نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
سلسله خاطرات میدان جهاد / بخش ۵ منیر احمد منیر بخش اول: وحشت آفرینی دشمن بخش دوم: نمونه ای از شهامت یک انصاری بخش سوم: شب های تار و جست و خیز مجاهدین بخش چهارم: ایثار و فداکاری در میدان جهاد معیار پیروزی در میان نیروهای پیکارکننده، عموما به تعداد نیرو و افراد، داشتن سلاحهای […]
سلسله خاطرات میدان جهاد / بخش ۵
منیر احمد منیر
بخش اول: وحشت آفرینی دشمن بخش دوم: نمونه ای از شهامت یک انصاری بخش سوم: شب های تار و جست و خیز مجاهدین بخش چهارم: ایثار و فداکاری در میدان جهاد
معیار پیروزی در میان نیروهای پیکارکننده، عموما به تعداد نیرو و افراد، داشتن سلاحهای مدرن، موقعیت جغرافیایی خوب و هزاران نکات دیگر وابسته است. گروهی که جنگافزارش مدرنتر و نیروهایش بیشتر و ورزیدهتر اند، بر نیروهای مقابلِ خود برتری دارند و پیروز میدان شمرده میشوند؛ اما این قاعده، کلی نیست و همه را با این مقیاس نمیتوان محک زد. آنانی که به نیروی مافوق طبیعت و قدرت مطلق الهی باور دارند، از قاعدهٔ بالا مستثنا هستند و هیچگاه در برابر دشمنِ خود، متکی به نیروی بیشتر و اسلحهٔ مدرنتر نیستند؛ اگر چه بودنش را مفید میدانند.
آنان با تکیهگاه قراردادنِ نیروی الهی و امدادهای غیبیِ او، وارد میدانهایی چون بدر و تبوک میشوند و با لشکرهایی که چندین برابرشان بیشتر و مجهزتر اند به مبارزه میپردازند و ذرهای بهدل، هراسی راه نمیدهند؛ زیرا باور دارند که الله متعال آنها را نصرت میکند و چون او مدد کند، کسی نیست که جلوگیر نصرت الهی باشد و چون او شکست بدهد، کسی نیست که شکست را به پیروزی بدل کند. آنها با نام او تعالی بر طبل پیکار با اهل باطل میکوبند و در وادی عشقِبهاو تعالی نغمه میسرایند.
با خواندن دعاهایی چون «اللَّهُمَّ بِکَ أُقَاتِلُ، وَبِکَ أُصَاوِلُ» خداوندا! با کمکخواستن از تو میجنگم و بر دشمنان حمله میبرم، وارد میدان نبرد شده و برای دفاع از آرمانهای اسلامیشان میجنگند.
از همان آغاز کشمکشها در میان اهل باطل و اهل حق، همواره اهل حق با تعداد کمی ظاهر گشته اند و اهل باطل با هزاران نیرو و بهترین تجهیزات وارد میدانِ مبارزه شدهاند.
در حکایتی که قرآن مجید در سوره البقره بیان میکند، لشکر حضرت طالوت را یادآور میشود که در برابر جالوت، با تعداد اندکی ظاهر گشتند؛ اما چون معیت الهی همراه آنان بود پیروز شدند. {فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ والَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ قَالُوا لا طَاقَهَ لَنَا الیَوْمَ بِجَالُوتَ وجُنُودِهِ قَالَ الَذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاقُوا اللهِ کَم مِّن فِئَهٍ قَلِیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثِیرَهً بِإذْنِ اللهِ واللهُ مَعَ الصَّابِرِینَ} ….چه بسا نیروهای کمی که در برابر نیروهای زیاد، به حکم خداوندی پیروز گشتهاند و خداوند با صبرپیشهگان است.
بیاییم اصل ماجرا؛ دشمن، با نیرویی بالغ بر دوصد نفر و حدود سیوپنج ماشین نظامی، با تجهیزات سنگین و سبک، بر محل اقامت ما یورش بردند. تعداد ما از دوازدهنفر بیشتر نبود. چند نفر هم اسلحه نداشتند. ما هیچگاه نمیخواستیم با نیروهای دشمن، با چنین شرایطی که داریم، درگیر شویم و یا رُودررُو بهجنگیم؛ زیرا نه نیرویی کافی داشتیم و نه اسبابآلات جنگیِ کافی و خوب.
اما از آنجاییکه دشمن بر افزارآلات جنگی خود متکی بود، ما را در محلی که بودیم مورد حمله قرار داد و بهگمان خودش «کار ما را یکسره میکند»؛ اما غافل از اینکه صاحب آسمانها و زمین، پشتیبان آنانیست که بهخاطر دینش میجنگند.
ما در حال استراحت بودیم. اصلا در فکر جنگ و حملهای نبودیم؛ که این حمله، بر ما بهصورتی ناخودآگاه شکل گرفت. چارهای جز درگیری با این لشکر بزرگ را نداشتیم؛ ازاینرو سنگر گرفتیم و در سه محل نزدیک به نزدیک در اطرافمان، جابهجا شدیم.
جنگ و درگیری شروع شد. با هم بسیار نزدیک بودیم. ما از محل اقامت خود بیرون شدیم و بهطرف جلو رفتیم و تپههای ریگی که درمیان و ما و آنها وجود داشت، آنها را برای خود سنگر قرار دادیم؛ چنانچه آنها نیز، آنسوی ریگها را برای خود سنگر گرفتند.
حدود یکساعت جنگ ما طول کشید. آنها داشتند دایرهٔ محاصره را بر ما بزرگتر میکردند. هواپیمای جنگی نیز بر فراز منطقه به گشتزنی شروع کرد. آنچه در چنتهٔ خود از تیرها داشتیم، تقریبا تمام شد و یا نزدیک به تمامشدن بود.
چارهای جز عقبنشینی برای ما نمانده بود. خود را عقب کشیدیم. دونفر از ما زخمی شده بود؛ یکی در پایش و دومی در دستش.
اما به گونهای باورنکردنی، دشمن را تلفاتی بس سنگین وارد شد؛ بنابر گزارشات عینی از مردم محل، حدود سهماشین نظامی را از کشتهها تلنبار کرده بودند و بهسوی مرکز شهر انتقال میدادند.
دراین نبردِ نابرابر که جزئیاتش را نمیتوان چنانچه بود، شایدوباید بیان کرد، نصرتهای غیبی خداوند متعال را با چشمِسر مشاهده کردیم و مصداق آیههایی چون {إِن یَنصُرْکُمُ اللهُ فَلَا غَالِبَ لَکُمْ} بهوضوح عیان گشت.
یکی از دلایل حقانیت را میتوان همین چیز یاد کرد. آمریکا و ائتلاف ناتو با تمامی امکاناتشان، باز هم از دست مردمی فقیر و درویش، اما مؤمن و غیور، شکست خوردند و بعد از بیستسال جنگ، عقبنشینی میکنند و پیمان صلح امضا میکنند! آیا میتوان در نبردهایی چنین، غیر از مصداق { کم مِّن فِئَهٍ قَلِیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثِیرَهً بِإذْنِ اللهِ واللهُ مَعَ الصَّابِرِینَ} را جستجو کرد؟!
این مطلب بدون برچسب(تکونه) می باشد.
دیدگاهها بسته است.