نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
محمدعمر نیمروزی اسلامِ عزیز و شریعت ناب محمدی، یک اصل و قانون کلی دارد مبنی بر اینکه پذیرش مسئولیت، یک امانت است و تنها کسی مستحق به دوش کشیدنِ این بار امانت است که بتواند آن را به نحو احسن انجام دهد و نباید در این کار، نفسپرستی و تکبر و تعالِی حکمفرما باشد؛ همچنین […]
محمدعمر نیمروزی
اسلامِ عزیز و شریعت ناب محمدی، یک اصل و قانون کلی دارد مبنی بر اینکه پذیرش مسئولیت، یک امانت است و تنها کسی مستحق به دوش کشیدنِ این بار امانت است که بتواند آن را به نحو احسن انجام دهد و نباید در این کار، نفسپرستی و تکبر و تعالِی حکمفرما باشد؛ همچنین کسی صلاحیت پذیرش مسئولیت و اعطای مأموریت و وظیفه را دارد که خودش بر اساس امیال نفسانی، خواهان آن نباشد، بلکه دیگران او را وادار به پذیرش آن مسئولیت بکنند. اما کسی که خود، طالب مسئولیت و کرسی باشد، اسلام او را فاقد مسئولیت بهشمار میآورد و از همان ابتدا، او را محکوم به شکست و ناکامی در ادای وظیفه میداند.
پیامبر خدا صلیاللهعلیهوسلم میفرماید: «لا تسأل الإماره، فإن أعطیتها عن مسأله وکلت إلیها وإن أعطیتها عن غیر مسأله أعنت علیها.» [صحیح بخاری، ۶۶۱۴) یعنی هیچگاه خواهان امارت و مسئولیت نباش؛ چون اگر بنابر درخواست خودت، مسئولیت و امارت به تو داده شد، در اجرای آن ناکام میشوی و از عهدهاش برنمیآیی، اما اگر بدون درخواست تو، مسئولیت و امارت به تو سپرده شد، آنگاه از جانب خداوند نصرت و یاری میشوی و میتوانی مسئولیت را به نحو احسن به دوش بکشی.
همچنین در حدیث دیگری آمده است: «إنا لا نولی هذا من سأله ولا من حرص علیه.» [صحیح بخاری، ۶۶۱۶) یعنی ما مسئولیت و امارت را به کسی نمیسپاریم که خودش خواهان آن باشد یا نسبت به پذیرش آن حرص و آز داشته باشد.
در پرتو این دو حدیث پیامبر صلیاللهعلیهوسلم میتوان گفت که اساسا انتخابات و نامزد شدن برای پستهای حکومتی، با اسلام و دستورات قرآن و آموزههای نبوی و مؤلفههای شرعی اصطکاک دارد و آبشان در یک جوی نمیرود. بر اساس دستور اسلام، هر کس که خودش برای پذیرش یک مسئولیت نامزد میشود و میگوید این مسئولیت را به من بسپارید، گویا با دست خود، سند عدم صلاحیتش را امضا میکند؛ چنین شخصی اساسا صلاحیت اعطای مسئولیت و امارت را ندارد.
اما بر خلاف این اصل، جمهوریت و دموکراسی میگوید: نامزد شوید و خود را برای بهدستآوردن مسئولیت و پست و مقام، به آب و آتش بزنید، رشوه بدهید، رأی بخرید، تا برنده شوید.
در این میان، انتخابات افغانستان و آمریکا بسیار قابل تأمل هستند و مایهء بیشرمی و خجالت برای جمهوریت و جمهوریتخواهان به حساب میآیند. در افغانستان که فعلا یک نظام فاسد جمهوری در آن حکومت میکند، دو نامزد برای دستیابی به کرسی قدرت، از هیچ سعی و تلاشی دریغ نکردند، به زور و زر و تزویر متوسل شدند، همدیگر را متهم به فساد کردند، دست به دامان خارجیها و صلیبیان شدند. وقتی انتخابات تمام شد، بعد از ماهها مذاکره و رایزنی و رشوهدهی و…، بالاخره یکی از دو نامزد برای کرسی بیاختیارِ (به اصطلاح) ریاست جمهوری انتخاب شد.
جالب اینجاست که آرمِ حکومتیشان از لحاظ عملی و بر اساس واقعیت، بسیار نادرست است؛ چون آنها لفظ «جمهور» را به کار میبرند که به معنای ملت و عمومِ مردمِ یک خطه و یک کشور است. یعنی این فرد، براساس انتخاب یک ملت و عموم مردمِ یک خطه به این پست و مقام رسیده است. اما همانطور که بدیهی است، از میان یک ملت عظیمِ چند میلیونیِ افغان، فقط یک میلیون در این انتخابات شرکت کرد. این یک میلیون نفر هم به چندین نفر رأی دادند، نه به یک نفر؛ بنابراین تعداد آرایی که به نفر نخست و برندهء انتخاباتِ نمایشی رسید، از چند هزار نفر تجاوز نمیکرد؛ با این حساب، چطور امکان دارد که این حکومت را «جمهوری» بدانیم؟!
انتخابات آمریکا نیز یکی از جنجالیترین انتخاباتهای عصر بود. دو نامزد برای کسب کرسیِ قدرت، به مناظره پرداختند و یکدیگر را به دزدی، عدم توازن عقلی و… متهم کردند. پیش از شروع انتخابات، یکدیگر را به مهندسیسازیِ انتخابات و فساد متهم کردند. وقتی انتخابات به اتمام رسید، یکی از طرفینِ درگیر، حاضر به پذیرش نتیجه نشد.
اگر جمهوریتی که مخالفان اسلام و شریعت از آن دم میزنند، این است، پس باید گفت: این شیوهء حکومتی، بدترین نظام حاکم در طول تاریخ بوده و است. این شیوهء حکومتی، جز زیان و تباهی برای یک ملت و مملکت، چیزی دیگر به ارمغان نمیآورد.
امارت اسلامی افغانستان، (همانطور که از آن انتظار میرفت،) به صراحت اعلام کرد که انتخابات آمریکا و برنده شدن فلان یا بهمان، برایشان اهمیتی ندارد. آنها تا آخرین رمق حیات و آخرین قطره خون از شریعت اسلامی دفاع میکنند؛ یا کشته میشوند یا فتح و پیروزی را برای امت اسلامی به ارمغان میآورند. در این میان، ملت آمریکا و حکومت قدیم و جدیدش، باید تلاش کنند راه صلح و سازشی را که در پیش گرفتهاند، به سر منزل مقصود برسانند؛ چون اینک تمام مردم آمریکا و ارگانهای حکومتی نیز به این نتیجه و تجربه رسیدهاند که جنگ، راهحل نیست. گِرِهی را که بشود با دست گشود، مناسب نیست که آن را با دندان باز کرد.
این مطلب بدون برچسب(تکونه) می باشد.
دیدگاهها بسته است.