غروب دل‌انگیز در قبرستان خاشرود

سلسله همگام با عاشقان شهادت/ بخش ۱۳ ابویحیی بلوچی بخش دوازدهم (گذشته): جهانیان! به اجساد شهدای مان بنگرید قبرستان شهدای خاشرود، قطعه‌ای متمایز از زمین هست که در لابه‌لای خودش اجساد افرادی ارزش‌مند و تاریخ‌ساز را جای داده‌است‌. آن‌جا شهدای دوران مقاومت در برابر آمریکایی‌های اشغال‌گر و شهدای بعد از خروج نیروهای آمریکایی از منطقه […]

سلسله همگام با عاشقان شهادت/ بخش ۱۳

ابویحیی بلوچی

بخش دوازدهم (گذشته): جهانیان! به اجساد شهدای مان بنگرید

قبرستان شهدای خاشرود، قطعه‌ای متمایز از زمین هست که در لابه‌لای خودش اجساد افرادی ارزش‌مند و تاریخ‌ساز را جای داده‌است‌. آن‌جا شهدای دوران مقاومت در برابر آمریکایی‌های اشغال‌گر و شهدای بعد از خروج نیروهای آمریکایی از منطقه غرغری دفن هستند‌، آن‌جا افرادی خوابند که ارواح‌شان به گمان ما در جنت‌های برین در حال سیر و سیاحت هستند.

این قبرستان، حال‌وهوای خاص خودش را دارد، آرامشی عجیب دارند که اگر زیاده‌روی نباشد می‌گویم: نه تنها من، بلکه هر رهگذری که از آن‌جا می‌گذرد حتما نسیمی ملایم بر گونه‌هایش و آرامشی موقت در قلبش احساس می‌کند، آن رهگذر به مدت چند لحظه مشتاق شهادت می‌شود و از شهدای آن‌جا متاثر می‌شود.

به قبرستان رسیدم، لحظه‌ای در برابر قبرستان وقفه‌ای کوتاه کردم و روی به طرف قبور شهدای میدان مردانگی کردم و سلامی کوتاه عرض کردم: سلامی به گرمای خورشید تابان، به سرخی لاله، به روح شهیدان. هزاران سلام به روح‌تان ز اهل زمین، ز تابع راه‌تان.

وارد قبرستان شدم و اول به قبر عالم فرزانه، داعی بی‌بدیل، شجاع غیور؛ مولوی سعد رحمه الله؛ آن یار جانی و برادر خیرخواهم رفتم، کنار قبرش ایستادم، تصویر او و قربانی‌هایش در میدان جهاد، در ذهنم متصور شد، لحظاتی که برای یاری‌ رساندن به شریعت هم‌چون شیر می‌غرید در ذهنم ترسیم شد و باز زخم این دلِ داغ‌ دیده تازه شد. نمی‌دانم چرا، اما تا به قبرستان شهدای خاشرود می‌رسم ناخواسته اول به سوی قبر رفیق قدیمیم مولوی سعد رحمه الله می‌روم، لحظه‌ای می‌نشینم و هنگام برگشت در حالی از قبرستان برمی‌گردم که دلم کنار قبر سعد زانو زده و از آن‌جا جداشدنی نیست.

به یاد فرماندۀ متواضع و توانای کمربند خاشرود؛ مولوی ابوبکر، در کنار قبرش فاتحه‌ای خواندم و به روح پرفتوحش ایصال ثواب کردم و مروری کوتاه بر قربانی‌هایش برای دین الله متعال و سختی‌های جهاد و هجرتش داشتم.

آن طرف‌تر، قبر شهید استاد یاسر رحمه الله بود، شهید یاسر نابغه‌ای از نابغه‌های میادین جهاد بود، چند سالی که در میادین جهاد به خدمت در بخش بارود و در بخش‌های دیگر نظامی مشغول بود، از خود نام نیک و پرونده‌ای درخشان به جا گذاشت، برادرم صارم محمود زندگی‌نامه این شهید توانا را مفصلا نوشته و خدمات عظیم و صفحه زرین زندگیش را برای ما بیان کرده‌است. شهید استاد یاسر از معدود افرادی بود که با فدایی‌ها و شهدا خاطرات، دوستی و محبت داشته، به گونه‌ای که بیشتر شهدای چند سال قبل، رابطه‌ای تنگاتنگ با شهید استاد یاسر داشتند.

گرچه قلم شکسته و ناتوانم از وصف نویسندۀ چیره‌دست، رفیق بامرام و نابغۀ عرصۀ جهاد و رسانه؛ شهید سیاه‌سوار، عاجز است، اما نمی‌خواهم نام او از قلم بیفتد، لحظاتی قبل صوتی‌های قدیمی شهید را گوش می‌دادم، به یقین می‌توانم بگویم: آتشی که در کلمات شهید سیاه‌سوار حس کردم و تاثیری که در لابه‌لای مقالات شهید حس کردم، در کمتر نوشته‌ای آن را احساس کردم، هر بار که نوشته‌هایش را می‌خوانم یا صوتی‌هایش را گوش می‌دهم، به این حرف شاعر پی می‌برم که می‌گوید: هر سخن کز دل برآید/ لاجرم بر دل نشید.

شهید طلحه و شهید امتیاز؛ دو مجاهد قهرمانی که از جسد‌های مبارک‌شان فقط چند تکه گوشت باقی‌مانده و زیر یک من خاک، در حفره‌ای به اسم قبر دفن شده‌اند مرا به یاد قربانی‌های نوجوانان صحابه انداخت، این دو شهید چند سال قبل در بمباران جت‌های دشمن در ماه رمضان در کمربند خاشرود به شهادت رسیدند، جسد تکه‌تکه شدۀ این دو شهید در یک قبر، خود بیانگر قربانی‌های بی‌مثال جان‌برکفان اسلام در مسیر جهاد هست.

قبور بسیاری از شهدای دلاور‌ و ابرمردان میادین جهاد آن‌جا هستند، اسم بعضی نوشته و اسمای بعضی‌ دیگر ننوشته‌اند، ممکن نیست همه را معرفی کنم و از آن‌ها بگویم، اما برای سعادت‌شان همین بس که خدای تعالی آن‌ها را برای دیدارش انتخاب کرده و برگزیده‌است.

کمتر از یک و نیم ماه تا خروج آمریکایی‌ها و آزادشدن کشور عزیزم از یوغ اشغال‌گران مانده‌است، نکته‌ای که توجه را جلب می‌کند همین است که: اگر امروز آمریکا با قدرتش جلوی مجاهدین شکست خورده و ارتشِ تا دندان مسلحش در مقابل سلاح‌های کهنۀ سربازان الهی کم آورده، بعد از نصرت الهی و فضلش، یقینا از قربانی‌ها و تاثیر خون‌های همین شهداست، همۀ مسلمانان و خصوصا ملت مظلوم افغان مدیون زحمات و جان‌فدایی همین شهدا هستند.

اگر امروز از چخانسور تا خاشرود و تا دلارام و از دیشو تا خانشین و براپچه، حکم الهی اجرا می‌شود و ملت ما، راحت خدای‌شان را عبادت می‌کنند و زندگی‌شان آسوده هست، همه و همه بر اثر قربانی‌های شهدا هستند.