بیداری «یرموک» و جلوگیری از صدمه‌ای بزرگ

سلسله خاطرات میدان جهاد بخش/۸ محمد داود مهاجر بخش اول: وحشت آفرینی دشمن بخش دوم: نمونه ای از شهامت یک انصاری بخش سوم: شب های تار و جست و خیز مجاهدان بخش چهارم: ایثار و فداکاری در میدان جهاد بخش پنجم: نبرد نابرابر و پیروزی اهل ایمان بخش ششم: تا هنوز آن ها را نشناخته […]

سلسله خاطرات میدان جهاد بخش/۸

محمد داود مهاجر

بخش اول: وحشت آفرینی دشمن
بخش دوم: نمونه ای از شهامت یک انصاری
بخش سوم: شب های تار و جست و خیز مجاهدان
بخش چهارم: ایثار و فداکاری در میدان جهاد
بخش پنجم: نبرد نابرابر و پیروزی اهل ایمان
بخش ششم: تا هنوز آن ها را نشناخته ایم
بخش هفتم: شهامت یک زن مجاهد

یک مجاهد می‌باید همیشه بیدار و متوجه مسئولیتی باشد که به او سپرده شده است و هیچ‌‌گاه آن‌را دستِ‌کم قلمداد نکند؛ اگرچه معمولی باشد. چنانچه در حدیث شریف آمده است:  لَا تَحْقِرَنَّ مِنَ الْمَعْرُوفِ شَیْئًا، هیچ کار خوبی را کم نه‌شمارید. چه برسد که مسئولیت جانی تعدادی از مجاهدان و یا دیدبانی یک منطقه در دستانش باشد!

آری، گاهی بیداری و هوشیاری یک مجاهد می‌تواند کاری بکند که جان ده‌ها تن را نجات بدهد.

دشمنان دین همیشه در کمین مایان هستند و فقط دنبال فرصت اند تا ضربه‌ای اساسی به پایه‌های ما و دین ما بزنند. به‌شهادت قرآن کریم: وَدَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِکُمْ وَأَمْتِعَتِکُمْ فَیَمِیلُونَ عَلَیْکُم مَّیْلَهً وَاحِدَهً، کافران می‌خواهند تا شما از اسلحه‌ و اسباب خود غافل باشید تا در آنصورت بتوانند بر شما حمله‌ای برق‌آسا نمایند.

در صفحات ذهنم خاطره‌ای را به‌یاد دارم که بیدار مغزی و کیاست یک مجاهد – در موقعیت مهمی که به او سپرده شده بود – باعث شد تا ما از نعمتی بزرگ محروم نشویم؛ نعمتی گران‌بها که خداوند متعال به مجاهدان منطقهٔ ما داده بود؛ نعمت وجود یک مجاهد نستوه و دلیر در میان معرکه‌های نبرد با طاغوتیان که دشمنان خارجی در کمین از بین بردنش بودند.

بلی، «یرموک» نام موقعیتی بود که مجاهدان امارت اسلامی، روی قله‌ٔ کوه‌های سربه‌فلک‌کشیدهٔ سامولی (واقع در اطراف بهرامچه، هلمند) ایجاد کرده بودند.

این موقعیت، از میان دیگر موقعیت‌هایی که جهت حفاظت شهر بهرامچه، در اطراف نزدیک و دُورش ایجاد شده بود، اهمیت به‌سزایی داشت و از امتیاز خاصی برخوردار بود. بلندی سامولی نسبت به‌کوه‌های اطراف شهر بهرامچه – غیر از کوه ملک که در دشت واقع است – بسیار بلند است؛ زیرا موقعیت قلهٔ این کوه، دیدبانی و تسلط کاملی بر تمام منطقه داشت؛ به‌خصوص هوا و فضای اطراف را کاملا زیر نظر داشت. مجاهدان، ترصد هواپیماها و هیلی‌کوپترهای دشمن را که هرازگاهی منطقه را شلوغ می‌کردند، از همین نقطه تحت دیدبانی خود داشتند.

