راپور هیئت عالی رتبهء امارت اسلامی دربارهء موضوع ازبکستانی های داعشی

بسم الله الرحمن الرحیم راپور هیئت عالی رتبهء امارت اسلامی دربارهء موضوع ازبکستانی های داعشی همانگونه که شما نیز معلومات دارید؛ در زمان حاکمیت قبلی امارت اسلامی تعدادی از مهاجر ازبکستانی در افغانستان سکونت داشتند، و تعهد کرده بودند که قوانین امارت اسلامی را اطاعت می کنند، بعد از تجاوز کفار به رهبری آمریکا بر […]

بسم الله الرحمن الرحیم

راپور هیئت عالی رتبهء امارت اسلامی دربارهء موضوع ازبکستانی های داعشی

همانگونه که شما نیز معلومات دارید؛ در زمان حاکمیت قبلی امارت اسلامی تعدادی از مهاجر ازبکستانی در افغانستان سکونت داشتند، و تعهد کرده بودند که قوانین امارت اسلامی را اطاعت می کنند، بعد از تجاوز کفار به رهبری آمریکا بر افغانستان، آنها به وزیرستان رفتند که در آنجا نیز در نتیجهء برخورد نامناسب با مردم محل از یک جا به جای دیگر انتقال شدند تا اینکه سال گذشته هنگامیکه پاکستان در مناطق قبایل عملیات انجام داد، تعدادی دوباره با افغانستان بازگشتند و بعضی ها با خانواده هایشان در ولسوالی های ارغنداب، دایچوپان و خاک افغان ساکن شدند.

 

چندی بعد منصور دادالله نیز به مناطقی در خاک افغان ارغنداب رفت و در انجا خانه بخانه و قریه به قریه شروع به شکایت از امارت اسلامی نمود که با من برخورد بد صورت گرفته است و به من پناه بدهید که با اینگونه تبلیغات یکتعداد همدرد پیدا کرد.

منصور دادالله در این منطقه رفته رفته با ازبکستانی ها روابطه پیدا کرده و آنها را از مناطق مختلف گرد آورده و یک شبکهء مشترک ایجاد کردند که در مقابل امارت اسلامی موقف تقابل و مخالف اختیار کردند، آنها به غارت اموال شخصی و اختطاف در مناطق اطراف آغاز کردند که بصورت عمده به کرات برادران هزارهء ما را اختطاف می کردند که حتی زنان هزاره نیز مشتمل این اختطاف بودند، که چند نمونه از جنایات آنان در ماه های اخیر را بطور ذیل میتوان نام برد.

اختطاف ۳۱ تن از برادران هزاره از مربوطات ولسوالی شاجوی که بعداً تعدادی از آنان را سر بریدند و اجساد آنان را در بازار منطقهء رسنی ولسوالی خاک افغان انداختند، تعداد دیگری را تبادله کردن و افراد باقی مانده را به شکل دسته جمعی در خانهء ای در منطقهء ارغنداب ذبح کرده و کُشتند.

۳ زن و ۳ مرد هزاره که از خاک افغان بسوی غزنی در حرکت بودند را از سرک عمومی دستگیر کرده و با خود زندانی کردند.

در منطقهء باغتو ولسوالی شاجوی ۳ زن و ۲ مرد هزاره از موتر پیاده و لادرک شدند، بعداً این افراد در حالی یافت شدند که بیهوش شده بودند و موترشان تاکنون لادرک است.

دو کودک دوازده ساله و پانزده ساله را از قوم پشتون از قریهء گزی ولسوالی خاک افغان بزور با خود بردند و به مردم استدلال می کردند که برای جهاد با ما یکجا شده اند که این کودکان تااکنون لادرک هستند.

یک تاجر تاجیک که باشندهء شهر غزنی بود را از سرک عمومی اختطاف کردند و بعداً  از خانواده اش خواستار پرداخت ده میلیون کالدار شدند که علی الرغم درخواست مکرر طالبان و ملا های منطقه این تجار بیگناه را آزاد نکردند.

