پادشاه پارسا و والی نیازمند/بخش هفتم

نویسنده: أخو الشهید سعید بن عامر رضی الله عنه با وجود آنکه شکایت و گله مندی اول را به قانع کننده‌ترین شکل ممکن پاسخ داده بود، هنوز هم پیشانی‌اش درهم و چهره‌اش گرفته بود و هیچ نشانه‌ای از رضایت و موفقیت در سیمایش دیده نمی‌شد، به هرحال با اطمینان و آرامش همراه با حجب و […]

نویسنده: أخو الشهید

سعید بن عامر رضی الله عنه با وجود آنکه شکایت و گله مندی اول را به قانع کننده‌ترین شکل ممکن پاسخ داده بود، هنوز هم پیشانی‌اش درهم و چهره‌اش گرفته بود و هیچ نشانه‌ای از رضایت و موفقیت در سیمایش دیده نمی‌شد، به هرحال با اطمینان و آرامش همراه با حجب و حیا فرمود: «اما در پاسخ به شکایت دوم باید عرض کنم که به الله سوگند دوست نداشتم که این سخنان‌ام را بر زبان بیاورم چون رازی سر به مهره بین من و خالق و مالک‌ام بوده است؛ اما برای رفع اتهام و دفع سوی تفاهم مجبور هستم حقیقت ماجرا را بیان کنم و مُهر این راز را در هم بشکنم»
سعید بن عامر مقداری مکث کرد و نگاهش را به زمین دوخت، سکوت عجیبی بر مجلس و اهل مجلس حکم فرما بود و همه سراپا گوش بودند تا پاسخ سعید را بشنوند و از رازش با خبر شوند.
سعید رضی الله عنه در حالی که دست‌هایش را به هم می‌مالید رو به فاروق اعظم رضی الله عنه کرد و گفت: «ای خلیفه المسلمین؛ من ساعات شبانه روزم را برنامه ریزی کرده ام، از صبح تا نماز عشا وقتم را به مردم اختصاص داده‌ام، تا سخنان‌شان را بشنوم، شکایات‌شان را پیگیری کنم، به درخواست‌،شان رسیدگی کنم، اختلاف‌هایشان را حل‌وفصل کنم، ولی پس از ادای نمازعشا وقتم را به همسر و فرزندانم اختصاص داده‌ام تا همانند شهروندان به شکوه اعضای خانواده‌‌ام گوش دهم، مشکلات‌شان را حل کنم و در حد توانم به خواسته‌هایشان جامعه عمل بپوشانم و پس از آن وقتم را به مناجات با پروردگارم و پرستش و عبادت او اختصاص داده‌ام تا هم حق الناس را ادا کرده باشم و هم حق الله».
فاروق اعظم رضی الله عنه از شنیدن این پاسخ بسیار خرسند شد و از خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجید و با صدای رسا فرمود: «احسنت، خلاصه و چکیده دین همین است که انسان مسلمان تلاش کند که حق همه را به بهترین شکل ادا کند، مبادا حق مردم به بهانه رعایت حق خدا، تلف شد و کارزار دولت به جای رسیدگی به شکایات مردم و ملاقات آنان، درب را بر خود ببندد و گوشی خلوت گزیند و مشغول اذکار و اوراد شود و ارباب رجوع را در صف انتظار رها سازد، کارگزار باید بداند خدمت به مردم و رسیدگی به مشکلات‌شان از عبادت نافله ارزشش بیشتر است، مبادا کارگزاری به بهانه گرفتار بودن به حل مشکلات مردم و تلاش برای آسایش و رفاه آنها حق خدا را تلف کند، مبادا بهانه جویی کند که وقتی برای نماز و فرصتی برای عبادت ندارد بلکه در کنار رسیدگی به مردم خداوند را نیز پرستش کند و مبادا کارگزاری به بهانه گرفتار شدن با مردم و عبادت و پرستش خداوند متعال، حق همسر و فرزندش را تلف کند و به آنان توجه نکند، نیازهایشان را تکمیل نکند و هزینه زندگی‌شان را تامین نکند؛ بلکه کارگزار مسلمان و حاکم مومن و معتقد باید همزمان به فکر رضای مردم باشد و رضایت و خوشنودی و دعای خیر آنان را با پشت سرش داشته باشد، همچنین تلاش کند رضایت و خوشنودی رب یکتای و مالک بی‌همتایش را هم همراه داشته باشد و مهمتر از همه، رسیدگی به همسر و فرزندانش داشته باشد و به مدیریت و تربیت آنها توجه خاصی داشته باشد؛ هر کس که فرزندش را تربیت نکرد و او را به یک‌ معلم خبره برای تربیتش نسپرد، در واقع با دستان خود او را به گودال هلاکت پرتاب کرده است».
ایشان ادامه دادند: «سعید بن عامر در این زمینه واقعاً به حساسیت موضوع و اهمیت آن پی برده است و هم زمان برای هر سه بخش برنامه ریزی نموده است و تلاش دارد حق همه را ادا کند و همه را از خود راضی و خرسند نماید
آری سعید هم شهر را مدیریت می‌کند هم منزلش را زیر نظر دارد و هم ارتباطش با خالقش مستحکم و پایدار است».
احسنت سعید؛ در پاسخ به این شکایت هم دلایلت قوی و محکمه پسند بود و ثابت نمودی که کوچکترین کوتاهی و قصوری نداشته ای، حال به پرسش و شکایت سوم به درسی پاسخ بده».

ادامه دارد به امید خدا