جایگاه مدارس دینی در جامعهٔ اسلامی

محمد داود مهاجر برو دامن علم گیر استوار = که علمت رساند به دار القرار میاموز جز علم گر عاقلی = که بی‌ علم بودن بُود جاهلی نسبت وجود مدارس دینی در جامعهٔ ما مسلمانان، همانند نسبت روح برای کالبد و جسم است. زنده‌بودن کالبدِ بشری، وابسته به موجودیت روح است. با بیرون رفتن روح […]

محمد داود مهاجر

برو دامن علم گیر استوار = که علمت رساند به دار القرار
میاموز جز علم گر عاقلی = که بی‌ علم بودن بُود جاهلی

نسبت وجود مدارس دینی در جامعهٔ ما مسلمانان، همانند نسبت روح برای کالبد و جسم است. زنده‌بودن کالبدِ بشری، وابسته به موجودیت روح است. با بیرون رفتن روح از بدن، جسم انسانی بر لبهٔ سقوط قرار می‌گیرد و نبود روح، مساوی با مرگ است.
جامعهٔ ما مسلمانان، حیات دینی، اخلاقی و رشد معنوی‌اش منوط به وجود مدارس دینی است.
مدارس دینی به مثابهٔ قلب‌های تپندهٔ جهان اسلام اند. اصول، فرهنگ و تمدن اسلامی، توسط همین مراکز علمی، از دست‌بردِ غالیان و گمراهان حفظ و مصون می‌ماند. چنین است که تعدادی آن را حفظ کرده و در عمل پیاده می‌کنند و سپس آن را به افرادی دیگر، نسل‌به‌نسل می‌رسانند و بدین‌صورت سینه‌به‌سینه این علم منتقل می‌شود و دین ما از هر تغییری محفوظ می‌ماند.
از دورهٔ طلایی اسلام، زمانی‌که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، نسل جدیدی از بشریت را زیر تربیت مستقیم خود گرفتند؛ همسان با بقیهٔ فعالیت‌های عقیده‌وی، فرهنگی، سیاسی و جهادی، مدرسه‌ای به‌نام «اصحاب صفه» را نیز تشکیل دادند. مدرسه‌ای که دلدادگان علم و معرفت، کسانی مانند ابوهریره‌ها رضی‌الله‌عنهم، که بعدها نشر علوم اسلامی را بردوش گرفتند، در آن مراکز علمی به تحصیل علوم قرآن، حدیث، معرفت، تقوا و هزاران نکات دیگر پرداختند و ذخیره‌ای از علوم اسلامی را در سینه‌های خود گنجاندند و سپس بدون کم‌وکاستی آن‌را در گسترهٔ گیتی انتشارش دادند.
اصحاب صفه، شاگردان خاص پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم بودند که از تمامی مصروفیت‌های دنیوی و مشاغل کاری، که درآمدی دنیوی برای‌شان داشته باشد، خود را دور نگاه‌داشتند و منحصر به جمع‌آوری علوم از سینه‌ٔ پاک رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و شاگردان ارشدش بودند.
در طی سالیان درازی همواره این سلسله‌ٔ مدارس دینی جاری بوده است و در هر عصری، مراکز علمی و حجره‌هایی برای تحصیل علوم دینی و انتقال آنها به نسل‌های بعدی، در هر دیاری از عجم و عرب وجود داشته است. بنابر سلسله سندهایی که اساتید بزرگوار دارند، می‌توانید این سلسله‌ٔ درس و تدریس و مدارس دینی را بهتر درک کنید که چگونه این سلسله را از استادی به استادی دیگر وصل نموده تا اینکه به صحابهٔ کرام و خود ذاتِ اقدس نبی اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم می‌‌رسانند!
مدارس معروفی چون دارالعلوم دیوبند (مادر مدارس دینی در تمام خاورمیانه) و هزاران مدارس کوچک و بزرگ دیگر که هر کدام در نقطه‌ای حساس، مشغول خدمت به دین هستند و نقش‌آفرینی‌های مثبت و غیرقابل‌وصفی را دارند اجرا می‌کنند، از نمونه‌های بارزی دراین زمینه‌اند و حقیقتا می‌توان تاثیرگذاری و جایگاه بلند مدارس دینی را از وجود این مدارس احساس کرد و پرده از حقیقتی برداشت که انکارناپذیر است.