به کرات و مرات زنان هزاره را اختطاف کردند که برادران هزاره نیز در یک عمل متقابل چهارده تن از زنان و کودکان پشتون را از قریهء گزی، خاک افغان اختطاف کردند که بدین ترتیب در نتیجهء اعمال آنان زمینهء جنگ قومی در منطقه مساعد گردید، اما طالبان بخاطر جلوگیری از جنگ و دشمنی قومی بین افغان ها مداخله کردند و چهارده زندانی را از نزد برادران هزاره آزاد کردند.

داعشی های ازبکستانی یک شب زندانی ها را در جوال های کلان انداخته اند و در موتر یکی بر دیگر انداخته اند تا به محل دیگری انتقال دهند، که در هنگام عبور از از اختربازار ارغنداب یکی از پیره داران بازار وضعیت اسفناک زندانی ها، صدای گریه، فریاد و فغان آنان را شنیده بود و روز بعد به مردم گفته بود که انجام چنین اعمالی ظلم است، که ازبک های داعشی از این گفتهء  او مطلع شده و آمدند این پیره دار بیچاره را با تفنگچه به شهادت رساندند.

 

باشندگان قریهء چکنک ارغنداب می گویند که در یکی از حولی های این قریه زندانی زن و مرد برادران هزاره زندانی بودند، که یک روز از این حولی دود غلیظ و بوی متعفن بلند شد که ما تاکنون چنین بویی حس نکرده بودیم، بعداً معلوم شد که داعشی ها یک زن هزاره را زنده سوزانده بودند.

باشندگان قریهء پیتاو ارغنداب می گویند که یکروز از یک حولی که در آن داعشی ها بودوباش داشتند یک زن هزاره در حالی بیرون آمده و  فریاد میزد که کاملا برهنه بود، چند مسلح ازبکستانی داعشی از پشت این زن آمدند و او را دوباره با خود به داخل حولی بردند.

داعشی های اربکستانی در بازار سولان خاک افغان و مناطق بسیار دیگر اعلامیه ها و پوسترهایی را نصب کردند که مردم را به بیعت با داعش دعوت می کردند، در این اعلامیه ها آنها بر ضد طالبان و امارت از الفاظ بد استفاده کرده بودند و آنها را باغی و مزدوران آی ایس آی خطاب کرده بودند.

این تنها چند نمونه از جنایات آنان بود که ذکر همهء آنها این راپور را بسیار طولانی خواهد کرد البته  داعشی ها اعمال ظالمانهء بسیاری انجام میدادند و یک وحشت تمام را در منطقه پخش کرده بودند و علناً از امارت اسلامی بغاوت می کردند و منصور دادالله نیز در این بغاوت با آنان همراه بود و یکی از متحدین محکم آنان بشمار میرفت.

باشندگان منطقه در مورد اعمال این افراد به امارت اسلامی شکایت کردند که این افراد مظالم و وحشت اینچنین را انجام میدهند و اگر این سلسلهء ظلم و وحشت به همین منوال ادامه پیدا کند، به شکل محتوم یک جنگ قومی بزرگی در اینجا بوقوع خواهد پیوست، زیرا اختطاف زنان یک مسئلهء بسیار حساس است و باید امارت اسلامی در این مورد عکس العمل و اقدامات لازم را انجام دهد.

امارت اسلامی بتاریخ ۸ ذوالقعه سال ۱۴۳۶ هـ ق یک هیئت که در تشکیل آن مسئول کمیسیون نظامی و بعضی از اعضای کمیسیون همان حلقه  و والی صاحب زابل بودند به منطقه اعزام داشتند، این تشکیل تعداد کثیری از بزرگان جهادی زابل، مسئولین و متنفذین را نیز با خود همراه کردند که اسامی تعدادی از آنها به شرح ذیل است:

قومندان صاحب عبدالقهار، معاون صاحب کجرخان، ملا سعدالله شریف، مولوی عبدالقیوم هلال، ملا حبیب الله ولسوال شاجوی، عزیزی مسئول قطعهء زابل، معاونین ایشان معاذ صاحب و ملا مجاهد، مولوی محمد علم صاحب ولسوال دایچوپان و بعضی از بزرگان جهادی و افراد با نفوذ که تعداد آنان به سی تن میرسید، برای حل موضوع به منطقه رفتند.

