نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
ذبیح الله مجاهد سخنگوی امارت اسلامی کمونیسم در افغانستان، نخست به تهاجم فکری و سپس به تهاجم فیزیکی پرداخت. ملت ما در برابر سیلاب کمونیسم قرار داشتند. عالمان دین، بلی؛ غمخواران اصلی ملت، که در طول تاریخ بارها ملت را از بحرانها نجات داده و دستار عزت را بر سر شان نگه داشته، یکبار دیگر […]
ذبیح الله مجاهد سخنگوی امارت اسلامی
کمونیسم در افغانستان، نخست به تهاجم فکری و سپس به تهاجم فیزیکی پرداخت. ملت ما در برابر سیلاب کمونیسم قرار داشتند. عالمان دین، بلی؛ غمخواران اصلی ملت، که در طول تاریخ بارها ملت را از بحرانها نجات داده و دستار عزت را بر سر شان نگه داشته، یکبار دیگر برای دفاع از دین، آبرو و آزادی این ملت، به میدان مبارزه و جهاد شتافتند.
در میان آن دلاوران مبارز و صادق، یکی هم الحاج مولوی جلال الدین حقانی رحمه الله بود، که پس از فراغت از علوم دینی، تفنگ را به نیت جهاد در برابر کمونیسم به شانه کرد و بهجای مسجد، مدرسه و خانقاه، راه دشوار و خارزار کوه را به پیش گرفت.
حقانی صاحب ۱۴ سال کامل با شورویهای اشغالگر و غلامان شان جنگید، مشکلات و تکالیف بسیار سنگینی را تحمل نمود. گرسنگی، تشنگی، بیخانگی، مهاجرتها، سفرها، شب بیداریها و هزاران گونه خطرات را تنها و تنها به یک هدف بهدوش گرفت، که بهجا آوری حکم پروردگار یعنی جهاد و حصول رضای خداوند متعال بود.
هرگاه جهاد کامیاب شد، حقانی صاحب رحمه الله در هیچجا و برای یکروزی هم، برای قدرت، منصب و خواهشات نفسانی تلاش نکرد. خسته و ناامید از هرجومرج تنظیمها، به وطنش خوست رفت و درانجا بهحیث یک بزرگ قومی، عالم و شخصیت با نفوذ، میان مردم خود زندگی نمود.
تحریک اسلامی طالبان آمد. حقانی صاحب مرحوم که آرمانهای دوره جهاد پیشین او با خاک یکسان شده بود، این بار نجات کشتی غرقشده خود (حاکمیت اسلامی) را در وجود طالبان دید و با طالبان بهحیث یک مجاهد یکجا شد.
در زمان حاکمیت امارت اسلامی، تحت رهبری مرحوم امیر المؤمنین ملا محمد عمر مجاهد هم در برابر شر و فساد جهاد مسلحانه مینمود و هم بدون کدام خواست و تمایل شخصی، در کابینه امارت اسلامی خدمت مینمود.
امریکاییها هجوم آوردند. حقانی صاحب در شبهای آغازین جهاد در برابر امریکاییها، مردانهوار در آمادهسازی، ذهنیتسازی و روحیه دادن مردم و جهاد تحریضی سهم گرفت.
اوضاع مشکل تر شد. نیروهای امریکایی داخل کشور شدند. امارت اسلامی کابل و مراکز ولایات را ترک نمود. حقانی صاحب مرحوم، در حالیکه جای شب گذرانی نداشت و مورد مراقبت و بمباردهای پیهم امریکایی قرار داشت، باز هم راه خاردار جهاد را انتخاب نمود. با هیچکسی هیچگونه معامله ای نکرد. غم خانه، اولاد، مال و هیچ چیزی او را به این وادار نتوانست که راه، رضا و حکم خدا «جهاد فرضی» را ترک کند و به جبر زمانه سر بماند.
حقانی صاحب بزرگ تا روز وفات در سنگر جهاد بر ضد امریکا باقی ماند. با خانواده و اولاد خود در صف اول قربانی حاضر بود. زیرا او میدانست که راه نجات، عزت و افتخار تنها همینست که برای رضای پروردگار و اقامه دین الله متعال جهاد و مبارزه شود.
حقانی صاحب مرحوم در زندگیاش یکروزی هم امیدوار نشد که من چهره مشهور جهادی بودم یا هستم، نامونشان داشتم و دارم، من باید بر آن کرسی بمانم، یا آن موقف را از خود کنم، یا اقارب خود را بر آن سمتها بگمارم، و یا جاه و جلال دنیوی داشته باشم، استراحت بکنم، لذت ببرم و از نعمتهای دنیا بهرهور شوم. الحمدلله.
او میدانست که جهاد، قربانی، خطرات و زحمات برای این نمیباشد که یک مجاهد امتیازات بهدست بیاورد، نام داشته باشد، پولدار شود و از دیگران بالا بنشیند.
وی مجاهده و مبارزه را به این منظور انجام میداد که الله را راضی بسازد. معامله وی با الله متعال بود. از همین بود که در قلب هر فرد نیک، صالح، مخلص و خداپرور، محبت حقانی صاحب موج میزد.
در حالیکه امروز سالروز وفات مرحوم حقانی صاحب را تجلیل میکنیم، توجه مجاهدین و برادران مومن را به یک نکته مبذول میدارم:
حقانی صاحب نورالله مرقده با بهجا ماندن میراث مبارزه و خطمشی خود، هدف اصلی خود را به هر مجاهد واضح ساخت و درس داد که بدل جهاد، خدمات و تکالیف خود را در دنیا از کسی نخواهیم، اگر مخلوق پروردگار به خدمت ما نیاز داشت باید دستگیری کنیم و برای رضای خداوند متعال کمک کنیم. و اگر کسی به خدمت ما نیاز داشت، ما باید هرگز به بهانه خدمت برای حصول نعمتهای دنیوی کوشش نکنیم. هر مسئولیت دنیا مواخذه دارد. زیرا در معنای مسئولیت نهفته است که در دنیا هم به مافوق پاسخگو می باشی و در آخرت هم از ذره ذره اعمال خود به مالک الملوک، ذوالجلال و الاکرام جواب میگویی، و این کار بسیار سخت، خطرناک و هلاککننده است.
با اینقدر خطر و آزمون بزرگ، چرا باید خود را به گرداب بیاندازیم؟
چرا باید جهاد و عبادتی را که در راه خدا انجام دادهایم، ذریعه حصول متاع دنیا بگردانیم؟
چرا باید شوق کرسی، قدرت و اختیار را در قلب خود جا دهیم؟
چرا باید پروردگار خود را ناراض کنیم. ذاتیکه فرصت طلایی این همه عبادات، کمالات، خدمات و ثوابها را برای ما مساعد ساخت. عمر ما را در جهاد صرف نمود، از هزاران بیراهرویها نگهداشت و رهرو راه حق ساخت.
آیا نعمتهای پروردگار؛ زندگی، جوانی، اندامهای سالم، عزت، علم و توفیق روش بر راه جهادی، موجب شکر نیست؟
بیائید که هر مجاهد، به راه حق حقانی صاحب مرحوم راه برویم. رقیب اعمال خود باشیم، نفس و نیت خود را کنترول کنیم و همچو حقانی صاحب مرحوم در حالی به لقای پروردگار برویم که هیچ داغ سیاه بر جامه سفید ما نباشد. تنها عندالله مکلفیت خود را ادا نموده باشیم و رضای رب محبوب خود را بهدست آوریم. والله المستعان و هو ولی التوفیق.
این مطلب بدون برچسب(تکونه) می باشد.
دیدگاهها بسته است.