مخلص تنبل!

نویسنده: انس حقانی برگردان: وحید روستایی بعضی ها احساس بیدار و برای کار کردن اخلاص و شوق هم دارند، ولی با وجود آن کار کرده نمی توانند، دلهره دارند و در کار شان دل نادل هستند. اگر انجام می دهند آن را با قلب شکسته انجام می دهند، آن ها مسئولیت خود را منحیث مسئولیت […]

نویسنده: انس حقانی
برگردان: وحید روستایی

بعضی ها احساس بیدار و برای کار کردن اخلاص و شوق هم دارند، ولی با وجود آن کار کرده نمی توانند، دلهره دارند و در کار شان دل نادل هستند. اگر انجام می دهند آن را با قلب شکسته انجام می دهند، آن ها مسئولیت خود را منحیث مسئولیت ادا نمی کنند، بلکه از سر می گذرانند.

علت این کار این است که تکاسل و تنبلی نفسی بالای احساس و اخلاص آنها غالب گردیده است و تکاسل چنان یک مرض خطرناک است که مانع هر پیشرفت می گردد. نمیدانم که چنین شخصی را «مخلص تنبل» گفتن مناسب باشد یا خیر؟ چون اخلاص سستی را نمی پذیرد و سستی مانع اخلاص می باشد.

عقل چنین اشخاص ضرورت ها را حس میکند و اخلاص قلبی اش هم از او می خواهد که کار خود را با شوق و رغبت به پیش ببرد ولی سستی و تنبلی نفس دست و پایش را بسته است، در اجرای کارهای مقصودی ضعیف و کمر شکسته ولی در کارهای غیر مقصودی مصروفش ساخته است.

زمانیکه کسی او را نصحیت کرده و متوجه اش بسازد، اهمیت، ضرورت و فوائد کار را برایش بگوید، دفعتا احساسش به حرکت می آید و اخلاصش مواج می گردد و برای انجام دادن کار تصمیم جدی می گیرد؛ اما این همه برای یک مدت کوتاه و اندک.

به زودی دستان اخلاصش با زنجیر سستی و تنبلی زولانه میشوند، گلهای شوق و رغبتش پژمرده می گردند و به حالت قبلی بر می گردد. یکی از عوامل بزرگ تنبلی نبود ثبات و استقامت است، چنین شخص ثبات ندارد و با نفس خود مجاهده نکرده است. تنها با اخلاص قلبی هم چیزی حاصل نمی گردد؛ بلکه مجاهده با نفس خیلی ضروری است. وقتی بسیاری ها را تشویق می کنم، بهانه ها پیش می کنند و در اخیر می گویند که برای ما دعا کن خیلی سست شده ایم.

ما دعا خواهیم کرد؛ ولی اگر تو به حرکت نیایی، بالای نفس خود فشار وارد نسازی، تنها با دعای خالی هم چیزی ساخته نمیشود، مرد باید محرک باشد، سکون آن و پشت کردنش بر مسئولیت ها به معنای ناکامی وی می باشد.

گفته میشود که کفار بالای یک کشوری حمله کردند؛ علمای آن کشور به جای اینکه به دفاع بر خیزند، شمشیر بردارند و جوانان را علیه آن تحریک کنند به دعا و اوراد شروع کردند؛ در نتیجه دشمن تمام آنها را دستگیر کرد. دعا باید توآم با عمل باشد.

سستی یک مرض زشت است که حتی رسول الله صلی الله علیه وسلم هم از آن پناه خواسته است. یگانه راه نجات از تنبلی این است که انسان باید بالای نفس خویش فشار بیاورد؛ و اگر چنین کند کارهای بزرگی را انجام خواهد و قطعا که الله عزوجل برایش آسان می سازد.

انسان باید برای کارهای روزانه خویش تقسیم اوقات بسازد و برای هرکار وقت تعین کند. اگر چند روز به تقسیم اوقات خویش با جدیت پایبندی کند طوریکه با نمازهای پنجگانه اهتمام میکند انجام کارها برایش آسان و ان شاء الله به عادت وی تبدیل می گردد.

چنین باید فکر کرد که در انجام دادن کار فائده و منفعت می باشد و در از دست رفتن و نکردن آن نقصان است، و این نفع و زیان را هر وقت با دید وسیع و عمیق بنگرد، این فارموله میتواند که در آینده از سستی نفس جلوگیری کند و راه را برای حاکم ساختن اخلاص هموار سازد. یک طریقه جامع برای مبارزه نفس را که با موضوع ما هم مواقفت دارد از عمر بن عبدالعزیز رضی الله عنه بیاموزید.

شخصی از عمر بن عبدالعزیز رحمه الله پرسید که من چه وقت حرف بزنم؟ عمر بن عبدالعزیز برایش گفت وقتیکه دلت تقاضا می کند تا خاموش باشی. سائل پرسید: چه وقت خاموش باشم. برایش جواب داد که وقتیکه دلت بخواهد تا سخن بگویی. اگر به این نقطه توجه کنیم چیزهای زیادی را می آموزیم. انسان باید همینطور مجاهده و کوشش کند تا جلو خواهشات نفسی را بگیرد، بالای خود فشار بیاورد و زنجیرهای نفس را که مانع پیشرفت و ترقی وی شده اند را بشکند.