جهاد بر ضد فساد و اشغال، و رهبری مثالی امارت

باز نشر به مناسبت نزده سالگی اشغال و مبارزه امارت اسلامی در برابر آن ذبیح الله مجاهد ترجمه : ابوزبیر حبیب زاده بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله و کفی والصلوه والسلام علی عباده الذین اصطفی، اما بعد : امارت اسلامی نعمت بزرگی از نعمت های پروردگار است، که در شرایط بسیار تلخ برای افغان ها […]

باز نشر به مناسبت نزده سالگی اشغال و مبارزه امارت اسلامی در برابر آن

ذبیح الله مجاهد
ترجمه : ابوزبیر حبیب زاده

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله و کفی والصلوه والسلام علی عباده الذین اصطفی، اما بعد :

امارت اسلامی نعمت بزرگی از نعمت های پروردگار است، که در شرایط بسیار تلخ برای افغان ها عطا نمود.

محض سخن گفتن و تصور کردن برای اصلاح اوضاع، کار آسان است. اما پیاده کردن آن در صحنه عمل و از بین بردن بحران ها و یا مقابله با آن، کار بسیار دشوار، حساس و طاقت فرسا است.

مختصرا باید بگوییم که دو رهبری مهم به دوش طالبان قرار گرفته بود. طالبان هر دوی آن را به نحوه بسیار احسن انجام دادند.

سال ۱۴۱۵ هجری قمری :

هرگاه رژیم کمونیستی در افغانستان شکست خورد و مجاهدین داخل کابل شدند، در ظرف چند ماه تقریبا تمام افغانستان به میدان جنگ های تنظیمی تبدیل شد، قومندان های احزاب در هر ولایت پاتک ها ایجاد کردند. آزار و اذیت مردم، چور و چپاول اموال، تجاوز بر آبرو و حریم شخصی، و هر آن کاری اوج گرفت که بشریت بر بدی و ناهنجاری آن، همصدا است.

در مرکز کشور (کابل) پنج جزیره قدرت به میان آمد :

گروه جمعیت اسلامی و شورای نظار در ارگ و خیرخانه، حزب اسلامی در جنوب کابل، چهار آسیاب و چهل ستون، حزب وحدت در کارته سخی و افشار، ملیشه های گلم جمع دوستم در بعضی بخش های شهر کابل و اتحاد اسلامی به رهبری سیاف نیز در بخش کوچکی از پایتخت کشور سلطه داشتند.

این گروه ها همه روزه از صبح تا شب در شهر کابل با هم می جنگیدند، نه اثری از بازسازی دیده می شد، نه هم از تعلیم و تربیه. نه کسی در فکر آبرو و عفت مردم بود و نه هم در پروای جان و مال دیگران. هرگاه پایتخت کشور چنان نا امن بود، عملا هیچ دولتی وجود نداشت و هر چیز بیرون از کنترول بود، پس در ولایات طبعاً خودسری، انارشی و ملوک الطوائفی حاکم بود.

اگر در منطقه ای نظم قومی و منطقوی وجود داشت، آن جا مردم نسبتاً آبرو و دارایی خود را مصئون فکر می کردند. اما در جاهای که نظم قومی و وابستگی مردم با همدیگر ضعیف می بود، آن جا قومندان ها، تفنگسالاران و اوباشان معتاد به مواد مخدر، از هیچگونه ظلم و وحشت دریغ نمی کردند. هر روز هزاران رویداد تجاوز بر جان، مال و آبروی مردم رخ می داد و مردم سرگردان و سراسیمه بودند.

برای نجات از این وضعیت اسفبار، هیچ نهاد اسلامی، بشری و بین المللی چیزی در توان نداشت و یا انجام نمی داد. هیچ پروفیسور، کارشناس، متنفذ قومی و یا شخصیت دیگری طرح و توانایی برای کنترول این وضعیت دردناک را نداشت. حالت آنقدر سرسام آور بود که در کوتاه مدت، هیچ امیدی برای بیرون رفت ازان بحران برده نمی شد.

سازمان ملل متحد، پیمان نظامی ناتو، امریکا، کشورهای غربی، کانفرانس اسلامی، کشورهای با نفوذ اسلامی، کشورهای همسایه و منطقه، تماشا می کردند و اوضاع روز به روز بدتر می شد.

دران روزگار حساس و متشنج، یکتن قومندان پیشین جهادی و شاگرد بالفعل درس های دینی (امیرالمؤمنین ملا محمد عمر مجاهد، رحمه الله) در منطقه سنگحصار ولایت قندهار با چند تن رفقای محدود خود برای دگرگونی اوضاع، مشوره نمود.

محترم ملا محمد عمر مجاهد چون در زمان جهاد بر ضد شوروی، قومندان مخلص و پاکباز جهادی مانده بود، تحمل این را نداشت که آرمان های او و دیگر مجاهدین راستین هدر برود و نه هم تاب تماشای تجاوز بر جان، مال و آبروی هموطنان خود را داشت، بناءً نخست در منطقه زنگاوات ولسوالی پنجوایی ولایت قندهار از عالمان دین استفتاء نمود.

علمای مشهور منطقه برای او فتوی دادند که برای کنترول اوضاع، گام نظامی بردارد. او با چند تن رفیق مخلص خود، به تاریخ ۱۵ محرم الحرام ۱۴۱۵ هجری قمری تحریک اسلامی طالبان را آغاز نمود.

