نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
نویسنده: عبدالمالک عزیزی امید کودک هفت سالهای بود که در کنار پدر و مادر خود روزهای خوبی را سپری میکردند پدر امید از راه کشاورزی و با عرق جبین تکهنانی را بر دسترخوان میآورد و زندگی طبق میلشان بود (ترهوپیاز داشتند پینک باز داشتند) روزها به همین منوال تیر میشد که ناگهان صدای مهیبی […]
نویسنده: محمد سادات مرگ در راه هدف، یکی از فضایل متفقه در تمام ادیان سماوی و مکاتب فکری، بشر است. تاکنون هیچ فیلسوف و یا عالم علوم انسانی در دنیا مرگ در راه هدف را نکوهش ننموده و آنرا بد نگفته است. واقعیت آنست که زندگی دنیوی بشر را در این گفتهی سید قطب […]
نویسنده: سعید مبارز – شوق شهادت: پیرمرد مسن که حدودا ۶۰-۷۰ سال سن داشت، زیادتر وقت را همراه مجاهدین میگذراند و همصحبت شان بود. این مرد به مجاهدین بینهایت محبت داشت و در حالیکه زندگی، خانه و کاشانه منظم نیز داشت اما باز هم بیشتر وقتش را همراه مجاهدین سپری میکرد. ننگیالی؛ مسؤول اطاق ما […]
نویسنده: معتصمبالله مقصودی مترجم: خیرخواه سمنگانی هر لحظهای از حالات و درسهای جهادی بر من یک حقیقت شیرین میباشد که هرگز فراموش نمیکنم؛ بهویژه اوقات دلانگیز و عاشقانهای را که در جریان عملیات در عشق و محبت یاد و لقای حق میگذراندم. عزیزان گرامی امروز میخواهم خاطرهای بسیار زیبا و روحنوازی از آوان […]
نویسنده: شهید محمد عمر منیب تقبلهالله ترجمه: محمدصادق طارق بس از فراغت از دورهٔ احادیث مبارک نبوی، با یک تن از مفتیان در مدرسه بسیار زیبایی نشسته بودم از من پرسید: مگر در میان استشهادیان چه سری نهفته است که این اندازه شیفتهشان هستی؟ گفتم: فقط یک سوال از شما میپرسم، چشمهای تان را […]
نویسنده: شهید محمدعمر منیب تقبلهالله ترجمه: محمدصادق طارق خداوند متعال نعمتهای بیشمار و گرانبهای خویش را بر رسول الله صلی الله علیه و سلم ارزانی بخشیده است اما تمام آنها را ذکر نکرده است؛ فقط موارد مهم و نعمتهای بس ارزشناک را یادآوری میکند. خداوند متعال راجع به یک نعمتاش میفرماید: وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ […]
نویسنده: احمدالله مهاجر اندکی به مشخصات این ولسوالی میپردازیم: ولسوالى زندهجان مربوط ولایت هرات میباشد که بین ۶۱ درجه و ۴۴ دقیقه طولالبلد شرقى و ۳۴ درجه و ۲۰ دقیقه عرضالبلد شمالى واقع است. مساحت این ولسوالى حدود «۱۸۲۸» کیلو متر مربع است و ارتفاع آن از سطح بحر حدود «۸۴۰» متر است. در […]
نویسنده: احمدالله مهاجر شروع زمینلرزه: قبل از ظهر، ساعت ۱۱:۲۰ بود. مردم به صورت عادی مشغول زندگی بودند. مادر در حال آمادهسازی غذا، پدر روان بهطرف کار، پدربزرگ در حال نگریستن بازی اطفال، مادربزرگ در حال تلاوت، اطفال مشغول بازی و چوپانها درحال برگشت بهسوی خانه، بهخاطر میل غذا، خسته و درمانده حرکت کرده بودند […]
نویسنده: خیرخواه سمنگانی امروز جمعه ۲۷ ربیع الاول برج ۱۴۴۵ ه ق، پس از اصرار زیاد از سوی دوستان، همراه با آنان سیاحتی داشتیم به سمت کانال قوش تیپه، هموطنان عزیز خودرا که فوج فوج: مزدحم، منفرد و منتشر در ماحول کانال با لبان خنده و شادی دیدم که هر یکی از فرحت و خوشی […]
نویسنده: اخو الشهید دهه میانی ماه ربیع الاول، سالروز پر کشیدن سبکبالان عاشق جهاد و شهادت در کمربند امنیتی خاشرود است. پنج سال پیش در ۱۷ ربیع الاول ۱۴۴۰ هجری قمری کمربند خاشرود توسط درونهای دشمن مورد تهاجم قرار گرفت و در ظرف چند روز تعدادی از جوانان برومند به شهادت رسیده، با بدنهای مجروح […]