امروزه نیز به‌پای زحمات عالمانی دلسوز و ایثارگر، مدارس علمی زیادی در سطح جهان مشغول به خدمت‌رسانی برای امت اسلامی اند. سالانه هزاران جوان، دختر و پسر، از چنین مراکزی فارغ‌التحصیل می‌شوند و برای خدمت‌رسانی وارد جامعه می‌‌گردند. یکی استاد می‌شود و به درس‌دادن مشغول می‌شود؛ دیگری کلاس حفظِ قرآن دایر می‌کند؛ دیگری بچه‌های کوچک را در مسجد محله درس می‌دهد، قرآن و نماز می‌آموزاند و دیگری نیز راه تبلیغ و دعوت را می‌گیرد؛ دیگری درس‌های ترجمهٔ قرآن برای نوجوانان باز می‌کند و هزاران مشغولیت‌های دینی دیگر؛ که همهٔ این برنامه‌ها مرهون همین مدارس دینی و مراکز علمی‌ای است که باوجود تمامی مشکلات و نارسایی‌های اقتصادی و اجتماعی، باز هم دست از کار برنمی‌دارند و با درویشی و قناعت، روز و شب خود را می‌گذرانند. چنانچه اگر شما حقوق ماهیانهٔ یک (مولوی) استاد مدرسه را جویا شوید، لزوما آنرا یک‌دهم حقوق یک کارگر هم نمی‌یابید؛ اما باز هم‌ او به خدمات دینیِ خود، به‌عنوان یک وجیبهٔ اسلامی ادامه می‌دهد.
سلسهٔ مدارس دینی باید ادامه پیداکند تا دین اسلام و علوم اسلامی همان‌گونه که از نسل‌های قبلی به ما رسیده است، به آیندگان منتقل گردد و به‌عنوان سدی منیع جلوی مغرضان و شبهه‌افکنان را بگیرد.
پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم می‌فرمایند: ” یحملُ هذا العلمَ من کل خلفِ عدوله؛ ینفون عنه تحریف الغالین، وانتحال المبطلین، وتأویل الجاهلین ” آری، در هر مقطعی از زمان، خداوند متعال کسانی را جهت حفظ و نشر اصول و مبادیِ این دین، مبعوث می‌کند و با الهامات و مددهای غیبی، آنها را نصرت می‌کند؛ تا دینش را یاری دهند و در باب آن، از هیچ کوشش و جهدی دریغ نورزند.
بر ما لازم است تا هر اندازه در توان ماست، از مدارس دینی و مراکز علم و معرفت، پشتیبانی کامل بنماییم و از نظر مادی و معنوی پشت‌شان را گرم نگهداریم.
فرزندان و نوادگان خود را جهت تحصیل علوم دینی در چنین مدارسی داخل کنیم؛ تا نسلی با معنویت، حیا، علم و تقوا داشته باشیم؛ نسلی که آینده را درست می‌کند؛ نسلی که آینده را رنگ و بو می‌بخشد.
امروزه بدخواهان زیادی در سنگرهای علنی و مخفی، در پی آنند تا مدارس دینی را به‌گونه‌ای از صفحهٔ وجود نیست کنند و یا از دایرهٔ استقلال و آزادی دور نگهدارند و تحت نفوذ خود قرار بدهند؛ اما آنگونه که رشادت و شجاعت علما نشان داده است، آنها نتوانسته اند به این خواستهٔ نامشروع خود برسند.
مدارس دینی از نظر مادی بعد از خداوند بر کمک‌های مردمی استوار اند؛ اگر این کمک‌ها نباشند آنها دیگر منبعی جهت ادامه‌دادن ندارند.
لذا بر هر یکی از ما، به‌عنوان حافظان دین الهی لازم است تا با علما و مدارسی دینی تا جایی‌که امکان دارد کمک مالی بنماییم و حتی اگر می‌شود قسمتی از حقوق ماهیانهٔ خود را به آن‌ها اختصاص بدهیم.
مدارس دینیِ ما، در چنین عصری پر از فتنه، همان نقش «مدرسهٔ اصحاب صُفّه» را دارند؛ اگر خواهان باقی ماندن نسلی قرآنی و دیندار هستیم، پس به جایگاه مدارس دینی بیشتر ارج نهیم و آنگونه که لازم است در پشتیبانی و حمایت از آن‌ها، از هیچ‌گونه مساعدتی دریغ نورزیم.