نخستین مرحله بزرگ آزمونی :

پس از معرکه ها و پیروزی های زیادی، ۱۵۰۰ تن عالمان دین از سرتاسر کشور به تاریخ ۱۵ ذوالقعده ۱۴۱۶ هجری قمری در شهر تاریخی قندهار گردهم آمدند و (مرحوم) ملا محمد عمر مجاهد را به حیث زعیم کشور تعیین کردند و امیرالمؤمنین لقب دادند. از همان روز مرحله اول و بسیار دشوار رهبری امارت اسلامی آغاز شد.

بنا بر فیصله علما، مرحوم ملا صاحب به حیث امیر تعیین شد. رهبری امانت بزرگ خداوندی است و این امانت به دوش یک طالب افغان سپرده شد. اما مرحوم ملا صاحب ازین آزمون بزرگ چنان عهده برا شد که هیچکسی از نگاه شرعی، نمی تواند او را مورد نقد و سوال قرار دهد. ان شاء الله تعالی.

رهبری کشور در حالی به دوش امارت اسلامی انداخته شد، که کشور به ویرانه تبدیل شده بود. هیچ زیر بنای دولتی وجود نداشت و تمام تاسیسات دولتی کاملا از بین رفته بود. زورمندان، دزدان، باندهای شر و فساد و اوباشان تنظیم ها، کشور عزیز را آنقدر کوبیده بودند که قلم توان نوشتن آن را ندارد. تجاوز علنی جنسی، کوبیدن میخ بر سر مردم، رقص مرده، تجاوز گروهی بر عفت زنان و فجایع دیگری بود که هر روز تکرار می شد.

امور کشور در حالی به زعیم اول امارت اسلامی سپرده شد که تمام نهضت او برای تغذیه سربازان خود، خانه به خانه می گشتند و از مردم نان جمع می کردند و مجاهدین خود را نگه داری می کردند. هیچ اقتصادی وجود نداشت. هیچ پشتیبانی خارجی وجود نداشت و همه چیز تنها و تنها با توکل بر ذات پروردگار به پیش می رفت.

امارت اسلامی آوردن امنیت و حاکمیت نظام شرعی در کشور را، از همه مهم تر می دانست. زیرا نظام شرعی آرمان پاک یک و نیم ملیون شهدای جهاد بر ضد شوروی بود. همچنان هموطنان مظلوم ما آنقدر به مصئونیت جان، مال و آبروی خود نیازمند بودند که امنیت یک شبانه روزی را هم برای خود غنیمت می دانستند.

امارت اسلامی این دو کار را در سرفهرست اهداف خود قرار داد و نظام شرعی را با کمال متانت و تدبیر در همه آن ساحاتی که در کنترول داشت تطبیق نمود، و نیز چنان امنیت مثالی را برای مردم به ارمغان آورد که مردم از طرف شب دروازه های شان را نمی بستند. زیرا احساس هیچگونه خطر نمی کردند.

کسی که در تلاش دزدی می بود، گرفتار می شد. همچنان کسی که در خیال تجاوز بر آبروی کسی می بود، دستگیر و به پنجه قانون سپرده می شد. حتی اگر کسی در بازار، جنگ عادی فزیکی می کرد و یا دشنام می داد، یک عسکر امارت اسلامی می رسید و جنگ را پایان می داد.

من خودم شاهد ده ها صحنه های هستم که دو نفر با هم درگیر می شدند، یک طالبی را خدا پیدا می کرد و او مشکل را حل و فصل می نمود. جهانیان و جهت های که برای کنترول اوضاع افغانستان هیچ پیش بینی نمی توانستند، با آمدن اینگونه امنیت حیران ماندند.

این مرحله آزمونی رهبری در حالی جریان داشت که امارت اسلامی هیچ سابقه کاری و آموزش های مسلکی و تخصصی نداشت، بلکه همه کارها به شکل بسیار عادی و ساده عملی می شد. خداوند متعال فضای آرام و آبرومندانه را برای مردم به وجود آورد.

امارت اسلامی در حالی بر ۹۵٪ خاک کشور حاکم شد، که کشور عزیز ما همانند بیمار شدید با مشکلات و تکالیف گوناگون دست و گریبان بود. فقر و گرسنگی به اوج خود رسیده بود، بسیاری مردم بیکار بودند، پول کشور به مثابه نیست بود، تجارت از سر نو آغاز شده بود و آبادی و بازسازی از صفر شروع می شد. اما با این همه ناگواری ها، مردم از برکت حاکمیت نظام اسلامی در مورد امنیت و عفت خود مطمئن بودند. امنیتی که در تاریخ اخیر کشور بی پیشینه بود.

رهبری امارت اسلامی چنان قوی بود، که مردم را از هرج و مرج و بی نظمی در امن ساخت، کشوری را که در پرتگاه تجزیه و چند پارچگی قرار داشت دوباره تحت حاکمیت واحد و مرکزی آورد، ادارات تعلیمی (مدارس، مکاتب، لیسه ها و پوهنتون ها) را به حد توان دوباره فعال نمود، حدود یکصد هزار شاگردان علوم دینی را از بودجه امارت تمویل می کرد، کشت و تجارت مواد مخدر را که بسیار رواج یافته بود دوباره به صفر رساند، برای چاپ و تبدیلی پول کشور دست به کار شد، در عرصه روابط با شرکت افغان بیسیم به توافق ابتدایی رسید، موضوع پایپ لاین گاز از ترکمنستان جداً روی دست گرفت و مساعی خود را برای پایان جنگ ها از راه های نظامی و سیاسی دوام داد. این کارهای است که دران زمان، واقعا بالاتر از تصور و یقیناً کرامت پنداشته می شد.