قومندانان و بزرگان مجاهدین ولایت زابل از امارت اسلامی خواستند که موضوع را به ما محول کنید تا برای حل آن کوشش کنیم، که از جانب امارت اسلامی اختیارات کامل به آنان برای حل و فصل موضوع داده شد، آنان رفتند و با ازبکستانی ها و منصور دادالله ملاقات کرده و گفتگو کردند.

داعشی های ازبکستانی بجای اینکه درمورد اصل موضوع با آنان گفتگو کنند، به آنان جواب داده بودند که شما همه باغی هستید و امارت اسلامی نیز باغی است، چرا که با داعش بیعت نمی کند، از اینرو ما هیچ نوع التفاتی به گفته های شما نداریم، بعد از این جواب ازبکستانی ها، این مجاهدین به نزد مردم منطقه آمدند و با آنهائیکه با منصور دادالله همدردی داشتند، گفتگو کردند، پس از مباحثات بسیار در مجموع مردم ولسوالی های خاک افغان و ارغنداب با قرآن کریم تضمین دادند که در مدت پانزده روز ما این مردم را آماده میسازیم که اوامر و لوائح امارت اسلامی را قبول نموده و از امارت اسلامی اطاعت کنند و از این به بعد فساد و ظلم نخواهند کرد و اگر چنین نکنند باید از منطقه بروند، که مردم منطقه به مجاهدین خط تضمینی نیز نوشته و داده بودند ـــــــــــــ (نامهء اول)

1z

مسئولین امارت بخاطر احترام به مجاهدین زابل و باشندگان منطقه به آنان مهلت پانزده روزه داد و منتظر ماند، اما منصور دادالله و ازبکستانی ها مشترکاً با استفاده از این فرصت به مستحکم کردن سنگرهای خود شروع کردند، سلاح های ثقیله را در ارتفاعات مستقر کرده و اکمالات خود را افزایش دادند و منصور دادالله ویویی نیز منتشر کرد که در آن در مورد امارت اسلامی سخنان نادرست بیان کرده بود.

 

پس از اختتام مهلت داده شده، ما در انتظار جواب بودیم اما جوابی دریافت نکردیم و وضعیت همانند گذشته جریان داشت، ما دوباره ۴۰ تن از علماء کرام را از شاجوی، ارغنداب، خاک افغان و دایچوپان گردهم آورده و به نزد آنان فرستادیم، این هیئت از انان جواب خواسته بودند و برایشان گفته بودند که شریعت را بپذیرید، از ازبکستانی ها پرسان کرده بودن که آیا شما تقلید را می پذیرید و به کدام مذهب هستید؟ آنها در جواب گفته بودند که بر مذهب امام ابوحنیفه هستیم، باز پرسان کرده بودند که برکدام کتاب این مذهب فیصله می کنیم؟ گفتند که بر ردالمحتار. پس از آن علماء کرام کتاب ردالمحتار را گرفته و تمام اعمالی که آنها انجام داده بودند را غلط ثابت کردند و هر دو انها منصور دادالله و ازبکستانی ها را ملامت کردند، اما بازهم کدام جواب مثبتی به علماء کرام نداده بودند.

پس از آن مردم منطقه از هیئت مذکور خواهش کردند که امارت شش مادهء ما را بپذیرند که در خط (شماره دو) ذیل آمده است ـــــــــــــــــ  (نامهء دوم).

2z

براساس مواد فوق الذکر تمام اختیارات کنترول و مسئولیت ازبکستانی ها به یکی از دلگی مشران  منطقه (عبدالله حقمل) سپرده میشد ، وقتی علماء کرام این خط را آوردند، بدون قید و شرط از جانب امارت اسلامی پذیرفته شد تا موضوع حل گردد،. ـــــــــــــــــ (نامهء سوم).

