نظام اسلامی

نظام سیاسی و اداری مسلمانان در صدر اسلام/بخش پنجم

اهداف نظام سیاسی اسلام هدف اصلی در نظام سیاسی اسلام، توسعه‌ی بستر تقرب الهی است که تنها موجودی به نام انسان به‌عنوان جزئی از نظام هستی و اشرف مخلوقات، در مسیر او (إنا للّه) و به‌سوی او (إلیه راجعون) طی طریق می‌کند و منزلگاه نهایی‌اش راه‌یافتن به جوار قرب الهی است. قرآن کریم در بیان […]

اهداف نظام سیاسی اسلام

هدف اصلی در نظام سیاسی اسلام، توسعه‌ی بستر تقرب الهی است که تنها موجودی به نام انسان به‌عنوان جزئی از نظام هستی و اشرف مخلوقات، در مسیر او (إنا للّه) و به‌سوی او (إلیه راجعون) طی طریق می‌کند و منزلگاه نهایی‌اش راه‌یافتن به جوار قرب الهی است.
قرآن کریم در بیان این حقیقت می‌فرماید: «انّ المتقین فی جنات و نهر فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر؛ به‌راستی که تقواپیشگان در باغ‌های خرم و باشکوه و با نهرهای روان، در جایگاهی راستین نزد پادشاهی بااقتدار، منزل می‌کنند.» (قمر: ۵۴-۵۵)
کمال این منزلت و موقعیت مرتبه‌ای است که انسان محبوب خدا قرار می‌گیرد و عملش رنگ خدایی می‌گیرد.
در جامعه‌ی اسلامی همه‌ی چیز در خدمت متعالی‌شدن انسان قرار دارد. این روند متعالی‌شدن با تقرب به خداوند حاصل می‌شود و حکومت نیز زمینه‌ساز این تقرب و تعالی‌بخشی است.
البته تحقق این مهم به این معنا نیست که اختیار و آزادی انسان‌ها سلب می‌شود و جبر و زور حکومت حاکم همگان را به سمت‌وسوی معین می‌کشاند؛ زیرا در این صورت قربی حاصل نمی‌شود و مقصود به دست نمی‌آید، چون جایگاه تقرب نزد انسان و پذیرش اختیاری قرب‌جویی بیش از آنکه جسمی و فکری باشد، روحی و درونی است. تقرب با دوستی حاصل می‌شود و این، رفتاری قلبی و پیرو اراده و اختیار انسان است؛ بنابراین، حکومت دینی با گسترش سازوکارها و شرایط انتخاب مطلوب و تضییق و محدودسازی زمینه‌های آلوده‌ساز، بستر اراده‌ی خیر و انتخاب شایسته را توسعه می‌بخشد که منجر به تقرب به خداوند می‌شود.
اهداف و دسته‌ای از عملکردهای نظام سیاسی در این پیمانه و سنجه قرار می‌گیرند که عبارتند از:
۱. تکامل همه‌جانبه انسان؛
اولین و مهم‌ترین هدف بعثت انبیا علیهم‌السلام رشد، کمال و حرکت انسان در هر دو بعد مادی و معنوی به‌سوی خداوند متعال است؛ ازهمین‌رو، حاکمیتی که مبتنی بر این آموزه‌ها باشد، رشد و کمال انسان باید محوری‌ترین هدف آن باشد؛ به‌گونه‌ای که نتیجهٔ قهری برقراری چنین حکومتی حرکت شتابانِ انسان و رنگ‌وبوی جامعه‌ی او در تمام ابعاد به سمت توسعه و انکشاف باشد.
در این خصوص باید به چند نکته اشاره کرد:
الف. کمال‌گراشدن و تکامل‌یافتن انسان بدون وجود حاکمان صالح امکان‌پذیر نیست. میان برقراری و شکل‌گیری حکومت اسلامی و حرکت روبه‌کمال جامعه رابطه‌ی متقابل وجود دارد؛ به این معنا که حرکت روبه‌کمال برای جامعه جز در سایه‌ی حکومت عدل اسلامی محقق نمی‌شود و در مقابل، حکومت عادلانه‌ی اسلامی تنها زمانی محقق می‌شود که ارزش‌های اولیه و بنیادین در جامعه در حال شکوفایی و رشد باشد.