رهبری و حاکمیت امارت اسلامی زمانی با مشکل رو برو شد، که جهان کفر این مودل نظام اسلامی را برای سیستم کفری خود (سیکولاریسم) خطر دانستند.

نخست، امریکا و کشورهای غربی، امارت اسلامی را به سبب پیاده کردن حدود شرعی، به نقض حقوق زنان و بشر متهم کردند. در حالی که یکسال پیش، کشته شدن همه روزۀ ده ها نفر درین کشور را کسی جرم نمی پنداشت و دولت آن وقت و گروه شر و فساد مشروع خوانده می شد. سپس در ادامه بهانه جویی ها، قضیه شیخ اسامه بن لادن – رحمه الله – مطرح شد و تلاش شد امارت اسلامی در شرائط دشوار جنگی و اقتصادی، با تحریم ها و ممنوعیت های جهانی مواجه شود.

این حالت ناگوار و ظالمانه تا آنگاه دوام کرد که در سال ۲۰۰۱ میلادی واقعه ۱۱ سبتمبر رخ داد و امریکا فرصت یافت تا بهانه عملی برای تهاجم نظامی بر افغانستان به دست آورد.

امریکا پیش از تهاجم بر افغانستان، امارت اسلامی را تهدید کرد که هر چه زودتر اسامه بن لادن – رحمه الله – را به امریکا بسپارد، وگرنه، امریکا بر افغانستان حمله می کند.

امارت اسلامی بر اساس غرور اسلامی و تاریخی خود به امریکا جواب داد که اگر واقعا شواهدی در اختیار دارد که اسامه بن لادن در واقعه یازده سبتمبر دست دارد، آن را به محکمه امارت اسلامی بسپارد. برای امریکا یک ماه وقت داده شد. اما امریکایی ها این پیشنهاد را رد و سخنان تهدید آمیز خود را تکرار کردند.

امارت اسلامی بار دیگر پیشنهاد کرد که برای شیخ اسامه بن لادن در زمان دولت ربانی تابعیت افغانستان داده شده و حالا او تبعه کشور ماست. از نگاه قانونی شما حق ندارید که یک شهروند کشور ما را از ما بخواهید و مجازات کنید. اگر شما بر محکمه ما باور ندارید، پس با اشتراک عالمان دینی سه کشور اسلامی به شمول افغانستان و عربستان سعودی محکمه اختصاصی تشکیل داده شود و شیخ اسامه توسط آن محکمه، محاکمه شود. امارت اسلامی شیخ اسامه را به آن محکمه، می سپارد. اما امریکا که هنوز هم حرف از جنگ می زد و تهدید می کرد، این پیشنهاد امارت اسلامی را نیز رد کرد.

اگر رهبری امارت اسلامی نمی بود، افغانستان فیصله ای می کرد که از نگاه تاریخی شرمناک می بود و تا ابد تشخص و هویت اسلامی ما را زیان مند می ساخت. زیرا سپردن شیخ اسامه بن لادن – رحمه الله – به کفار، بر علاوه ازینکه از نگاه شرعی ناروا بود و رعب و دبدبه اسلام زیرپا می شد، بلکه در تاریخ بشریت نیز داغ سیاه بر پیشانی ما می بود. اما این رهبری مسلمان، با تقوی، غیرت مند و با جرات امارت اسلامی بود که در برابر دشمن سر ننهاد و یک مسلمان را به کافر تسلیم نکرد.

مرحله بزرگ و آزمونی دوم؛ رهبری :

حدود ساعت ۹ شب هفت اکتوبر ۲۰۰۱ میلادی بود که طیارات امریکایی تهاجم نظامی بر افغانستان را آغاز کردند و از همه اولتر، مقام رهبری امارت اسلامی را مورد حمله هوایی قرار دادند.

در نخستین روز تهاجم، جای اقامت مرحوم امیرالمؤمنین ملا محمد عمر مجاهد هدف حملات طیارات بی پیلوت قرار گرفت. این نخستین حمله طیاره بی پیلوت بود. طیاره که این حمله را انجام داده بود بعدا در موزیم امریکا به طور یادگار نگهداری شد. اما جالب این بود که این طیاره با همه مهارت نتوانست به هدف خود برسد.

امریکایی ها اراده و باور قوی داشتند که مرحوم ملا صاحب را به شهادت برسانند و با نخستین ضربه، دبدبه خود را به نمایش بگذارند و رهبری امارت اسلامی را ختم کنند. اما الحمدلله ثم الحمدلله ناکام شدند.

با همه تیکنالوژی پیشرفته، خداوند متعال مرحوم ملا صاحب را حفاظت نمود. او از حمله جان سالم به در برد و به عزم معرکه بزرگ و پیچیده، شهر قندهار را ترک گفت.

شاید امریکایی ها بر نصرت و حفاظت پروردگار باور نداشته باشند و تا ابد سرگردان بمانند که چرا حمله طیاره بی پیلوت شان خطا رفت و ملا صاحب صحیح و سالم برآمد.

مرحوم امیر المؤمنین ملا محمد عمر مجاهد در اواخر حاکمیت خود در یک سخنرانی اش گفت : اگر امریکایی ها حمله بکنند، او به مجاهدین خود امر می کند که به کوه های کشور بلند شوید، جبهات بسازید و به جهاد آغاز کنید.

او پس از اشغال عملی کشور، چنین نمود. نخست جایی را در ولسوالی سیوری ولایت زابل برای خود انتخاب نمود، سپس برای خود نائب تعیین نمود و شورای رهبری تشکیل داد.

