هشت‌ثور

۸ ثور و حوادث بعد از آن

راکت‌پرانی، بمباران و شلیک گلوله‌ها چنان کشور عزیزمان را به کورهٔ جنگ کشاند که هزارها نفر کشته‌ و زخمی و ده‌ها هزار تن آوارهٔ دشت، صحرا و راهی کشورهای دیگر شدند.

با بررسی تاریخِ افغانستان در دوره‌های مختلف درمی‌یابیم که این کشور دارای چنان فراز‌ونشیبی بوده که خیلی کم در تاریخ کشورهای دیگر دیده می‌شود. حملات سنگین، اشغال‌های پی‌درپی، مخالفت‌های گوناگون، جنگ و درگیرها، رشادت‌ها و قهرمانی‌ها از مواردی هستند که تاریخ این کشور را از دیگران متمایز می‌گرداند، به‌ همین‌خاطر هر روزِ آن، یادآور غم و یا شادی‌ست.

یکی از روزهایی که باید در بارهٔ آن نوشت و ملت را آگاه ساخت: هشت ثور است. هشت ثور روزی‌ست که مجاهدین توانستند داکتر نجیب را که نمایندهٔ رژیم کمونیستی بود، از اریکهٔ قدرت به پایین بکشند و گلیم نظام‌شان را برای همیشه جمع کنند و استقلال و پیروزی کشور را باری دیگر اعلان کنند؛ اما مردم افغانستان هنوز شیرینی و حلاوت این پیروزی را نچشیده بودند که فرجام بد جنگ و درگیری‌های ذات‌البینی کام آنان را دوباره تلخ نمود؛ زیرا دیری نپایید که گروه‌های جهادی و کسانی که در میان‌شان رخنه کرده بودند، به‌جان هم افتادند.

راکت‌پرانی، بمباران و شلیک گلوله‌ها چنان کشور عزیزمان را به کورهٔ جنگ کشاند که هزارها نفر کشته‌ و زخمی و ده‌ها هزار تن آوارهٔ دشت، صحرا و راهی کشورهای دیگر شدند. این روزها برای ملت افغان واقعا روزهای سخت، طاقت‌فرسا و جان‌کاهی بود، چون آنان توانسته‌ بودند سالیان زیادی در برابر بزرگ‌ترین اشغال‌گران به مقاومت و مبارزه بپردازند و آنان را مجبور به شکست و عقب‌نشینی نمایند؛ اما رهبران جهادی و کسانی که زمام امور مردم را به عهده داشتند، متوجهٔ مکر و حیله‌ی دشمنان دیرینهٔ نشدند و برای از بین‌بردن آن برنامه‌ریزی نکردند.

مهم‌ترین وظیفه‌ی مجاهدین آن زمان این بود که فورا بعد از استقلال کشور، شورا تشکیل دهند و با توافق آرا و سپردن کار به اهلش کشور را طوری اداره نمایند که منفعت همه‌ی مردم افغانستان در آن باشد.

اگر مجاهدین که بعد از تحمل مشقت‌های فراوان و سختی‌های جان‌فرسا به این ارمغان دست‌نیافتنی رسیده بودند، کسانی را که منفعت‌طلب و سودجو بودند از کنارشان دور می‌کردند و در کنار هم‌دیگر یک حکومت مقتدر، نیرومند و پرتوان تشکیل می‌دادند، هیچ‌وقت این‌قدر انسان بی‌گناه شهید نمی‌شد، هیچ موقع خانه‌ها و کاشانه‌های مردم مظلوم و بی‌دفاع ویران نمی‌گشت و هیچ‌گاه از شهرها فقط دیوار‌های سوخته و وسایل دودشده به‌جا نمی‌ماند.

رهبران جهادی و بزرگان قومی باید می‌دانستند که دشمنان هیچ‌گاه راضی به برپایی حکومت اسلامی نخواهند بود، و اجازه نخواهند داد مسلمانان حکومتی داشته باشند تا از آنان دفاع کند. از سال ۱۳۷۱ ه‍.ش، و بعد از شکست رژیم کمونیستی و ایادی‌شان، جنگ‌ها و کشمکش‌های داخلی شروع شد و برای چندین سال ادامه یافت. این جنگ‌های خانمان‌سوز، نشان داد که مهار و کنترل باید دست کسانی باشد که سعهٔ صدر، دید وسیع و افق باز داشته باشند و اختلافات خودی را به بهترین نحو ممکن حل‌وفصل نمایند.

برای این‌که این تجربهٔ تلخ دوباره تکرار نشود، الحمدلله، امارت اسلامی از همان ابتدا، افراد خبره، کارکشته و کاردان را جلو نمود که در رأس آنان، علمایی قرار دارند که سال‌های متمادی را در میادین جنگ و بین مردم مختلف سپری کردند، کارآزموده شدند و تجربه اندوختند و به توفیق خدا توانستند تمام مشکلاتی را که می‌خواست بروز کند در نطفه خفه کنند.

دشمنان خستگی‌ناپذیر اسلام و مسلمانان هنوز هم در کمین هستند تا باری‌دیگر طرح‌ها و پلان‌های‌ شوم‌شان را اجرا کنند. همان‌گونه که امروزه با چشمان خود مشاهده می‌کنیم هر روز به بهانه‌های واهی و بی‌ارزش از هم‌کاری و تعامل با این حکومت جدید، طفره می‌روند و همچنان رسانه‌های صوتی و تصویری‌شان را بسیج نموده‌اند تا علیه نظام تبلیغات نمایند و میان سران حکومت، اختلاف و دودستگی ایجاد کنند؛ اما به امید خدا این‌بار، دیگر موفق نخواهند شد و گمانه‌زنی‌شان در این مورد به یأس و ناامیدی همیشگی تبدیل خواهد شد و خوار و ذلیل خواهند گشت. ان‌شاء‌الله.