ب. جامعه‌ای که به‌سوی کمال‌گرایی واقعی حرکت کند، زمینه‌ی پذیرش حکومت اسلامی را دارد؛ زیرا کار و وظیفه‌ی جامعه‌ی اسلامی پس از پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم به دلیل تربیت افراد تکامل‌یافته‌ی جامعه در زمان خلفای راشدین نیز ادامه یافت.
پس می‌توان گفت که رابطه‌ی تکامل جامعه با حکومت اسلامی رابطه‌ای هم‌سو است؛ هرقدر جامعه کامل‌تر باشد، زمینه‌ی اجرای مقررات اسلام در آن فراهم‌تر می‌شود و هر قدر حاکمیت مقررات اسلامی و حکومت صالحان استمرار بیشتری داشته باشد، سرعت حرکت جامعه بیشتر خواهد شد. سیزده‌ی سال طول کشید تا جامعه‌ی تربیت‌شده‌ی پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم آمادگی پذیرش حاکمیت عدل اسلامی را پیدا کند؛ بنابراین، یک جامعه روبه‌کمال و سالم می‌تواند رسالت یک حکومت اسلامی را بر دوش گیرد.
۲. اقامه‌ی عدالت؛ اجرای احکام شریعت
اهداف دیگری که در واقع ابزار رسیدن به غایت اصلی است، به نوبه‌ی خود، هدف دسته‌ای از عملکردهای نظام سیاسی قرار می‌گیرند.
برقراری عدل و داد یکی از خواسته‌های الهی است که در آیاتی از قرآن کریم به آن تصریح شده است: «اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى» (مائده: ۸) عدل به معنای نهادن هر چیزی در جای مناسب آن، شامل همه‌ی وظایف فردی، اجتماعی و سیاسی افراد جامعه‌ی بشری است. یکی از وظایف و اهداف مهم بعثت پیامبران دعوت بندگان الهی به عدل و داد بود. آنان از مردم می‌خواستند عدل را در میان خود به‌خوبی برقرار کنند. اما از آنجایی‌که برقراری عدل به شناخت کافی همه‌ی شئون و ویژگی‌های ظاهری و باطنی اشخاص نیاز دارد و این امر بدون ارتباط با خدای تعالی برای هیچ‌یک از انسان‌ها امکان‌پذیر نیست، لازم است خدای سبحان زمینه‌ها و مقدمات قیام به عدل را برای بندگانش مهیا کند؛ یکی از این مقدّمات معرفت و آگاهی کامل است.
۳. اجرای احکام شریعت
از جمله‌ی شئونی که از گذشته کانون نزاع میان مسلمانان بوده است، رهبریت اجتماعی و سیاسی مسلمانان است. این شأن در حقیقت متکفل اجرای دین در متن و بطن جامعه است.
متصدی این منصب وظایفی برعهده دارد؛ برخی از این وظایف عبارتند از ایجاد نظم و انضباط در کشور؛ نگه‌داری از مرزهای کشور اسلامی؛ حفظ نظام اجتماعی مسلمانان؛ قضاوت؛ اجرای حدود و … .
۴. برقراری و استقرار نظام و امنیت
شاید یکی از مهم‌ترین وظایف هر دولتی استقرار امنیت داخلی و خارجی کشور باشد؛ تاجایی‌که بسیاری آگاهان امر فلسفه‌ی تشکیل دولت را برقراری امنیت دانسته‌اند. ابن‌خلدون پس از تشریح علت شکل‌گیری جامعه می‌گوید: هرگاه این اجتماع برای بشر حاصل آید و آبادانی جهان به وسیله‌ی آن انجام پذیرد، ناگزیر باید حاکمی در میان آنان باشد تا از تجاوز دسته‌ای به دسته‌ی دیگر جلوگیری کند؛ زیرا تجاوز در سرشت حیوانی بشر به ودیعت نهاده شده است. به دلیل وجود طبیعت تجاوزگری بشر، نظامی مقتدر لازم است تا مانع تجاوز قدرتمندان به ضعیفان شود.