با این کار، از یکسو زندگی مرحوم امیرالمؤمنین تا حدی در امن شد، از سوی دیگر زمینه برای انسجام دوباره امارت، توظیف، تمویل و تجهیز مجاهدین و اعاده رهبری خوب و قومنده واحد مساعد شد و تحرکات جهادی به تدریج گسترده و منظم گردید.

با گذشت اندک زمانی، خداوند متعال صف امارت اسلامی را از برکت شورای خوب و مقتدر رهبری در شرق، غرب، جنوب و شمال کشور منظم و به جهاد سوق داد.

این واقعا مرحله دشواری بود. اگر دران مرحله حساس تعهد، توکل، تقوی، صبر، استقامت و ثبات رهبری امارت اسلامی نمی بود، امارت از هم فرو می پاشید. امارتی که نخستین بار از عالمان دین تشکیل یافته بود، درهم و برهم می خورد.

به هر صورت، تمام رهبری امارت اسلامی (امیرالمؤمنین، نائب او و شورای رهبری) دران مرحله آزمونی، آماده قربانی های بزرگ شدند. مرحوم امیرالمؤمنین شخصاً در چند کیلومتری قرارگاه امریکایی ها، برای خود مرکز فرماندهی ساخته بود، که هر لحظه خطر گرفتاری، بمبارد و شهادت او برده می شد. همچنان نائب امارت اسلامی و هر یکی از اعضای شورای رهبری تکالیف، اسارت و شهادت را متقبل شدند.

شهید الحاج ملا عبیدالله آخند نخست گرفتار و سپس در زندان به شهادت رسانده شد. محترم ملا برادر آخند هشت سال در پاکستان بندی ماند. اعضای شورای رهبری تا زندان گوانتانامو رسیدند و بعضی شان شهید شدند.

درین دوره مهم و تاریخی، اعضای رهبری امارت اسلامی نه تنها جان های خود را، بلکه فرزندان و خانواده های شان را نیز به قربانی دادند. چهار پسر مرحوم مولوی جلال الدین حقانی یکی پس از دیگر در جریان جهاد کنونی به شهادت رسیدند و خودش نیز پس از تحمل تکالیف و زحمات فراوان جهادی، بالاخره وفات نمود.

مختصر اینکه مرحوم امیر المؤمنین ملا محمد عمر مجاهد و اعضای شورای رهبری، صف امارت اسلامی را آنچنانی که توقع برده می شد، رهبری نمودند.

دامنه جهاد به تمام کشور گسترش یافت. اما در تمام صف جهادی، هیچ یک بی اتفاقی، بی اطاعتی، خودسری و تخطی کوچکی رخ نداد که بر آن باید نقد می شد. الحمدلله.

اینگونه خدمت و فعالیت، زمانی دیگر هم اهمیت پیدا می کند که رهبری امارت با افراد و ما تحتان خود نه دید و بازدید می توانستند و نه هم زمینه برای مشوره های مستقیم مساعد می شد، بلکه همه کارها توسط قاصد و در غیاب انجام می یافت.

یعنی رهبری آن وقت امارت اسلامی در حالی بر افراد خود تسلط کامل داشتند که تمام امکانات روابط مستقیم به سبب اشغال سلب شده بود. اما از فراه تا ننگرهار، از بلخ تا قندهار، از کنر تا هلمند و از خوست تا فاریاب، عملیات های جهادی در سراسر کشور به گونه منظم جریان داشت.

این رهبری معجزه آسا از سال ۲۰۰۱ میلادی تا ۲۰۱۳ میلادی دوام می یابد. رهبر امارت اسلامی مرحوم امیرالمؤمنین ملا محمد عمر مجاهد درین مدت تنها یکبار محل اقامت و مرکز قومنده خود را تغییر می دهد، یعنی تقریبا چهار سال را در یکجا و سپس هشت سال دیگر را در جای دیگر سپری می نماید. جالب اینست که بر هر دو مرکز، بار بار امریکایی ها چاپه نیز می زنند و در نزدیکی مرحوم ملا صاحب عملیات های جهادی نیز انجام می یابد.

روستای که مرحوم امیرالمؤمنین ازان به حیث مرکز بزرگ قومنده استفاده می کند، شاهد بیش از بیست تن شهدای است که در جریان این سال های مبارزه جان های شان را قربان کرده اند.

جالب تر اینست که تمام اعضای آن خانواده که مرحوم امیرالمؤمنین در یک بخشی از خانه شان زندگی می نمود، بر موجودیت او خبر بودند. مرد و زن و حتی کودکان آن خانواده هم می دانستند که مرحوم ملا صاحب درین جا زیست دارد، اما هیچکسی نه جاسوسی می کند، نه به کسی می گوید و نه هم درین مورد با هم سخن می گویند.

این در حالیست که امریکایی ها در بدل گرفتاری و یا شهادت مرحوم امیرالمؤمنین ده ملیون دالر جایزه تعیین و اعلان کرده بودند.

رهبری دوم امارت اسلامی :

هرگاه مرحوم امیرالمؤمنین به تاریخ ۴ ثور ۱۳۹۲ هجری شمسی بر اثر بیماری وفات نمود، رهبری باقی مانده امارت اسلامی چه کمالی نمودند ؟

قاصد در مورد وفات مرحوم امیرالمؤمنین، تنها به شهید ملا اختر محمد منصور صاحب، که آن زمان نائب امارت اسلامی بود خبر آورد که مرحوم ملا صاحب پیش ازینکه دوای اخیر برسد، از دنیا رحلت نمود.

