قربانی توطئه‌ها چیست و کیست؟

حبیبی سمنگانی امرالله صالح، معاون اول ارگ نخست حمله‌ی مرگبار پوهنتون کابل را ناکامی استخباراتی خواند. سپس این سلسله‌ی ناکامی‌ها دوامدار شد و اکنون هر رویدادی که در شهر کابل رخ بدهد، لیست ناکامی‌ها درازتر می‌شود. اما جریان این‌قدر هم ساده نیست، چون چگونگی رویدادها ‌‌و به‌خصوص موقف‌گیری‌های غیر معقولانه‌ی مقامات ارگ به‌ویژه امرالله صالح […]

حبیبی سمنگانی

امرالله صالح، معاون اول ارگ نخست حمله‌ی مرگبار پوهنتون کابل را ناکامی استخباراتی خواند. سپس این سلسله‌ی ناکامی‌ها دوامدار شد و اکنون هر رویدادی که در شهر کابل رخ بدهد، لیست ناکامی‌ها درازتر می‌شود. اما جریان این‌قدر هم ساده نیست، چون چگونگی رویدادها ‌‌و به‌خصوص موقف‌گیری‌های غیر معقولانه‌ی مقامات ارگ به‌ویژه امرالله صالح نشان می‌دهد که زیر کاسه نیم کاسه ای است. اکنون این سوال دامنگیر مقامات ارگ شده‌است که آیا رویدادهای مختلف و همه‌روزه‌ی امنیتی واقعا محضِ ناکامی هاست و یا اینکه ادامه‌ی توطئه‌های مغرضانه‌ی ارگ‌نشینان است؟
قتل‌های زنجیره‌ای و پیهم ژورنالیستان به‌خصوص یما سیاوش، الیاس داعی و فردین امینی نیز این سوال را تقویت می‌بخشد. ابا ورزیدن مسئولانِ «د افغانستان بانک» از اشتراک فوتیج یا شواهد ویدیویی موتر یما سیاوش و همچنان خودکشی خواندنِ مرگ فردین امینی از سوی وزارت داخله اداره کابل و آن هم بدون هیچ‌گونه تحقیقات، داد و فغان وارثان این دو جوان‌ را برانگیخته‌است.
یکتن از همکاران امینی در تلویزیون آریانا در گفتگو با بی‌بی‌سی ضمن اینکه قتل او را مرموز خواند، گفت که آقای امینی از لحاظ روانی وضعیت خوبی داشت. همچنان خانواده او ادعا دارد که امینی خودکشی نکرده، بلکه کشته شده است. اما امرالله صالح که بر خودکشی کردن امینی پافشاری داشت، خانوادهء او را تهدید کرد که اگر بر مرموز بودن قتل امینی اصرار ورزند، تمامی اعضای خانواده او به شمول زنان بازپرس می شوند.
از سوی دیگر داود سیاوش، پدر یما سیاوش پس از اینکه اداره کابل اعتنای به ضرب الاجل یک ماهه خانواده‌ی او برای تشخیص قاتلان پسرش نکرد، در صفحه‌ی تویترش گلایه کرد که ‏هیاهوی خواندن فریاد مادر داغدار و پدری را که پارچه‌های فرزندش را از در و دیوار شهر با دستان خود جمع کرده است، جز به استهزا گرفتن خانواده‌های داغدار از سوی دولتِ مدعی عدالت عمری، چیزی دیگری نمی‌توان تعبیر کرد.
سوالاتی که از سوی خانواده‌ی یما سیاوش مطرح شده‌بود و بالمقابل عدم پاسخگویی به آن، نقش اداره کابل را زیر سوال آورده، ازین قرار است:
۱: چرا کامره‌های بانک، چارراهی‌ها، بالون فضایی و جی‌پی‌اس موتر بانک، مخفی نگه‌داشته می‌شود؟
۲: چرا به هیئت پارلمان در زمینه معلومات داده نمی‌شود؟
۳: چرا به رسانه‌ها زمینه دسترسی به اطلاعات مساعد نمی‌شود؟
۴: چرا بانک مرکزی در همکاری ارگان‌های امنیتی، قاتل، عامل قتل و حامی عامل قتل یما سیاوش را به مردم معرفی نمی‌کند؟
۵: آیا مخفی نگه‌داشتن کامره‌ها برای وقت کشی و دستکاری در آن‌ها نیست؟
امرالله‌صالح و تیم تبلیغاتی ارگ که در گذشته حتی از گرفتن نام داعش به جدیت خودداری می‌کردند و پیوند ارگ و داعش زبان زد عام و خاص شده‌بود، اکنون به‌جای که عدم وابستگی خود با پدیده‌ی داعش را ثابت بسازند، به مصداق “بگیر که نگیرد” طالبان را داعش می‌خواند، و گویا کارهای را که داعش به همکاری ارگ در کابل انجام داده‌است، کار طالبان بوده‌است. اگر دقت شود این در حقیقت ادامه‌ی تلاش‌ها برای انکار از وجود داعش در مهمان‌خانه‌های امنیت ملی و یا در شهر کابل است. این چیزی‌ست که حتی نگرانی‌های بسیاری از حامیان اداره کابل را هم چندگون ساخته‌است.
