشان سودا و مال دین فروش و لا اُبال ملت مسکیـن پایمال بیغم اند و بی خیال ========== پول گرفتند مالامال از واشنگتن تا سنگال خرج شان شد بالکمال همچنان شکسته بال […]
علامه اقبال لاهوری: ای ظهور تو شباب زندگی جلوه ات تعبیر خواب زندگی ای زمین از بارگاهت ارجمند آسمان از بوسهٔ بامت بلند شش جهت روشن ز تاب روی تو ترک و تاجیک و عرب هندوی تو از تو بالا پایهٔ این کائنات فقر تو سرمایهٔ این کائنات در جهان شمع حیات افروختی بندگان را […]
عارف بزرگ مولانا جامی رحمه الله: الهی غنچهٔ امید بگشای! گلی از روضهٔ جاوید بنمای بخندان از لب آن غنچه باغم! وزین گل عطرپرور کن دماغم! درین محنتسرای بی مواسا به نعمتهای خویشام کن شناسا! ضمیرم را سپاس اندیشه گردان! زبانم را ستایشپیشه گردان! ز تقویم خرد بهروزیام بخش! بر اقلیم سخن فیروزیام بخش! دلی […]
حقانی هروی می گویند دانشمندی قصد تغییر جهان و اصلاحش را داشت؛ اما پس از سالیانی پذیرفت که اصلاح و تغییر جهان مشکل است، به فکر اصلاح و تغییر قارۀ خودش شد؛ اما دید که آن هم سخت است به فکر تغییر و اصلاح کشورش اُفتاد، دید که واقعا کشورش هم بزرگ است، تصمیم گرفت […]
به قلم: دکتر عبدالله المحیسنی حفظه الله اشاره: دکتر عبدالله المحیسنی در تویتر رسمی خود، در رثای امیرالمومنین ملامحمد عمر (رحمه الله) مطالبی نوشتند که متن کامل آن به شرح ذیل می باشد. بسم الله الرحمن الرحیم الله متعال را در هرحالی ستایش می کنیم. و از دربارش مسئلت داریم تا ما را از گمراهی […]
اى عمر سرخى رنگ لاله ها از خون توست تیغ شمشیر عدالت تا ابد ممنون توست شام تاریک بشر را نور باران کرده اى عالمى زرد وخزان را نو بهاران کرده اى ریشه کن شد پایه هاى مشرکین از نام تو شد مضاعف قدرت اسلام ودین از نام تو شد نهال دین احمد از جهادت […]
حقانی هروی مولانای روم در کلیات خود نسبت به نحوست آدم احمق و نادان حکایتی از حضرت عیسی علیه السلام می آورد که روزی حضرت عیسی علیه السلام فرار می کرده که یکی از افراد امتش او را در این حال دید و او هم شروع کرد به گریختن. عیسی علیه السلام بعد از آنکه […]
عبدالواحد قلندرزهی همزبانی تنها در گفتار نیست؛ بلکه آن در وابستگی و پیوستگیدلی و فکری هم هست. افرادی که افکار متفاوت و گرایشهای مختلف دارند، گویا با هم بیگانه و نامحرم هستند و همراهی اینگونه مردم با یکدیگرسخت است و این مشکل و عناد و تضاد دلی و فکری را حضرت مولانا جلال الدین رومی […]
علامه اقبال لاهوری – رحمه الله – : سر حق تیر از لب سوفار گفت تیغ را در گرمی پیکار گفت ای پریها جوهر اندر قاف تو ذوالفقار حیدر از اسلاف تو قوت بازوی خالد دیده ئی شام را بر سر شفق پاشیده ئی آتش قهر خدا سرمایه ات جنت الفردوس زیر سایه ات در […]
راهبی چراغ به دست داشت و در روز روشن در کوچه ها و خیابانهای شهر دنبال چیزی میگشت. کسی از او پرسید: با این دقت و جدیت دنبال چه میگردی، چرا در روز روشن چراغ به دست گرفتهای؟ راهب گفت: دنبال آدم میگردم. مرد گفت این کوچه و بازار پر از آدم است. گفت: بله، […]