نائب امارت اسلامی شهید ملا اختر محمد منصور – تقبله الله – این موضوع را تنها با شش تن شریک می سازد، که همه شان اعضای شورای رهبری و از بزرگان امارت اسلامی بودند. در میان آن ها سه تن شیوخ الحدیث (شیخ الحدیث مولوی عبدالحکیم صاحب، شیخ الحدیث مولوی هبه الله آخندزاده و شیخ الحدیث مولوی نور محمد ثاقب صاحب) هم بودند.

این شش تن اعضای شورای رهبری امارت اسلامی که از ماجرا خبر بودند، به نائب امارت اسلامی مشوره می دهند که وفات مرحوم امیرالمؤمنین اعلان نشود، بلکه بنا بر مصلحت جهادی اگر پنهان نگه داشته شود، شرعا مشکلی ندارد. اما برای اینکه صف جهادی عملا بی امیر نماند، خود منصور صاحب مسئولیت گران امارت را به دوش بگیرد.

بالاخره فیصله بر این می شود که منصور صاحب امیر شرعی امارت اسلامی باشد، اما این موضوع پنهان نگهداشته شود.

قیادت منصور صاحب :

هرگاه در رهبری امارت اسلامی تغییر می آید، منصور صاحب از نیابت عملا به امارت می رسد، او بیشتر احساس مسئولیت می کند و ما شاهد یک سلسله ابتکارات در صف جهادی می شویم.

کارنامه بزرگ رهبری منصور صاحب این بود که خبر وفات مرحوم امیرالمؤمنین را تقریبا سه سال از تمام ارگان های استخباراتی دور و نزدیک پنهان نگه داشت.

این موضوع آنقدر مهم بود که عملا تمام ارگان های استخباراتی را شکست داد و ثابت کرد که رهبری امارت اسلامی با چقدر تدبیر، اخلاص و امانتداری به پیش می رود.

پس از گذشت تقریبا سه سال، اثرات وفات مرحوم ملا صاحب در بعضی بخش های جهادی حس شد. مثلا کسی می خواست پیام مستقیم مرحوم ملا صاحب را بشنود، یا پیام خود را به او برساند و سپس جواب هم دریافت کند، درین کار پیشرفتی صورت نمی گرفت. همان بود که در رده های بالا شبهات پیدا شد که آیا مرحوم امیرالمؤمنین زنده است یا نه ؟

با فزون تر شدن این حرف ها و بیش تر شدن مطالبات، شورای رهبری امارت اسلامی به تاریخ ۸ اسد ۱۳۹۴ تصمیم گرفت که وفات مرحوم ملا صاحب باید اعلان شود و برای رهبری آینده، تمام صف جهادی و هوطنان در جریان باشند. زیرا غیابت بیشتر مرحوم ملا صاحب و افزایش تشویش ها، به زیان تمام می شد.

به تاریخ فوق الذکر، خبر دلگداز وفات مرحوم امیرالمؤمنین ملا محمد عمر مجاهد از سوی امارت اسلامی رسما اعلان شد و شورای رهبری درین مورد جلسه ای دائر نمود. در جلسه فیصله بر این شد که ملا اختر محمد منصور صاحب زعیم رسمی امارت اسلامی و امیرالمؤمنین باشد.

پس از تعیین رسمی منصور صاحب، تمام جبهات فعال جهادی، والیان ولایات، قاضیان، مسئولان کمیسیون های مختلف، چهره های با نفوذ جهادی، متنفذین و علمای دین از سراسر کشور به گونه فوری بیعت های خود را فرستادند. مجاهدین (مسئولین و افراد) در ارسال بیعت آنقدر عجله داشتند که رفقای مؤظف به گرفتن بیعت ها، مانده شدند.

آن زمان من فکر کردم که رهبری گذشته، این صف را چنان یکمشت و یکپارچه نگهداشته است که امروز ما اثرات مثبت آن را در اثنای تعیین رهبری دوم می بینیم. این هم کارنامه رهبری قبلی بود. زیرا به همه مسئولان و افراد خود این مفکوره را داده بود که اشخاص مهم نیستند، بلکه هدف و عمل بر مسیر شرعی مهم است.

در مدت بسیار کوتاه، سلسله بیعت ها از تمام کشور پایان یافت و تمام صف با زعیم جدید شهید منصور صاحب بیعت کردند و پشتیبانی صریح خود را از او اعلان نمودند.

البته ؛ بعضی رفقا به گونه استثنایی چنین هم بودند که بر اثر سوء تفاهم، برای مدتی پرسش ها و تشویش ها در اذهان شان جا گرفت، اما پس از اندک زمانی، آنانی که اعضای دردمند امارت اسلامی بودند، هدف شان جهاد بود وبرای رضای پروردگار خدمت می نمودند، خداوند متعال دوباره توفیق بخشید که جزو امارت باشند و با منصور صاحب بیعت کنند.

باورمندی و یکجا شدن تمام صف جهادی بر رهبری منصور صاحب، او را جذبه و جرئت بیش تری برای فعالیت بخشید.

دوره کوتاه اما پر دستاورد شهید منصور صاحب :

پس از اینکه (شهید) ملا اختر محمد منصور صاحب با پذیرفتن بیعت ها، به حیث امیرالمؤمنین شروع به کار کرد، فی الفور هیئتی را برای بررسی همه جانبه ادارات امارت اسلامی گماشت و کارها نسبت به گذشته خوب تر و منظم تر شد.

توجه به گسترش عملیات های جهادی در سراسر کشور بیش تر شد، امکانات برای آغاز جنگ های جبهوی در پهلوی جنگ های چریکی در نظر گرفته شد و در بهار سال بعدی قطعات عملیاتی به وجود آمد.