انکار از وجود داعش، که موقف دیرینه‌ی امرالله‌صالح و بهانه‌ی برای نسبت‌‌دادن هر جنایت به طالبان است، اما در حقیقت بیان‌گر پیوند عمیق ارگ و داعش در کابل است. پیوندی که نه تنها مایه نگرانی برای شهروندان کابل شده، بلکه مقامات و ماموران ملکی اداره کابل را هم نسبت به یکدیگر بی‌باور ساخته و هر یکی نگرانِ جان خود شده است که مبادا فردا شکار توطئه‌‌ی دیگری داعشی‌های ارگ، آن‌ها باشند.
چنانچه چند روز پیش امرالله‌صالح در یک گزارش فیسبوکی‌اش از تهدید مسلخ شدن کابل برای شیعیان خبر داده‌است، اما او به‌جای‌ که بگوید این هشدارِ داعش است، هشدار را به طالبان نسبت می‌دهد، تا اگر در آینده حمله‌ی بر اهل تشیع طراحی و راه‌اندازی می‌شود، فوری انگشت‌ها به‌سوی طالبان دراز شود و ازان برای ایجاد فاصله میان مردم افغانستان و زیان‌مند ساختن پروسه صلح استفاده شود.
مهم اینست که باید اهداف نظامی و ملکی از هم تفکیک شوند. طالبان مسئولیت اهداف نظامی در شهر کابل را، که بیش‌تر آن عملیات‌های چریکی و تاکتیکی بوده‌اند، علی‌رغمِ همه انتقادات به‌دوش گرفته‌اند. زیرا هنوز توافقی بر آتش‌بس بین جهت‌های مقابل نشده‌است. اما مقامات ارگ با هدف قرار دادن ملکیان تلاش می‌کنند بار مسئولیت هر دو گونه اهداف را به‌دوش طالبان بیاندازند و ضمن توجیه ناکامی‌های خود در عرصه امنیتی و نظامی، افکار عامه به‌خصوص ذهنیت جامعه جهانی و دولت جدید امریکا به‌رهبری جو بایدن را در مورد آینده‌ی پروسه صلح افغانستان مخدوش بسازند.
امرالله‌صالح پس از اینکه در کنار معاونیت ارگ، ماموریت امنیت شهر کابل را هم به‌دوش گرفت، با راه‌اندازی جلسات و گزارش های روزمره‌ی شش و نیم صبح، ظاهرا شهروندان کابل را به پایین‌‌آوردن گرافِ بالای جرایم جنایی امیدوار ساخت، اما برعکس کابلیان با حوادث بی‌پیشینه‌ی امنیتی رو‌به‌رو شدند و نسبت به امنیت جان، مال و آبروی خود بیش تر بی‌باور شدند.
اکنون مردم به این باور رسیده‌اند که اصلا در اداره کابل اراده‌ی برای پایین آوردن جرایم جنایی وجود ندارد، بلکه صالح و امثال او چتری برای دزدان، آدم‌ربایان و قاچاق‌بران که از همجنسان شان هستند فراهم کرده‌اند، تا کاروبار خود را که ایشان دران سهم وافر دارند، رشد بدهند.
چنانچه یک ماه پیش هرگاه دزدان مسلح ۲۵ لک افغانی یک صراف را در روز روشن در ناحیه سوم شهر کابل به‌زور سلاح بردند و کلیپ ویدیویی آن در رسانه‌های اجتماعی بازتاب گسترده ای پیدا کرد، امرالله‌صالح چند روز پس در گزارش شش‌و‌نیم صبح خود از گرفتاری آن دزدان خبر می‌دهد و ادعا می‌کند که غلام‌حیدر (صراف) دزدان را شناسایی کرده‌است. اما صراف نامبرده به رسانه‌ها گفت که نه دزدان گرفتار شده‌اند و نه او کسی را شناسایی کرده‌است، گویا باید هیچ کسی دزدان را دیگر دنبال نکنند، وگرنه……
این محض یک نمونه ایست که نشان می‌دهد مقامات کابل به‌جای محاکمه واقعی دزدان، چتر مصون برای آن‌ها فراهم می‌کنند و کسانی زیان مند را تنبیه می کنند که صدای بلند نکنند.
خنده‌آور اینست که صالح همزمان با دو ماموریت یاد شده، مسئولیت مبارزه با فساد اداری را هم از سوی اشرف غنی، رئیس ارگ به عهده گرفته‌است، که حال آن از ماموریت‌های قبلی هم بدتر بوده، و گراف فساد اداری در اداره فاسد کابل به‌جای سیر نزولی سیر صعودی داشته‌است.
فشرده‌ی بحث اینست که هدف قرار دادن ملکی‌ها توطئه ایست که قربانیان آن پروسه صلح و یا به تعبیر آسان‌تر مردم افغانستان هستند. ارگ‌نشینان بقای خود را در حضور نظامی خارجی‌ها دیده، و ناامنی‌ها را راه آسان‌تر برای جلب بیش‌تر توجه خارجی‌ها می‌دانند. بلی، اداره کابل که امید ایستادگی به پای خود را از دست داده، ناگزیر است برای دوام اشغال دست و پا بزند.

با سپاس از مجله شهامت