جهاد معاصر افغانستان از نگاه شریعت/ مقایسه میان نظام سیاسی اسلامی و نظام لیبرال جمهوری/ بخش اول

مفتی عبدالله رشاد افغانی / ترجمه : حبیب زاده مقایسه میان نظام سیاسی اسلامی و نظام لیبرال جمهوری : محیط تمدنی سرشت طبعی انسان است. بدون مدنیت، انسان به تنهایی نمی تواند حوائج خود را برآورده سازد و مدنیت طبعاً از اجتماعیت (زندگی اجتماعی) به وجود می آید. جامعه، شامل افکار گوناگون می باشد. برای […]

مفتی عبدالله رشاد افغانی / ترجمه : حبیب زاده

مقایسه میان نظام سیاسی اسلامی و نظام لیبرال جمهوری :

محیط تمدنی سرشت طبعی انسان است. بدون مدنیت، انسان به تنهایی نمی تواند حوائج خود را برآورده سازد و مدنیت طبعاً از اجتماعیت (زندگی اجتماعی) به وجود می آید. جامعه، شامل افکار گوناگون می باشد. برای انسجام آن افکار و کاربرد آن به سود جامعه، نیاز به سالار، حاکم و نظام است. در طول تاریخ، جامعه انسانی نظام های مختلفی را تجربه کرده است، بعضی آن نظام ها در عهد خود خوب رشد کرده اند و بعضی دیگر بدون کدام نشو و نما از بین رفته اند. اما در عصر کنونی، دو گونه نظام حکومتداری بسیار رائج است. یکی نظام سیاسی اسلامی و دیگری نظام سیکولار جمهوری.

در مورد جمهوریت گفته می شود، جهان پس از اینکه نظام های مختلف حکومتداری را تجربه نمود، بالاخره به این نتیجه رسید که نظام خوبتری از دموکراسی یا جمهوریت وجود ندارد، و یا اینکه این نظام برای بقای جامعه انسانی در هر کشور و منطقه لازم دانسته می شود. جنگ های طولانی برای تطبیق نظام جمهوری به راه انداخته می شود و نظام های دیگری برای رائج ساختن این نظام از بین برده می شود. ما شاهدان عینی سرنگونی نظام امارت اسلامی در افغانستان از سوی غربی ها هستیم. آن ها عراق را نیز با خاک یکسان ساختند، حتی اینکه ایمان آوردن سیاستمداران بر دموکراسی/جمهوریت لازم است و کسی که بر علیه جمهوریت حرف می زند در اصطلاح سیاست امروزی کافر خوانده می شود.

اما بالمقابل خلافت یا امارت اسلامی نظامی است که ضامن حقوق همه اقشار جامعه و مداوای بیماری های است که از جمهوریت نشئت می کند. حقوق هر قوم، نژاد و پیروان هر مذهب دران مصئون است. اگر ما ساختار و نتائج نظام سیاسی اسلامی و نظام سیکولار جمهوری به جامعه را، مقایسه کنیم و به تاریخ گذشته مراجعه کنیم، هر شخص ذی عقل نظام سیاسی اسلامی را از نظام سیکولار جمهوری بهتر و به خیر جامعه می داند.

درین باب به تفصیل نیاز برده می شود. بناءً می خواهم در چند بخش آینده این سلسله (جهاد معاصر افغانستان از نگاه شریعت) در مورد شناخت جمهوریت و فوائد و نقصان های ظاهری و معنوی آن برای جامعه، با تفصیل بحث کنم.

همچنان بر ساختار، فوائد و طرز حکومتداری اسلامی و جلوگیری از بیماری های که به سبب جمهوریت در جامعه پیدا شده است، بحث می کنیم.

این بحث بسیار مهم است، زیرا ما افغان ها اکنون در مرحله تشکیل نظام افغان شمول اسلامی قرار داریم. بعضی سیاستمداران که حقیقت را درک نکرده اند، می کوشند نظامی را بر جامعه افغانی تحمیل کنند که ارزش های اسلامی و عنعنات افغانی را زیرپا می کند. آن ها نظام سیاسی اسلامی را ازان زاویه ای می بینند که دیگران می بینند. اگر ما سیاست اسلامی را کما حقه مطالعه نمائیم و مطابق با مقتضی های این عصر عملا به جامعه تقدیم کنیم، هر کسی تسلیم حقیقت می شود.