برای اینکه امارت اسلامی در عرصه تداوی زخمیان و اکمالات خودکفا باشد، اداره صحت را وسعت داده شد و نیز توجه به عرصه اکمالات بیش تر شد. همچنان برای جلب عوائد، گام های مثبت و محتاطانه برداشته شد، این همه امارت را بسیار قوی ساخت.

شورای رهبری گسترش یافت و به همه اقشار کشور نمایندگی داده شد، در عرصه ادارات تحقیق و بازنگری شد، تا فعال نگه داشته شود، هماهنگی میان شان خوب تر شود و لوائح و طرز العمل های مدون داشته باشند.

شهید منصور صاحب در آغاز رهبری خود با فتنه ای به نام داعش مواجه شد، بعضی اعضای داعش در بخش های از کشور ظاهر شدند، بیرق خود را بلند کردند و زمانی به صف جهادی مشکلات ایجاد کردند که سنگرهای جهاد در برابر امریکایی ها به شدت داغ بود و اشغالگران در سرگردانی و سراسیمگی به سر می بردند.

شهید منصور صاحب به مشوره و فیصله علمای کرام، بسیار با قاطعیت در برابر داعش موقف گرفت. زیرا منصور صاجب بنا بر تجربه جهادی اش درک می نمود که اگر در برابر این دسیسه از اغماز و تساهل کار گرفته شود، صف جهادی چند پارچه می شود و دسیسه اشغالگران که از سال ها برای چند پارچگی صف امارت اسلامی می کوشند، کامیاب می شود.

او می دانست اگر دست به کار نشود، این توطئه به زودی کامیاب می شود. تنظیم جهادی القاعده مثال خوبی برای تایید موقف او بود.

پیش از اینکه فتنه خوارج به نام داعش سر بالا کند، تنظیم جهادی القاعده پیشرفت های خوبی در عراق و سوریه داشت، صف شان متحد و قومنده شان واحد بود و مجاهدین خود را از یک موقف رهبری می کردند. اما هرگاه با پدیده داعش رو برو شدند، متاسفانه تشکیل منظم القاعده پارچه پارچه شد و وجود خود را در عراق از دست داد و در سوریه نیز با رکود و انجماد مواجه شد. نمی خواهم دیگر این بحث را طولانی تر بسازم.

اگر قاطعیت و صلابت رهبری امارت اسلامی در مورد فتنه داعشی نمی بود، خدا نخواسته حالا صف امارت اسلامی نیز به سه پارچه تبدیل می شد. بعضی خوردان کوتاه اندیش نام داعش را بر خود می گذاشتند و آنچه دل شان می خواست انجام می دادند. پارچه دوم با امارت وفادار می ماندند، اما به شدت کوبیده می شدند و محکوم می بودند، و پارچه بزرگی نا امید می شدند و در خانه می نشستند.

اما اینکه شهید منصور صاحب دران زمان حساس، افغان ها را از فتنه داعش نجات داد و صف جهادی را یکمشت و یکپارچه نگه داشت، این کارنامه بسیار مهم در مرحله آغازین رهبری او بود. جزاه الله خیرا.

در عرصه سیاسی :

در حیات مرحوم امیرالمؤمنین ملا محمد عمر مجاهد در پهلوی فعالیت های جهادی، کمیسیون سیاسی نیز ساخته شده بود. در اواخر، او برای ایجاد دفتر اعلان شده در کشور قطر نیز رهنمایی نموده بود.

اما باز هم موانعی در برابر دفتر و فعالیت های سیاسی وجود داشت. بسیاری کشورها برای منافع خود و یا هم ترسی که از امریکا داشتند، در برقراری روابط با امارت اسلامی بسیار از احتیاط کار می گرفتند. اما در زمان منصور صاحب، تلاش ها برای تامین روابط با کشورهای مختلف افزایش یافت.

درین سلسله، او دروازه تماس های مستقیم با کشورهای رقیب امریکا را باز نمود. هر از گاهی هیئت های را به کشورهای مختلف فرستاد و آن باورهای نادرستی را که پس از اشغال افغانستان، بر اثر پروپاگند امریکایی ها به میان آمده بود رفع کرد و کشورها را به این قانع ساخت که حضور امریکا برای تمام منطقه خطر بزرگی است، اشغال افغانستان تمام منطقه را تهدید می کند، امارت اسلامی در روابط با جهانیان بر احترام متقابل باور دارد و اراده ضرررسانی به هیچکسی را ندارد.

در نتیجه این تماس ها، امارت اسلامی در پهلوی نیروی نظامی، به قوت فعال سیاسی در منطقه نیز تبدیل شد. بسیاری کشورها کوشش کردند روابط خود را با امارت اسلامی تامین کنند، از موقف بدبینی و دشمنی منصرف شوند و روابط خوب سیاسی با امارت اسلامی داشته باشند.

از نتایج خوب این کار کسی انکار نمی تواند. این گام های مثبت سیاسی امارت اسلامی بود که حیثیت امریکا را در جهان به شدت متضرر ساخت و آن رعب امریکا از بین رفت که کسی با طالب سلام و کلام هم نمی توانست.

شهید امیر المؤمنین ملا اختر محمد منصور در دوران رهبری خود با امارت اسلامی آنچنان وفادار و متعهد ماند که حتی زندگی خود را نیز درین راستا از دست داد و به مقام شهادت سرفراز شد. تقبله الله.