نظم و امنیت اجتماعی هرچند دو مقوله‌ی مجزا هستند؛ ولی در سنخیت به هم نزدیکند و از وسیله‌های ضروری فراهم‌آوری آرامش و هنجار یک جامعه محسوب می‌شوند. عنصر نظم، جامعه را به‌صورت یک سیستم با اجزای مرتبط به‌هم سامان می‌دهد و حیطه‌ی وظایف هر عضو را معین می‌نماید. امنیت جلوی اخلال در نظم و تجاوز به حقوق فردی و اجتماعی را سد می‌کند. کارکرد حکومت بیشتر به ایجاد فضای امن و مطمئن متمرکز است تا برقراری نظم؛ زیرا مجری قانونمندی‌ها و هنجارها خود مردم و جامعه هستند و حکومت نقش حراست از نظلم مورد قبول را بر عهده دارد.
در اسلام امنیت و آرامش اجتماعی بدون توجه به نوع نظام سیاسی و اقسام آن، مورد توجه و احترام قرار دارد و اخلال در نظم اجتماعی و امنیت جامعه از محرمات مورد اتفاق فقهاست.
امنیت روانی نیز به احساس وجود عدالت در جامعه بازمی گردد. با تضعیف شاخص استقرار عدالت، امنیت مخدوش می‌شود و استمرار و تداوم حکومت به خطر می‌افتد.
امنیت به‌عنوان هدف نظام سیاسی از اهمیتی والا برخوردار است که پس از عصر نوزایی، فلاسفه‌ی سیاست، مهم‌ترین کار ویژه‌ی حکومت را ایجاد امنیت و جلوگیری از هرج‌ومرج دانسته‌اند. کسانی چون هابز بر این باورند که هدف و وظیفه‌ی حکومت تنها برقراری نظم و امنیت در جامعه است. به عقیده‌ی وی، انسان‌ها گرگ همدیگرند و ضرورت وجود دستگاهی که انسان‌ها را مهار و در جامعه امنیت را برقرار کند، امری الزامی است؛ یعنی وظیفه‌ی اصلی حکومت این است که مقررات و قوانین را به اجرا گذارد و مانع ایجاد هرج‌و‌مرج و ناامنی در جامعه شود و در برابر عوامل تهدید‌کننده‌ی خارجی قوه‌ی دفاعی داشته باشد تا بتواند از موجودیت و کیان کشور حراست کند.
جان لاک نیز که از پایه‌گزاران اندیشه‌ی امپریالیسم به شمار می‌رفت، هدف حکومت را امنیت معرفی می‌کرد.
در اسلام نیز امنیت و آرامش اجتماعی بدون توجه به نوع نظام سیاسی و اقسام آن، مورد توجه و احترام است و اخلال در نظم اجتماعی و امنیت جامعه از محرمات مورد اتفاق فقها می‌باشد. از سوی دیگر، حفظ امنیت در چارچوبه‌ی نظام سیاسی و برخورد با فتنه‌گری‌ها و اقداماتی که آرامش روانی جامعه را به‌هم می‌زند و امنیت سیاسی و اجتماعی را سلب می‌نماید، مورد توجه فراوانی قرار گرفته است.
۵. توسعه‌ی وادی معنویات
با‌توجه‌به اینکه اسلام با هدف تأمین سعادت انسان‌ها به بشر عرضه شده است و عمده‌ترین سعادت انسان‌ها در گرو عمل به معنویات و گرایش به مسائل الهی است، حکومت اسلامی نیز از اساس با هدف تأمین سعادت انسان‌ها در بُعد مادی و معنوی تشکیل شده است و هدف بعثت پیامبران و رسولان الهی به‌عنوان اساسی‌ترین هدف حکومت ارزیابی شده است.
۶. تزکیه و رشد فرهنگی
یک از اهدافی که حکومت اسلامی تعقیب می‌کند، رشد و تعالی فرهنگ فردی و اجتماعی است. مقوله‌ی فرهنگ، ادراکات، تمایلات، علم و اخلاق را شامل می‌شود. احیای ارزش‌های اخلاقی و تزکیه‌ی نفوس از اساسی‌ترین آرمان‌هایی است که پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم هدف بعثت خویش را ترویج و تحکیم آنها معرفی می‌کند؛ چنانچه می‌فرماید: «بُعِثْتُ‏ لِأُتَمِّمَ‏ مَکَارِمَ‏ الْأَخْلَاقِ‏؛ به پیامبری مبعوث شدم تا فضایل اخلاقی را به کمال برسانم.