هشت‌ثور

هفت تا هشت ثور؛ از کامیابی تا خودکامگی

تجاوز ظالمانه‌ی اتحاد جماهیر شوروی سابق در ششم جدی سال ۱۳۵۸ خورشیدی و تجاوز جهان غرب به رهبری آمریکای خون‌آشام در سال ۱۳۸۱ خورشیدی نمونه‌های بارز و مثال‌های به یادماندنی این نوع لشکرکشی‌ها به شمار می‌آید.

اگر به هدف کسب معلومات افزون‌تر، در باب‌های زرین تاریخ میهن خود فرو برویم در می‌یابیم که اشغالگران جهان کفر جهت تصاحب سرزمین افغانستان و افزایش قلمرو حکومت مستبدانه خود، همواره این مرز و بوم را به عنوان قبله دیده‌گان خود قرار داده و پی‌هم به این سرزمین لشکرکشی نموده‌اند اما افزون بر اینکه در رسیدن به هدف مشخص خود ناکام مانده‌اند هر بار در نتیجه‌ی دفاع مشترک ملت‌ سلحشور افغان‌زمین با کمال ذلت، خواری و شرمساری رانده شده‌اند.

 

تجاوز ظالمانه‌ی اتحاد جماهیر شوروی سابق در ششم جدی سال ۱۳۵۸ خورشیدی و تجاوز جهان غرب به رهبری آمریکای خون‌آشام در سال ۱۳۸۱ خورشیدی نمونه‌های بارز و مثال‌های به یادماندنی این نوع لشکرکشی‌ها به شمار می‌آید.

 

در این مورد تاریخ حکایت می‌کند که ۴۴ سال پیش از امروز در ۷ ثور گروهی از ملحدین افغانی، وطن فروختگان و اجیران بیگانگان تمام ارزش‌های معنوی و سرمایه‌های ملی این سرزمین را در نتیجه‌ی رذالت و خساست عقلی خویش به تمسخر گرفته و اساس یک بحران عمیق و پیچیده را بنیاد گذاشتند.

 

آنان با اخلاص و جدیت تمام می‌کوشیدند نظام فکری و فیزیکی کشور را با فلسفه‌ی غیرفطری و میان‌تهی مارکسیسم همسان و همنوا سازند اما چون مرحله تطبیق و تلفیق نظام الحادی شان فرا رسید ملت سلحشور افغان‌زمین از خود چنان واکنش شدید نشان داد که کمونیست‌ها را در مدت‌زمان بسیار کوتاه از ترویج عقاید مزخرف‌شان بیزار نموده به جای خود؛ حتی شهرها، قریه‌جات، دشت‌ها و کوه‌ها را با خون سربازان قشون سرخ شوروی و هم‌پیمانان وارسا رنگین ساختند.

 

اجیران داخلی جهت ترویج افکار غیر اسلامی و تغییر نظام کشور حدود ۱۴ سال راه مبارزه فکری و نزدیک به ۱۴ سال دیگر مسیر مبارزه نظامی را در پیش گرفتند که در مدت‌زمان مبارزه فکری اگر چه با به راه انداختن شعار خانه، لباس و نان لگام حاکمیت ذهنی چند جوان معدود و محدود را در اختیار گرفتند اما در میدان مبارزه نظامی چنان شکست فاحش پذیرفتند که تا امروز عذاب شرمساری شان را می‌چشند.

 

آنان نمی‌پنداشتند که با گذشت ۱۴ سال در ۸ ثور در نتیجه‌ی خودگذری‌ها و جان‌نثاری‌های ملت غیور افغانستان نه تنها اینکه حاکمیت استبدادی‌شان را در کشور از دست می‌دهند بلکه پشتیبان خارجی شان نیز چنان پارچه پارچه می‌شود که سایر کشورهای خاور میانه و اروپای شرقی نیز از سلطه طاغوتی شان آزاد می‌شوند.

 

زمانی که در سال ۱۳۵۷ خورشیدی کودتای سیاه نظامیان وقت، حکومت سردار داوود خان را بر اساس پیشنهاد و فرمان مستقیم کاخ نشینان کرملین سرنگون ساخت و در روز ششم‌ جدی سال ۱۳۵۸ (یک سال پس از کودتای مذکور) اشغالگران شوروی جهت اشغال کشور ما به سرزمین افغانستان داخل شدند از همان تاریخ ملت مجاهد و دین‌پرور افغانستان در پی سرنگون ساختن این نظام بیگانه‌پرست،‌‌ پرچم‌های جهاد و آزادی را در تمام اطراف و اکناف کشور به اهتزاز درآوردند و در نتیجه‌ی شهادت، معویبیت، آوارگی و هجرت میلیون‌ها افغان به هدف نهایی شان دسترسی پیدا کردند.

 

انسان وقتی در این مورد تاریخ را بیشتر مورد مطالعه قرار می‌دهد شگفت‌زده می‌شود که آیا مگر پیشرفت مادی یک ملت بدون تغییر باورهای فکری و عقیدوی آن امکان‌پذیر نیست!؟‌ پیروان و رهروان فلسفه غیراسلامی مارکسیسم جان‌ میلیون‌ها افراد بی‌گناه را به بهانه ایجاد یک کشور پیشرفته گرفتند اما چرا در به میان آوردن پیشرفت موفق نشدند!؟ آنان علاوه بر کشتن میلیون‌ها افغان عادی جان پنج تن از صدر اعظم‌ها و رئیس جمهورهای افغانستان را از قبیل هاشم میندوال، موسی شفیق، نوراحمد اعتمادی، سردار داوود خان و حتی شخص نورمحمد تره‌کی را گرفتند اما باز هم فلسفه خیالی شان را افزون بر وهم و خیال به روش دیگر تبارز داده نتوانستند!.

 

در عین زمان، ۸ ثور به عنوان مقدمه آغاز جنگ‌های داخلی در میان رهبران جهادی علیه قشون سرخ شوروی نیز قلم‌داد می‌شود که در نتیجه پیامدهای ناگوار این کشمکش داخلی ملت مظلوم و ستم‌دیده ما بار دیگر زیر یوغ خودکامگی‌های مستبدان داخلی قرار گرفت و افغانان مظلوم پس از پرداختن بهای ۷ ثور قیمت ۸ ثور را نیز پرداختند اما بدون شک قیمت ۸ ثور نسبت به ۷ ثور خیلی زیاد سنگین‌تر بود زیرا پس از ۷ ثور فقط زندگی مسلمانان در مشقت بود اما پس از ۸ ثور در نتیجه اختلافات رهبران جهادی زندگی هر انسان در افغانستان دشوار بود. پندی که باید از ۸ ثور بگیریم اینست که هرگاه پس از پیروزی مسیر خودکامگی را در پیش گرفتیم به ادای بهای سنگین‌تر مجبور می‌شویم.