منصور صاحب در مدت کوتاه رهبری اعلان شده خود توانست امارت را همانند سابق قوی نگه دارد، بلکه در عرصه های نظامی و سیاسی قوی تر بسازد، مشکلات داخلی را که خطر وقوع آن برده می شد به زودی حل نماید و با فتنه ها و دسیسه ها جراتمندانه برخورد نماید. الحمدلله و المنه.

رهبری سوم :

پس از شهادت منصور صاحب، شورای رهبری امارت اسلامی در حالیکه نه دفتر و دیوان علنی داشت، نه موجودیت خود را اظهار می توانست و نه هم دید و بازدید زیادی می توانست، اما باز هم شورای که موصوف به مواصفات شورای حل و عقد بود توانست شیخ هبه الله آخندزاده حفظه الله را، که در دوره شهید منصور – تقبله الله – معاون او بود، به حیث امیر سوم امارت اسلامی تعیین کند. مراسم بیعت با استفاده از تجارب سابق به آسانی تکمیل شد و گذاشته نشد که امارت خدا نخواسته بی سرپوش بماند.

با تعیین شیخ هبه الله آخندزاده حفظه الله به حیث امیر المؤمنین، خلای که به شهادت شهید منصور – تقبله الله – به میان آمده بود، به زودی دوباره پر شد و امارت الحمدلله از زیان انشعاب و اضمحلال نجات داده شد. با آمدن جناب آخندزاده صاحب چوکات امارت اسلامی به حال خود فعال و منظم نگهداشته شد. تمام کمیسیون ها، ادارات، مسئولان ولایات، ولسوالان، قطعات، دلگی مشران، مجاهدین و عموم مسلمانان با شیخ صاحب بیعت و تعهد به وفاداری نمودند و لله الحمد به عهد خود وفا هم نمودند.

اکنون که امارت اسلامی یک امیر، ۳ معاون و یک شورای قوی رهبری دارد، در سطح جهان به یک قوت نظامی و سیاسی تبدیل شده است. هر کشور و هر جهت داخلی کشور بر حیثیت و دلاوری آن قائل است.

این کارنامه های بزرگی که به نام عالمان دین ثبت شده، واضح می سازد که رهبری علما می تواند حیثیت و عزت تاریخی ملت ها را اعاده و نگه داری کند. این رهبری دینی قوت، ننگ، غیرت و تشخص اصیل اسلامی کشور، را مصئون ساخت.

امارت اسلامی در دوره ۲۵ ساله خود خدمات زیادی برای افغانستان انجام داد، کشور را از تجزیه و تخریب نجات داد، دین و عقیده مردم را حفاظت کرد، فساد گسترده را از بین برد، جهاد تاریخی در برابر اشغالگران را آغاز و تا اکنون به خوبی رهبری کرد، که جای افتخار برای تمام مردم مسلمان افغانستان و حتی امت اسلامی است.

رهبری بزرگ و مدبر امارت اسلامی را زمانی به خوبی می توان درک کرد که دوره جهاد در برابر امریکا را با دوره جهاد در مقابل شوروی مقایسه کرد.

دوره جهاد در برابر اتحاد شوروی اگر چه واقعا مرحله دشوار و طاقت فرسا بود، اما در تناسب به جهاد کنونی، امکانات و ظروف زیادی موجود بود. مثلا جای امن برای هجرت وجود داشت، ملیون ها افغان ها برای نجات از کفار به آنجا پناه بردند، نفس راحت گرفتند، خود را منظم کردند و پس برگشتند، به شمول کشورهای عربی و امریکا زمینه روابط با نصف جهان و راه آزاد و بی خطر برای جلب کمک ها مساعد بود. محل و امکانات برای مجالس، شوری ها و تصمیم گیری ها موجود بود. بزرگان جهادی پیام خود را به مجاهدین به گونه مستقیم می رسانیدند، جلسات و نشست های بزرگ برگزار می شد و رسانه های جهانی و منطقوی به نفع مجاهدین نشرات می کردند.

اما با این همه امکانات، صف جهاد عملا به ۱۵ دسته تقسیم شده بود. ۷ تنظیم های بزرگ (حرکت انقلاب اسلامی، حزب اسلامی خالص بابا، حزب اسلامی حکمتیار، جمعیت اسلامی، اتحاد اسلامی، محاذ ملی اسلامی و نجات ملی) و نیز به شمول حزب وحدت، حرکت محسنی و حرکت اکبری ۸ تنظیم دیگر برای شیعیان افغان مقیم در ایران ساخته شده بود.

یعنی با وصف امکانات فراوان، مجاهدین آن دوره نتوانستند رهبری واحد داشته باشند و از افتراق و اختلافات مجاهدین جلوگیری شود. در زمان جهاد با اتحاد شوروی، گاهی چنین هم پیش آمده است که تنظیم های جهادی در برابر یکدیگر سلاح برداشتند و با هم جنگیدند.

قومندانان و اعضای تنظیم های جهادی به سبب تعدد چنان خودسر شدند که از اطاعت بزرگان خود برآمدند، هر کسی هر چه می خواست به نام جهاد انجام می داد، در برابر زندگی مردم ملکی از احتیاط کار گرفته نمی شد، تجاوز بر حیثیت و عزت مسلمانان و غارت کردن اموال شان کار روزمره بعضی قومندانان تنظیمی بود.

رهبران بیشتر تنظیم ها حتی در زمان جهاد (یعنی پیش از خانه جنگی ها) کنترول قومندانان خود را از دست داده بودند، کسی را از کار بد منع نمی توانستند، زیرا اگر یک تنظیم قومندان خود را توبیخ می کرد، آن قومندان به تنظیم دیگری می رفت و آنجا به بدمعاش بزرگی تبدیل می شد.