3z

در این شبانه روز هیئت امارت اسلامی انتظار بود که عبدالله حقمل بتواند مواد فوق الذکر را بر آنان بقبولاند، اما زمانیکه وقت معیّنه پایان یافت عبدالله حقمل را خواستیم  که چه انجام دادند!. عبدالله حقمل گفت که ۲۰۰ تن از دلگی مشران، علماء کرام، بزرگان قومی و متنفذین تحت قیادت عالم شیخ مولوی عبدالرحیم صاحب جمع شدند و به ازبکستانی ها گفتند که این مواد درج شده را قبول کنید اما انها بازهم انکار کردند و وقتیکه از ازبکستانی ها مایوس شدند، همراه با قرآنکریم به نزد منصور دادالله رفتند و برایش گفتند که در این بغاوت با ازبکستانی ها همراه و همگام نشو، و خود را از آنان جدا کن، اگر هر اندازه خواسته های مشروع داری ما به امارت اسلامی خواهیم گفت و امارت به تو کار و مسئولیت خواهد داد و اگر کار نمی کنی همینجا  نزد ما بحیث مهمان بمان، ما از امارت اسلامی خواهش خواهیم کرد که  مصارف خانواده و محافظین تو را مقرر خواهند کرد، در همین جا باش و با کسی کار نداشته باش و اگر قصد کدام عمل بر خلاف امارت داری، بخاطر قرآن از منطقهء ما بیرون برو.

اما منصور دادالله در جواب برایشان گفت که من در از اینجا یا امارت تازه ای را اعلام خواهم کرد و یا هم در اینجا کشته خواهم شد. ( در حالیکه پس از شهادت شهید ملا دادالله آخند تا هم اکنون از جانب مقام رهبری امارت اسلامی به خانوادهء منصور دادالله و ایتام شهید ملا دادالله بصورت منظم و دومدار مصارف خانوادهء  پرداخت میشود و هنگامیکه منصور دادالله زندانی بود نیز این پول پرداخت می گردید و پس از رهایی از زندان نیز علاوه بر تداوم پرداخت فوق الذکر، کمک های فوق العاده چندین بار با ایشان صورت گرفته است و در هنگام آزادی ، امارت اسلامی یک هیئت از بزرگان امارت اسلامی را به خانهء ایشان فرستاد ، به ایشان کمک کردند و پس از آن نیز با ایشان ملاقات کردند و پیشنهاد کردند که مسئولیت جهادی ولایت هرات را بدوش بگیرند ، اما او قبول نکرد.)

 

در مجموع وقتیکه مجاهدین ارغنداب و بزرگان منطقه و همچنین هیئت امارت اسلامی با وجود تلاش ها و تقاضاهای مکرر از ازبکستانی ها و منصور دادالله ناامید و مایوس شدند. بعد از آن ما به اقوام در دایچوپان مراجعه کردیم، در دایچوپان ساحات وسیعی بنام ماری و چلکور است، بزرگان قومی و علماء کرام منطقه، مولوی صاحب عبدالشکور آخندزاده و عبیق الله آخندزاده فرزندان آخندزاده صاحب سنان و همچنین مولوی صاحب قریهء سنزر و تعداد کثیری از علماء کرام که شمار آنان به بیست تن میرسید را جمع کرده و به آنان گفتیم که ما مجبور هستیم با ازبکستانی ها که آشکارا داعشی هستند و اصول امارت اسلامی را نمی پذیرند و کارها و جنایات خودسرانه انجام میدهند، جنگ کنیم مگر اگر منصور دادالله خود را از داعشی ها جدا کند، ما با او کاری نداریم، شما بروید و از او خواهش و تقاضا کنید که خود را از داعش جدا سازد و از خواسته های ذیل هرکدام را بپذیرد ما حاضر به قبول آن هستیم.  ۱ – اگر میخواهد در امارت کار کند ما به او لبیک می گوئیم ۲- اگر در امارت کار نمی کند مهمان شما است هرکجا شما مناسب میدانید همانجا زندگی کند تمام مصارف او ، خانواده و محافظینش را امارت خواهد پرداخت، زندگی آرام و عادی خود را آغاز کند و بر خلاف امارت فعالیت نکند. ۳ – اگر اوامر امارت را نمی پذیرد از اینجا برود و در اینجا برای مردم و منطقه مشکل ساز نشود. ۴ – و اگر هم مخالفت می کند و از منطقه نیز نمی رود، خود را از ازبکستانی ها جدا کند و شما برایش یک قریه مشخص کنید، مجاهدین امارت به آن قریه نخواهند رفت و با او کاری نخواهند داشت، اما بر او لازم است که از ازبکستانی ها جدا شود، زیرا مجاهدین امارت در اخیر بر علیه داعشی های ازبکستانی عملیات خواهد کرد ، زیرا آنها به داعش پیوسته اند، و بر علیه امارت بغاوت کرده اند ، اوامر و اصول امارت را نمی پذیرند و در تمام سطح این ولایت مشکل، بدنامی و دردسر به جهاد و مجاهدین درست کرده اند