نویسنده: حافظ سلمان نیمروزی امروز میخواهم در مورد سرزمین شیرمردان و سرزمینی که هر گوشهاش پر از خاطرات شهدا و مجاهدین است و نام آن در تاریخ ثبت شده است، برای شما بنویسم! بلی، سخن از منطقه بهرامچه است که در اوایل حملهٔ آمریکا، مرکز مجاهدین بود. میتوانیم بگوییم که بهرامچه یکی از مراکز مهم […]
نویسنده: محمد داود مهاجر آیا میشناسید آن مرد مجاهد کیست؟ دلاورمردی که ۲۷ جنگ مشهور تاریخ را قیادت نمود و در همهٔ آنها خودش نقش مؤثر و مرکزیت را داشت. او در جنگهای خود، در هر یکی، تاکتیکهای بینظیری را پیاده میکرد. او شخصیتی است که مدرسهای بزرگ بنا کرد و به تربیت رجال پرداخت. […]
بر فراز بزرگترین قلهٔ اسلام/ بخش دوم سهیل مبارز دومین شب از شبهای زندگی من در مسیر جهاد سپری میشود. آموزشهای کافی و یا حتی ضروری را برای پیشبرد اهداف جهادی، تاکنون نیاموختهام. همراه مجاهدین اتاق بدری که مسلحاند و گویی قصد دارند به تشکیل (عملیات) بروند، تا اتاق منصوری قدم بر میدارم و از […]
سلسله خاطرات میدان جهاد/ بخش ۲۰ و اخیر محمد اود مهاجر دنیا عجیب است و زندگی بندگان خدا عجیبتر! امام و رهبری را میبینید که گمراه میشود و عکس آن، فاجر و فاسقی را میبینید که هدایت میشود و بالاترین مقام را از آن خود میگرداند! چه بسا کسانیکه حیثیت یک رهبر را داشتهاند و […]
دوازده روز در میان کوههای قلعهمزار/۵ – برگی از خاطرات جهادی/ برگ ۲۰ و اخیر صارم محمود از به یاد ماندنیترین خاطرات قلعهمزار، شبگذرانی در غارهایِ خوردی بود که در دل کوههای قلعهمزار شکافته شده بود. چندین غار، در چندین ناحیهٔ قلعهمزار به شکل منظم درست شده بود؛ تعدادی پایین کوهها و تعدادی نیز بالایشان. […]
دوازده روز در میان کوههای قلعهمزار/۴ – برگی از خاطرات جهادی/ ۱۹ صارم محمود نوت: این مقاله دو سال قبل دوم ذیالحجه ۱۴۴۰ هق) روز شهادت شهید مقداد تقبلهالله نوشته شد و همان روز از سایت دری الاماره به نشر رسید. چون مقاله حاوی بسیاری از خاطرات نگارنده با شهید مقداد، در میان کوههای قلعهمزار […]
در میان کوههای قلعهمزار/۳ – برگی از خاطرات جهادی/۱۸ صارم محمود چند روز اخیری را که در میان کوههای قلعهمزار بودیم، اختصاص داده بودیم برای فرا گرفتن دوربین شب، که مجاهدین به آن به اصطلاح عامیانه بوزبوزک میگفتند. بعد از نمازهای مغرب تا نماز عشا شهید زید تقبلهالله برای ما نکتههای امنیتی میگفتند و گاهی […]
محمد داود مهاجر دستـــهگـــلها را بچیــنید ای جوانان وطن فاتحان آیند ز هر سو خوشنما دشت و دمن بـارک الله بــارک الله مرحـــبا خــوش آمدند فاتــحانِ مُلـــک دلها شــهر ما خوش آمدند کوچــهها را گل فِشانید از گلان سرخ و زرد نغمـههای خــوش سُرایِید بــهر آنـان در نبرد پیـشواز لشــکر حــق آمــدند خــورد و کـلان […]
برگی از خاطرات جهادی/ ۱۷ صارم محمود در میان کوههای قلعهمزار درهی عریضی بود که همانند یک نهر بزرگ میماند، یا بهتر است بگویم، همانند یک شاهراه بزرگ میماند. آبهای زلال و شیرین از چشمهسارها در متن این شیله جاری میشد و به این دره زیبایی خاصی میبخشید. صخرهسنگهای بزرگ و خوردی اینطرف و آنطرف […]
سلسله خاطرات میدان جهاد/ بخش ۱۹ محمد داود مهاجر هیچ فرد نیکی مغرور به اعمال خود نشود و هیچ فرد گناهکاری این خیال را نکند که دیگر کار از کار گذشته و برای توبهکردن دیر است؛ راهی برایش جهت بازگشت باقی نمانده است. بلکه یک دروازه را خداوند متعال همیشه باز گذاشته است و آن […]