نتیجه همین خودسری و عدم کنترول بود که هرگاه جهاد کامیاب شد، جنگ های خانگی، پاتک ها، دزدی ها و چور و چپاول در کابل و سائر ولایات آغاز و آرمان های بزرگ جهاد غرقاب شد.

اما رهبری زیرک و مدبر امارت اسلامی، با استفاده از تجربه های جهاد گذشته، در جریان جهاد هجده سال کنونی هرگز اجازه نداد که صف جهادی بار دیگر به تنظیم ها و قومندانان تقسیم شود. اگر چه بعضی اشخاص کوتاه فکر تلاش کردند که صف امارت را نیز با حال تنظیم های پیشین دچار سازند، اما اینگونه دسیسه ها به سبب هوشیاری و قاطعیت رهبری امارت ناکام شد.

جهاد بر ضد شوروی های اشغالگر و کمونیستان داخلی چهارده سال دوام کرد، اما رهبری جهادی آن زمان نتوانست زمام جهاد را به دست خود نگه دارد. اما امروز در حالی که از جهاد امارت اسلامی با امریکا هجده سال می گذرد، الحمدلله در تسلط امارت اسلامی با گذشت زمان و گسترش صف جهادی، نظم و دیسپلن بیش تر به میان می آید.

مجاهدین در زمان جهاد بر ضد شوروی از نگاه اکمالاتی بسیار مجهز بودند، اما مجاهدین جهاد کنونی از وسایل بسیار کهنه در برابر دشمن کار می گیرند، مثلا ماین ها را با استفاده از بوشکه های زرد به دست خود می سازند و توسط اسلحه و وسایلی که از دشمن به غنیمت می گیرند، دوباره در برابر دشمن عملیات انجام می دهند.

برای مجاهدین کنونی هیچ جایی مصئون و مامون برای هجرت وجود ندارد. مجاهدین با خانواده ها و متعلقین شان در هر جا با شهادت و خطر زندانی شدن و شکنجه شدن رو برو هستند.

از مشکلات یاد شده و جریان جهاد پیشین و نتایج آن، استنباط می توانیم که رهبری امارت اسلامی نسبت به رهبری جهاد پیشین به مراتب کامیاب و قوی هستند.

ما خودنمایی و کلان گویی نداریم، اما به گونه تحدیث بالنعمه می گوییم که با توجه به مشکلات بی شمار کنونی، همچو رهبری امارت اسلامی، رهبری سالم، قوی و بی داغ در تاریخ افغانستان نگذشته است.

بر ملت مسلمان افغانستان خصوصا بر قشر دینی و مجاهدین امارت اسلامی لازم است که به این حالت شکرگذار باشند. اینگونه رهبری و صف منظم نتیجه کدام کمال، سعی و فهم ما نیست، بلکه احسان و منت الله جل جلاله است. ما باید به حیث بندگان خدا، شکر این نعمت پروردگار را ادا کنیم.

پسران و دیگر اعضای خانواده های بیشتر بزرگان امارت اسلامی عملا مشغول خدمت در سنگرهای جهاد هستند. پسر امیرالمؤمنین شیخ الحدیث هبه الله آخندزاده حفظه الله (حافظ خالد) در سال ۱۳۹۷ هجری شمسی در گرشک هلمند در برابر دشمن عملیات فدایی انجام داد و شهید شد.

چهار پسر مرحوم مولوی جلال الدین حقانی شهید شدند و متباقی پسرانش مشغول جهاد هستند. اعضای خانواده مرحوم امیر المؤمنین ملا محمد عمر مجاهد در سنگرهای جهاد به حیث افراد نوبت های خود را سپری می نمایند. همچنان پسران بیشتر بزرگان امارت اسلامی شهید شدند، بندی شدند و یا عملا در صف جهاد ایستاده اند، قربانی می دهند، زحمات را تحمل می کنند و در شرایط بسیار دشوار امنیتی زندگی پرمشقت را پذیرفته اند.

داشتن چنین بزرگان و خدمت دینی در زیر چتر چنین رهبری، انعام خاص پروردگار است و این واقعیت را باید هیچ مجاهد و افغان با درک نادیده نگیرد.

ما بر امرای خود از هر نگاه باور و اعتماد داریم، تا آنکه ایشان بر موقف شرعی خود بمانند. ان شاء الله ایشان هیچگاه منحرف نمی شوند و شکار دسیسه ها نمی شوند، هیچگاه با آرمان های شهدا خیانت نمی کنند و در برابر دشمن تنزل نمی کنند و سر نمی نهند. ان شاء الله تعالی

در اخیر، یکبار دیگر تاکید می کنم که ما باید این حالت را کمال خود ندانیم، بلکه محض رحمت و احسان پروردگار بدانیم. در چنین دور پر از فتنه ها، داشتن چنین رهبری و قیادت با عزم، جای بسیار خوشحالی و سپاسگذاری است.

تمام ملت افغانستان به ویژه مجاهدین خسته و مانده که قربانی های زیادی داده اند، هجرت، شهادت، جراحت، زندان ها، محرومیت ها و سفرها را متقبل شدند، باید به پروردگار خود شاکر و تائب باشند و برای بزرگان خود از بارگاه خداوند متعال توفیق، حوصله، استقامت، صبر و ثبات بیشتر مسئلت نمائیم.

ایشان باید اطاعت کنند و از خط مشی آن ها پیروی نمایند و این درس را برای نسل های آینده انتقال بدهند. وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی ۚ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ.

و ما علینا الا البلاغ