روزی در اتاقم با تعدادی از مجاهدان مشغول استراحت بودیم و بعضی از دوستان مشغول وضو کردن بودند. فضا از نظر امنیتی آرام به‌نظر می‌آمد و کدام مشکلی به‌چشم نمی‌خورد. لذا بعضی از امرا، تلفن‌های ماهواره‌ای (سیتلایت) خود را نیز روشن گذاشته بودند؛ تا از دور و نزدیک، ارتباط‌های‌شان با مجاهدان، جریان داشته باشد و طبق ضرورت، نیازهای‌شان را پوره کنند.

به‌قول معروف: «آرامش قبل از طوفان بود» که ناگاه از داخل مخابره، صدای موقعیت «یرموک» بلند شد و با الفاظی کنایه (رمزدار) چنین معنایی را صدا زد: «صدای هواپیماهای دشمن است! صدای هواپیماهای دشمن است»!

فوارا از اتاق بیرون شدم و دوستان موجود در صحن سرا را صدا زدم تا داخل شوند. از صدای یرموک حدود ۲۰ ثانیه شاید نگذشته بود که صدای مهیب برخورد موشک در سرای نزدیک به سرای ما و صدای هواپیما، هر دو با هم شنیده شد و سکوت موجود در فضا شکست.

هواپیما دوری زد و دوباره حمله کرد. موشک دومش را نیز دقیقا بر همان نقطه پرتاب کرد که اولی را زده بود و دوباره از منطقه متواری شد. بمب‌های خطرناکی را در آن نقطه انداخت.

چون دیدیم از هواپیما خبری نیست، رفتیم تا محل حادثه را بررسی کنیم؛ متوجه شدیم که این حمله – که در حقیقت نوعی کمین هوایی بود – بر یکی از فرماندهان ارشد نظامی امارت اسلامی در منطقهٔ بهرامچه، حافظ غلام الله (فاتح) صورت گرفته بود.

در همین هنگام، حافظ صاحب از طریق تلفن ماهواره‌ای با یکی از دوستان خود مشغول صحبت کردن می‌باشند و دشمن نیز چون از قبل، تدارک کمینی هوایی را گرفته بود، از فرصت استفاده نموده و دو موشک بزرگ را بر نقطه‌ای که ایشان ایستاده بود – و از طریق تلفن ماهواره‌ای جی‌پی‌اس شده بود – شلیک می‌کند. از قضا و تقدیر الهی و دوما نسبت به احتیاطی که عموم مجاهدان داشتند، یک‌دستگاه مخابره (بی‌سیم) با حافظ صاحب همراه بوده است. زمانی‌که صدای هشدار یرموک را در مخابره می‌شنود، فورا باطری تلفنش را جدا می‌کند و حدودا تا فاصله‌ای اندک از محلِ کشیدنِ باطری دور نمی‌شوند که موشک به همان نقطه برخورد می‌کند.

این موشک‌ها، گودالی بزرگ را ایجاد کرده بودند که دایرهٔ اطراف آن، حدود چهل گام می‌شد.

اما به‌تقدیر الهی، هوشیاری و مسئولیت‌پذیریِ مجاهدی که در «یرموک» موقعیت داشت، حافظ غلام الله (فاتح) به‌گونه‌ای عجیب، از این سانحه، جان سالم  به‌در برد و الله تعالی حفاظت‌شان نمود.

نگهبانی و حراست از موقعیتی که در دستان یک مجاهد است، بسیار حائز اهمیت است و لازم است تا دقیقه‌ای هم غافل نباشد.

اگر یرموک، دقیقا همان یک دقیقه را بیدار نمی‌بود و یا متوجه فضا نمی‌شد، امکان داشت مجاهدان با پریشانی بزرگ و جبران‌ناپذیری مواجه شوند و صدمه‌ای عمیق در پیکر خود بخورند.