به یاد فاجعه شفاخانۀ قندوز

شهر آشوب شد وصحن شهر باز رنگین شد، باز  چنگال  خبیث  کفر به شب  خونین شد، باز هم یک بار دیگر چهره ی ظالم عیان. پستی خود بی مروت داد اندرشب نشان. باز هم جور یهود ودست بی مهر رزیل. بی دفاعی راهدف کردند بدون هیچ دلیل. بازهم دست یهود در شهر قندوز رو شد. […]

شهر آشوب شد وصحن شهر باز رنگین شد،
باز  چنگال  خبیث  کفر به شب  خونین شد،

باز هم یک بار دیگر چهره ی ظالم عیان.
پستی خود بی مروت داد اندرشب
نشان.

باز هم جور یهود ودست بی مهر رزیل.
بی دفاعی راهدف کردند بدون هیچ دلیل.

بازهم دست یهود در شهر قندوز
رو شد.
بازهم اشرف غنی آن شمر بی آبروشد.

باز هم ظالم لباس بز دلی بر تن نمود.
ننگ دیگر را چو دزدی حک بر دامن نمود.

دکتر احسان را که کارش بود یاریی مریض.
دفترش آلوده کرد با خون احسان عزیز.

کفر را پیغامی از مردان نامدار وشجاع.
ما  به  امید  خدا  آییم  بر تخت شما.

پرچم اسلام را نصب می کنیم اندر جهان.
برده وارباب را ما می دهیم قدرت نشان

 

 

آخند زاده