این علماء کرام گفتند که منصور دادالله چهل خط برای ما فرستاده است که یا در کنار من در مقابل امارت بایستید و یا امر بیعت بدهید که بیعت کنم، ما طبق مشورهء شما خواهیم رفت اما بر امارت باورمند نیستیم که آیا گفته های ما را خواهد پذیرفت یا نه، ما اختیار عام و تام به آنان دادیم که شما هر فیصله کردید برایمان قابل قبول است. این علماء رفتند و پس از دو روز بازگشتند و گفتند که منصور دادالله نیز اختیار داده است. بعد از آن آنان از مسئولین امارت اسلامی خواهش کردند که به منصور دادالله در حوزهء جنوب غرب یک ولایت سپرده شود و دیگر اینکه محاذ شهید ملا دادالله دوباره فعال شود، اعضای هیئت این سخنان را با رهبری شریک ساختند ، رهبری نیز هر دو خواسته را فوراً منظور کرد، اعضای هیئت با این علماء کرام یک چنین فیصله نامه ای را نوشتند که منصور دادالله بعد از این فیصله فوراً بیعت می کند که من با امارت یکجا شدم و اختلافات ختم گردید، و در مدت یکماه خود را از ازبکستانی ها جدا می کند و ازبکستانی ها را از منطقه بیرون می کند، یکماه بعد ولایت به او تسلیم خواهد شد و در انزمان با امیر امارت اسلامی دست بدست بیعت میکند. این فیصلنامه را علماء کرام نوشتند و گفتند که ما انرا بر منصور دادالله خواهیم قبولاند.

 

هیئت بیست نفرهء علماء کرام که علماء کرام و بزرگان منطقهء دایچوپان نیز شامل بودند، رفتند  و با منصور دادالله ملاقات کردند و فیصلنامهء مذکور را برایش خواندند، منصور دادالله نیز فیصله را پذیرفته بود، علماء کرام به ما خبر رساندند که شام مهمانی است و شما همه بیائید، منصور دادالله نیز خواهد آمد و صلح خواهد شد، شام وقتی ما به محل مهمانی رفتیم ، علماء کرام را دیدیم که ناراحت و غمگین به نظر میرسیدند ، قومندان صاحب عبدالقهار از مسئولین امارت از انها پرسید که شما نان بخورید بعد از آن صحبت خواهیم کرد. بعد از آن انها گفتند که این ظالم (یعنی منصور دادالله) دوباره منکر گردید و آن فیصله ای را که پذیرفته بود، دوباره رد نمود و خواسته های دیگری را مطرح کرد، می گفت که باید ولایات زابل و پکتیا را به من بدهید ، در ولایت زابل من والی خواهم بود و در ولایت پکتیکا رفیقم عبیدالله هنر والی باشد، با امیر امارت بیعت نیز نمی کنم و نه اعلام صلح و آشتی با امارت می کنم و نه هم داعش را از منطقهء خود بیرون می کنم و از انها جدا میشوم.

ما از علماء کرام پرسان کردیم که آیا اگر ما تمام خواسته های او را بپذیریم ! شما بگوئید که این صلح است یا وقت دادن به فساد و زمینه سازی برای فتنه؟ همهء این علماء کرام گفتند که این صلح نبوده بلکه وقت دادن به فساد است.

در این هنگام منصور دادالله نیز به اینجا آمد و در اتاق دیگر نشست، علماء به ما گفتند که شما با او ملاقات نکنید ما تا صبح بر او فشار خواهیم آورد تا بتوانیم که فیصلهء قبلی را بر او بقبولانیم ، ما در آخر برایشان گفتیم که همین ولایت زابل را تماماً به او خواهیم سپرد، اما باید داعشی ها را از منطقه بیرون کند زیرا داعش برای این ملت و امارت به یک جنجال بزرگ تبدیل میشود و بعد از این سخن ما از انجا رفتیم.

