تحلیل سیاسی

چرا غرب از اجرای حدود الهی می‌ترسد؟!

در هفته‌های گذشته حکم قصاص چند نفر به جرم قتل عمد، بعد از بررسی‌های لازم از سوی محکمه‌های سه‌گانه و در نهایت با تایید امیرالمومنین اجرا شد. در پی این اقدامِ امارت اسلامی افغانستان، غرب و نهادهای به اصطلاح بشردوستانه، مثل همیشه به صحنه آمدند و علیه نظام اسلامی پروپاگاندا ترتیب داده و موضع سختی […]

در هفته‌های گذشته حکم قصاص چند نفر به جرم قتل عمد، بعد از بررسی‌های لازم از سوی محکمه‌های سه‌گانه و در نهایت با تایید امیرالمومنین اجرا شد. در پی این اقدامِ امارت اسلامی افغانستان، غرب و نهادهای به اصطلاح بشردوستانه، مثل همیشه به صحنه آمدند و علیه نظام اسلامی پروپاگاندا ترتیب داده و موضع سختی در خصوص آن اتخاذ نمودند.

 

پس از پایان‌یافتن دوران حکومت‌‌های اسلامی و مجریان حدود الهی، کمتر کشوری از کشورهای مسلمان به اجرای قوانین الهی بر مبنای دستورات قرآنی چنگ زدند. کشورهای مسلمان فیصد بالای قوانین آن‌ها از نظام‌های غربی پیروی می‌کنند.

 

پس از نظام اسلامی که همان نظامی الهی است، انسان‌ها تلاش زیادی ورزیدند تا نظام‌هایی ایجاد کنند که نظم، امنیت، عدالت و اقتصاد را برای همگان مهیا سازد؛ اما تاکنون تلاش‌های‌شان بی‌نتیجه مانده است. از این‌رو صاحبان این نظام‌‌ها دوست ندارند نظام الهی بار دیگر اجرا شود و جهانیان را به شگفت درآورد؛ زیرا آنها به خوبی می‌دانند که تمسک به قوانین اسلامی، نتیجه‌بخش است؛ بنابراین با اجرای قوانین اسلامی شدیداً مخالف هستند و حتی از وجود حاکمیت کاملاً اسلامی احساس خطر می‌کنند و بر علیه آن نیز قدعلم می‌نمایند، همان‌طور که در بیست‌سال گذشته بر علیه امارت اسلامی لشکرکشی کردند.

 

حال که امارت اسلامی با جهاد و فداکاری پس از بیست‌سال روی کار آمده و مجددا خواهان اجرای احکام الهی‌ست، این‌بار همان صاحبان نظام از طریق سازمان‌های ملل اقدام به مخالفت آن می‌کنند. یکی از مخالفت‌های آن‌ها، مخالفت با اعدام یا همان قصاص و مجازات اسلامی‌ست. در دوران حکومت سابق، چیزی به نام اعدام وجود نداشت، هر کسی که در اختلاف می‌افتاد، طرف مقابل را می‌کشت و مطمئن بود پس از گذراندن دورانی مجددا آزاد خواهد شد. اما در نظام امارت اسلامی برمبنای قوانین الهی، بر اشخاصی که قتل عمد انجام دهند -در صورت عدم اخذ رضایت ولی- قصاص انجام خواهد گرفت.

 

اسلام به عنوان آیین فطرت در اجرای حدود اسلامی برخلاف ادعاهای سایر نظام‌های حقوقی، عملا از حقوق بشر دفاع نموده و موجبات دوام آن را فراهم می‌کند. مجازات در اسلام جایگاهی برجسته دارد. این برجستگی از آن رو می‌باشد که با ویژگی مختار‌بودن انسان پیوند خورده است؛ زیرا هنگامی که بپذیریم انسان موجودی مختار است، دست‌آورد این حق اختیار، مسؤل‌بودن او در برابر هر گزینشی خواهد بود، و از طرف دیگر مسئول‌بودن بدون پاداش و کیفر بی‌معناست.

 

نظام اسلام برای از بین‌بردن بی‌عدالتی‌ها، مجازات‌هایی را تشریع کرده است تا با اجرای آن‌ها عدالت برقرار و اجرا شود. پیش‏گیرى از ارتکاب جرم و ایجاد موانع براى جلوگیرى از نزدیک‌شدن به زشتى‏ها و آلودگى‏هاى عملى و اخلاقى، بخش وسیعى از تعلیمات اسلامى را به خود اختصاص داده است. اسلام در کنار برنامه‏هایى که انگیزه‏هاى مجرمانه را از بین مى‏برد و انسان‏ها را از درون اصلاح مى‏کند، یک عامل بازدارندهٔ بیرونى نیز قرار داده است که اگر کسانى على‌رغم همهٔ برنامه‏هاى تربیتى اسلام، بازهم به طرف جرم و نقض قوانین رفتند و حقوق دیگران را پایمال نمودند، از بیرون آن‏ها را کنترل نماید و از اعمال مجرمانهٔ آن‏ها جلوگیرى کند. این عامل بیرونى، همان مجازات‏هایى‌ست که توسط شارع وضع گردیده و هر کدام به گونه‏‏اى از وقوع جرایم بیش‏تر جلوگیرى مى‏کنند.