جمهوریت :

لفظ جمهوریت در حقیقت ترجمه لفظ (Democracy) است. دموکراسی از زبان یونانی به انگلیسی وارد شده است. در یونانی، (Demo) مردم و (Cracy) حاکمیت را گفته می شود. این لفظ در عربی به «دیمقراطیه» ترجمه می شود.

از تعریف جمهوریت دانسته می شود که اصل در جمهوریت اینست که حق حاکمیت از مردم می باشد. یعنی نظام حکومتداری که قوانین و پالیسی های آن بر مبنای رای مردم تشکیل می شود.

در حقیقت، علمای سیاست در تعریف جمهوریت اختلاف زیادی دارند. اما در مجموع، نظام جمهوری نظام حکومتداری را گفته می شود که در تشکیل قوانین و پالیسی های آن، رای مردم دخل داشته باشد. در نظامی که رای مردم حیثیت بنیادی نداشته باشد، آن را به زبان سیاست امروزی، جمهوری گفته نمی شود.

جهان تا جمهوریت :

جمهوریت به اعتبار مفهوم اجمالی، تنها اصطلاح عصر امروزی نیست، بلکه در یونان پیشین نیز جمهوریت وجود داشت. افلاطون دران زمان کتابی بر سیاست کتاب نوشت و نام آن را جمهوریت گذاشت. البته ؛ جمهوریت آن زمان و جمهوریت امروزی فرق دارند. جمهوریت یونانی بسیار ساده بود. آن زمان حکومت های بزرگ وجود نداشت، بلکه تنها حکومت های شهری/محلی بود. هر شهر از خود نظام جداگانه ای داشت. به طور نمونه ؛ آتن «Athens» که بزرگ ترین شهر یونان بود، اکنون هم به این نام یاد می شود. نفوس این شهر تقریبا ده هزار نفر بود. ده هزار نفر در یک میدان هم جمع شده می توانند. جمهوریت دران زمان چنین بود که بادشاه مردم را در یک میدان جمع می کرد و سپس قضیه ای را به آن ها پیش می کرد. مردم در مورد آن جواب مثبت و یا منفی می دادند. سپس آن را به شکل قانون در پالیسی های نظام می گنجاندند. نظام جمهوریت دران زمان همین قدر ساده بود. قوانین تفصیلی وجود نداشت که صلاحیت بادشاه این قدر و از وزیر این قدر می باشد و یا باید پارلمان و فلان و فلان شوری وجود داشته باشند. اگر چه آن قوانین جمهوریت چندان اهمیتی نزد یونانی ها نداشت، اما باز هم یک تصور یا خاکه جمهوریت وجود داشت.

از سوی دیگر حکومت های که صاحب کشورهای بزرگ بودند، مثلا سلطنت روم، آن جا جمعآوری مردم و پرسیدن رای آن ها، ممکن نبود. بناءً بادشاهان شوراهای بزرگی ساخته بودند، که ازان ها در امور حکومتداری مشوره می خواستند. چون جمهوریت دران کشورهای بزرگ به شوری ها محدود بود، لهذا تصور جمهوریت نیز بسیار محدود بود و تدریجا رای دادن مردم در پالیسی های حکومتی کاملا مفقود شد و سلطنت ها مطلق العنان گردید. لهذا گفته می توانیم که دران زمان جز یونان، دیگر در هیچ جایی تصور جمهوریت باقی نمانده بود.

پس از وقفه طولانی، جهوریت در قرن هجده میلادی بار دیگر بروز کرد و این بار به شکل منظم ظاهر شد. جمهوریت امروزی ادامه جمهوریت قرن هجده است،که در اصطلاح سیاست امروزی به لیبرال دموکراسی (Liberal Democracy) یاد می شود.

ادامه دارد……….