علماء کرام صبح آمدند و گفتند که قبول نمیکند. دیگر برای ما نیز کسی باقی نماند تا او را به نزدش بفرستیم یا کسی که بر او نفوذ داشته باشد. بناءً هیئت امارت از منطقه بازگشت.

برای چندین بار دیگر نیز به این شکل تلاش و کوشش صورت گرفت تا یک سخن را بر او قبولانیم اما او برای پذیرش یک سخن نیز آماده نشد تا اینکه چندی بعدتر بحیث معاون ملا محمد رسول اعلام گردید و او معاونیت ملا محمد رسول را به این دلیل پذیرفت تا این را یک جنگ داخلی و جنگ میان طالبان بداند و به نفع خود از ان بحیث تبلیغات استعمال کند در حالیکه جنگ برخلاف داعشی های ازبکستانی تنها به این دلیل بود که انها به امارت نسبت باغی می کردند ، هیچ نوع اصول امارت را نمی پذیرفتند و وضعیت رقت باری را بر مردم آورده بودند و با وجود تفاهم دوامدار و مکرر، خواسته های امارت را به این دلیل رد می کردند که شما باغی هستید ، داعش را قبول ندارید و شما مردم پاکستان هستید.

 

بعد از این هیچ راه حل صلح آمیزی با داعش باقی نماند ، ولی بازهم مجاهدین کدام وقت و زمان مشخصی برای عملیات تعیین نکرده بودند و نه هم برایشان ضرب الاجل تعیین کرده بودند که یک روز از سوی آنان دسیسه ء اینچنینی ترتیب گردیده بود که بزرگان مجاهدین مثل والی صاحب زابل و مسئول قطعه را از بین ببردند، اما خداوند متعال این بزرگان مجاهدین را از شر دسیسهء انان محفوظ داشت و تهاجم آنان بر دیگر مجاهدین در حالی صورت گرفت که بزرگان به ان محل نرسیده بودند و چند تن از مجاهدین عام را به شهادت رساندند. که این سبب اولین جنگ تعرضی آنان شد که بعد از این مجاهدین به عملیات آغاز کردند تا اینکه منطقه را بطور کامل از وجود افراد داعش تصفیه کرد.

شما از رادیو ها شنیده اید که عبدالمنان نیازی نیز این سخن را بیان کرده بود که ما در یک حمله مولوی مطیع الله والی زابل و مولوی پیر آغا مسئول قطعه را از بین بردیم، این همان اولین حملهء انان بود که الله تعالی این بزرگان مجاهدین را در امان داشت، در این شکی نیست که مجاهدین در انجا حضور داشتند اما برای شروع جنگ کدام  زمان و پروگرام مشخصی نداشتند، تنها میخواهستند که آنان را تحت فشار بیاورند و قانون را بر آنان بقبولاند.

علت طولانی شدن جنگ این بود که تلاش میشد تا افراد آنان بدون کشته شدن تسلیم شوند، افراد زیادی تسلیم شده اند و اکنون تمام خانواده های آنان در امن و در ساحات تحت کنترول مجاهدین هستند، هیچ نوع خطری به مال، عزت و زندگی آنان وجود ندارد، و جنگ نیز در یک شبانه روز خاتمه یافت،  و تلفات نیز بسیار کمتر از چیزی بود که رسانه های غربی از زمان شروع جنگ، طولانی شدن جنگ و تلفات راپورهای غلط و نادرست نشر  می کردند، همانگونه که در دیگر بخش ها نیز برعلیه مجاهدین امارت اسلامی تبلیغات دروغ انجام میدهد پس باید تبلیغات دروغین دشمن را باور نکنید.

این راپور مختصر دو و نیم ماه تلاش ما (هیئت تعیین شده) برای حل موضوع ولایت زابل بود، که به حضور شما بزرگان تقدیم میشود.

 

و من الله التوفیق

والسلام

۲۵-۱۱-۲۰۱۵

راپور هیئت عالی رتبهء امارت اسلامی دربارهء موضوع ازبکستانی های داعشی

 

http://alemara1.org/wp-content/uploads/2015/11/zabul.pdf