نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
نویسنده: مهاجر فراهی ترجمه: محمدصادق طارق نهم سنبله زمانیکه آخرین سرباز آمریکایی (ژنرال کریس دوناهو) گامهای منحوس خود را به سمت هواپیمایی که جنازهی غرور و اشغال آمریکا را حمل مینمود، بر میداشت و به ما چهار میلیون نفر معتاد به مواد نشهآور، سیستم فاسد دولتی، هزاران گدا و محتاج و مشکلات متعدد دیگر را […]
نویسنده: مهاجر فراهی ترجمه: محمدصادق طارق
نهم سنبله زمانیکه آخرین سرباز آمریکایی (ژنرال کریس دوناهو) گامهای منحوس خود را به سمت هواپیمایی که جنازهی غرور و اشغال آمریکا را حمل مینمود، بر میداشت و به ما چهار میلیون نفر معتاد به مواد نشهآور، سیستم فاسد دولتی، هزاران گدا و محتاج و مشکلات متعدد دیگر را به ارث میگذاشت؛ دغدغه تمام مردم این بود که ملت تجزیه شدهی افغان چگونه دوباره منسجم خواهد شد. بذر نفرت و نفاقی را که مهاجمان در طول ۲۰ سال برای دسته دسته ساختن ملت ما کاشته بود، چگونه ریشهاش در کشور خشک میشود و پرسشهای بیشمار دیگر … که هر فرد افغان در صدد یافتن پاسخ به آنها بود.
بهشمول کشورهای همسایه تمام دنیا ما را تماشا میکرد؛ گمان میکرد وضعیت مشابه دههی ۹۰ زمانیکه مجاهدین وارد کابل شدند، دوباره تکرار خواهد شد. تخمین میزدند که خودروهای نظامی، اسلحه و سایر وسائط مختلف نظامی که از اشغالگران باقی مانده بود، بهشکل وسایل کهنه و قراضه در بازارها و مارکتهای شان فروخته خواهد شد و فابریکههای ذوب آهن شان دوباره گرم خواهند شد.
الحمدلله اما این بار وضعیت کاملاً متفاوت بود، بر خلاف میل تمام بدخواهان، اوضاع در تمام ولایات فتحشده به شمول کابل در ظرف چند ساعت کنترول شد. نه چور و چپاول صورت گرفت، نه وسائط و داراییهای بیتالمال ضایع شد و نه هم بازارها، دکانها و مارکتها غارت شدند؛ دلیلش این بود که یک رهبریت قوی که بهشمول بزرگان آن تمام افرادش به دین و کشور متعهد بودند، در رأس نظام جدید قرار داشت.
افغانها از تجربیات تلخ گذشته درس عبرت گرفته بودند، هرگز نمیخواستند وضعیتی که پس از فرار روسها و فروپاشی نظام کمونیستی حاکم بود، دوباره تکرار شود.
در لحظات حساسی که بدخواهان ما همزمان با ورود مجاهدین امارت اسلامی به کابل لحظهشماری میکردند تا نهرهای خون جاری شود، مجاهدین در دام انتقامگیری واقع شوند و هزاران کارمندان اداره کابل را از خنجر مرگ بگذرانند الحمدلله بر خلاف تمام انتظارات دشمن، رهبریت امارت اسلامی توانایی سیاسی، مهارت و درایت خود را نشان داد و حکم عفو عمومی را صادر نمود که در آن به تمام مسئولان، سران و منسوبین اداره کابل بدون هیچ استثنای درگذشت شد.
این فرمان بهمثابهی ریختن آب سرد بر آتش داغ مؤثر بود، مجاهدینی که سالها توسط زورمندان، تفنگسالاران و جنگجویان اداره کابل مورد آزار و اذیت قرار گرفته بودند، اسیر شده بودند و بهتنگ آمده بودند، فرا رسیدن همچین روزههایی را لحظهشماری میکردند تا انتقام دوستان شهید و مظلوم خود را بگیرید، جنایتکاران را به چنگال حق و عدالت بکشانند و دلهای مؤمنان را سرد کنند اما وقتی فرمان عفو عمومی امیرالمؤمنین صادر شد، تمام مجاهدین با گفتن آمنا و سلمنا از فرمان رهبریت اطاعت نمودند.
در حقیقت رهبریت با صدور چنین فرمانی جان هزاران نفر را نجات میدهد، سلسلهی بیپایان بدبختیها و قتلها را نکته پایان میدهد. و با این کار تسلط و نفوذ رهبر امارت اسلامی بر مجاهدین زیردستش هویدا میشود. و بهعلاوه از آن ثابت شد که هدف رزمندگان نوجوان این صف تنها جنگ، کشتن و مرگ نبود بلکه هدف شان تأسیس نظام اسلامی و حکومتداری سالم بود و بس.
ادامه دارد …
این مطلب بدون برچسب(تکونه) می باشد.
دیدگاهها بسته است.