 

در این میان مطالعه و بررسی منابع اسلامی از این واقعیت پرده برمی‌دارد که دیدگاه اسلام پیرامون فلسفهٔ مجازات از جامعیت و انسجام بیشتری برخوردار است و علاوه بر ویژگی‌ها و نقاط قوتی که از آسمانی‌بودن آموزه‌های آن سرچشمه می‌گیرد، عناصری از رویکرد سزاگرایانه و سودگرایانه توأمان در آن دیده می شود.

 

توجه‌کردن به آثار و نتایج فردی اجتماعی حاصل از اجرای مجازات، یکی دیگر از ابعاد دیدگاه اسلام در مورد مجازات است. یکی از اهداف مهم تشریح و اجرای مجازات، تحقق آثار مطلوب در حیات مادی و معنوی انسان‏هاست. وضع مقررات کنونی و جرم تلقی‌کردن اعمالی که مهم‌ترین منافع و مصالح فردی و اجتماعی را مورد تهدید قرار می‌دهد و تأکید بر اعمال مجازات در همین عالم و موکول ننمودن آن به عالم دیگر خود نشان‌دهندهٔ اهتمام به آثار و نتایج مجازات در حیات اجتماعی و مادی انسان‏ها است‏.

 

مجرم با ارتکاب جرم، حرمت و حریم احکام الهی را شکسته و قانون دینی را نقض می‌کند و این عمل عقلاً و شرعاً او را مستحق مجازات می‌نماید. همچنین در برخی جرایم، علاوه بر حرمت‌شکنی، مجرم به منافع و خواسته‏هایی دست می‌یابد که نامشروع و غیر قانونی هستند و رسیدن به ‏آن‏ها از این طریق موجب محرومیت دیگران از حق مشروع خود می‌شود. مجرم در پی ارتکاب جرم، عواطف و احساسات مجنی‌علیه و بستگان او و سایر افراد جامعه را جریحه‌دار می‌کند و احساس امنیت و آسایش را از بین می‌برد، و تمام این‏ها یعنی ظلم و بی‏عدالتی در بعد فردی و اجتماعی.

 

با توجه به توضیحات فوق از مجازات اسلامی، اعدام، مجازاتِ مرگی است که از طرف شارع معیّن شده و نمی‌توان آن را به کم‌تر از مرگ تقلیل داد.

 

تأمین عدالت کیفری، حفظ امنیّت اجتماعی و پیش‌گیری از انتقام فردی از جمله حکمت‌های مجازات اعدام قلم‌داد می‌شود. قرآن کریم اعدامِ قصاصی را مایهٔ حیات معرفی می‌کند. این مجازات را هم مایهٔ حیات جامعه و جلوگیری از به خطرافتادن جان مردم دانسته و هم مایهٔ حیات کسی که قصد اقدام به قتل دارد؛ زیرا [همانطور که در بعضی از احادیث آمده] تا حدّ زیادی او را از فکر آدم‌کشی باز می‌دارد، ضمن این‌که به جهت لزوم عدالت و برابری، جلوی قتل‌های پی‌درپی که در سنت‌های جاهلی وجود داشت را می‌گیرد. همچنین بعضی معتقدند که مجازات اعدام موجب حفظ نظم و امنیت اجتماعی است؛ چرا که برخی اعمال مجرمانه، امنیت روانی و سلامت زندگی اجتماعی را تهدید می‌کند و چنانچه این جرایم با واکنش سریع و مجازات مناسب روبرو شود، امکان رشد و تعالی انسان در جامعه‌ای سالم فراهم می‌گردد.

 

اما در عوض، غربی‌ها و برخی حقوق‌دانان، مجازات اعدام را مغایر با حق حیات انسان و حقوق بشر دانسته‌اند. در مقابل گفته می‌شود: آزادی نیز حق بشر است؛ بنابراین نباید مجرم را تبعید یا زندانی هم کرد. همچنین اگر هدف از گرفتن حیات یک نفر، دادن حیات به چندین نفر -با حفظ امنیت آن‌ها- باشد اعدام وی منعی ندارد. اشکال دیگر منتقدان، بی‌اثربودن اعدام و نهراسیدن مجرم از مرگ، قبل از انجام جُرم است؛ از این‌رو مجازات حبس‌ ابد را جای‌گزین آن دانسته‌اند. در پاسخ گفته شده که حبس‌ ابد می‌تواند در پیش‌گیری فردی مؤثر باشد؛ ولی در پیش‌گیری عمومی و عبرت دیگران تأثیر بسزایی ندارد. علاوه بر این‌که به لحاظ روان‌شناسیِ اجتماعی، رعب و وحشتی که مجازات اعدام ایجاد می‌کند، مجازات زندان نخواهد داشت.