الهی چون در تو نگرم از جمله تاج دارانم و چون در خود نگرم از جمله خاکسارانم خاک بر باد کردم و بر تن خود بیداد کردم و شیطان را شاد الهی در سر خمار تو دارم و در دل اسرار تو دارم و بر زبان اشعار تو الهی اگر گویم ستایش و ثنای تو […]
از اِمام أبو حنیفه _ رحـــــــمه الله _ پرسیده شد که شما از کدام طائفهِ مردم هستید ؟؟؟ اِمام أبو حنیفه _ رحـــــــمه الله _ برایش ګفت: من از مردمِ هستم که سلف ( صحابه کرام _ رضی الله عنهم_ ، تابعین و تبع تابعین _ رحمهم الله جمیعاً ) را دشنام نمیدهد، و به […]
مسلمانان مسلمانم . که ناقابل شده جانم. گناهم بی گناهی است. تمام جرمم ایمانم. سر من بر تنم سنگین. شده با من ستم ننگین. اسباب بازی وتوپ من. با خون مادرم رنگین. چرا اینجا فقط جنگ است. همه جا خون یک رنگ است. به لبها نیست لبخندی. صدای تیر آهنگ است. مسلمانی چرا چرم شد. […]
شهر آشوب شد وصحن شهر باز رنگین شد، باز چنگال خبیث کفر به شب خونین شد، باز هم یک بار دیگر چهره ی ظالم عیان. پستی خود بی مروت داد اندرشب نشان. باز هم جور یهود ودست بی مهر رزیل. بی دفاعی راهدف کردند بدون هیچ دلیل. بازهم دست یهود در شهر قندوز رو شد. […]
شعر از: ابوعمران مزمل غرش ابر بهار و صفحۀ سبز زمین فکر من شاد نموده و دلم بسته بدین سینۀ سبز زمین وتنۀ سرخ تپه فکر آن دشمن دیرین مرا ساخت حزین ساز بلبل قدح گل تن دوتای عدو دل ایتام وطن شاد نموده بیقین رعدوبرق سرشمشیر من و فصل بهار ز یهود و ز […]
شعر از: سعادت کامران ===================== حـــــــــــاجـب ودربـــانِ درِبــــارفرنگ دیـــــــدخودرادرقبـــــــای هفت رنگ موشک ازموشی درآمدگـــــربه شد میربایدجان ْعقلش تیــــــره شــــــــــد رگ رگش عـــفریت شــــددیوانه وار هرچه برلب بودگفتش نــــابکـــــــــار خویشکام ناکـــــــــام میماندچـــــرا؟ دهخـــــــــدامیخواهدازغیرِخــــــــــدا دســــت بردارازطــــلب درکـوبـــــــکو دُرِیکــــــتاازصـــــدف خــــــــارج مجو جـــزبه تـــوبه می نشایدکــــــس دیګر راه جویــــــــــد ! ورنه درآیـــــدبه ســـر ایــــن عمراین مـــــــردســــالارودلیـــر توتیــــایی چــــــــــــشم هـــربرناوپیـــر […]
مادر چه گریه میکنى امشب براى من زنهار اشک غم مفشان در عزاى من من طایر بهشتی ام و راستى نبود ویرانهاى چو عالم هستى سراى من رفتم از این خراب و پریدم به اوج عشق جایى که بود درخور بال هماى من بنگر چگونه پر به حریم خدا زدند همسنگران همنفس خوشنواى من من […]
علامه اقبال لاهوری رحمه الله: چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما ای جوانان عجم جان من و جان شما غوطه ها زد در ضمیر زندگی اندیشه ام تا بدست آورده ام افکار پنهان شما مهر و مه دیدم نگاهم برتر از پروین گذشت ریختم طرح حرم در کافرستان شما تا سنانش تیز تر گردد […]