عید قربان و پیام حضرت ابراهیم(ع)قسمت۱

عید قربان یا خاطره بزرگترین از خود گذشتگی و فداکاری می‌آید تا تاریخ بشریت را به ابراهیم (ع) بزرگ یادآور شود.. دهم ذی‌الحجه هرسال به پاس ابراهیم (ع) بزرگ همه مؤمنان را به حرکت درمی‌آورد. گویا جهان وجهانیان به یک آن ندا می‌زنند : سلام برتو بادا ای ابراهیم (ع) بت شکن… حاجیان از عرفات […]

عید قربان یا خاطره بزرگترین از خود گذشتگی و فداکاری می‌آید تا تاریخ بشریت را به ابراهیم (ع) بزرگ یادآور شود..

دهم ذی‌الحجه هرسال به پاس ابراهیم (ع) بزرگ همه مؤمنان را به حرکت درمی‌آورد.

گویا جهان وجهانیان به یک آن ندا می‌زنند : سلام برتو بادا ای ابراهیم (ع) بت شکن…

حاجیان از عرفات بازگشته خاطره سربریدن تنها جگر گوشه و فدا کردن او برای خدای را در اذهان زنده می‌کنند.

توگویی ابراهیم (ع) است که هر سال در مکه ظهور می‌کند تا تنها جگر گوشه عزیزش، آرزویی که پس از سالیان دعا ونیایش چشمانش را روشن، دلش را شاد کرده بود،.. تنها عصای پیریش.. عزیزتر از جانش را برای خداوند متعال و یگانه قربانی کند..

خاطره ابراهیم (ع) همه ساله در دهم ذی الحجه به دنیا می‌آید تا بشریت را از خواب غفلت بیدار سازد..

گویا خاطره ابراهیم (ع) زنگ بیدار باشی است درگوش عالم…

ابراهیم همه ساله بین مسلمانان و مؤمنان به حق می‌آید تا بدانها پیام‌هایی دهد…

ابراهیم (ع) نوجوان از اینکه قوم وملتش را در گمراهی می‌بیند بسیار ناراحت و اندوهگین است! از اعماق دلش آه دردمندانۀ بیرون می‌جهد:

چه شده است عقل‌های مردمان را.. خداوند آنها راعزیز و شریف آفریده.. بنگر چگونه خود را خوار و ذلیل در پای سنگ‌هایی که خود تراشیده‌اند می‌اندازند!..

آه.. خدای من؛ چه نادان وجاهل و ابلهند این مردمان ملول.. شیطان در عقل‌های اینها لانه کرده است..

آه.. خدای من؛ .. من باید کاری بکنم .

 

چو می‌بینی که نابیناه و چاه است                        اگر خاموش بنشینی گناه است!

آری!.. ای نوجوان برومند… ای ابراهیم سترگ… ای رمز دلیری و شجاعت.. ای نوجوانی که می‌خواهی نامت برصفحات تاریخ تا ابد بدرخشد.. ای رمز ایمان و توحید.. از جای برخیز.. اثر انگشتت را بر ورق اصلاح وسازندگی به جهانیان نشان ده.. ای مرد مؤمن ثابت کن دریافته ای چرا خداوندأ تو را آفریده است؟!..

پس از روزی مست ومدهوش، مردم باز می‌گردند تا خدایان خود را شکسته و درهم کوبیده بیابند.. یکی را سر شکسته، دیگری را گردن، آن یکی را دست و دیگری را پا.. سنگ‌های سترگ و صخره‌ های فن و هنر را پتک گران پاره پاره کرده است!..

شیطان دیوانه ‌وار فریاد می‌زند: چه کسی چنین اهانتی به خدایان ما روا داشته.. چه کسی هیبت وعظمت خدایان را دریده.. چه کسی جرأت کرده در مقابل خدایی بتهای ما چنین جسارتی روا دارد..

صدایی می‌آید: نوجوانی که او را ابراهیم می‌نامند!

بلی! ای تاریخ گواه باش که نوجوانی ابراهیم (ع) نام چنین به پیکر طاغوت تازیده..

ای تاریخ تو را صد شرف که پیام بزرگ نوجوانی ابراهیم نام را به نوجوانان هم سن و سال او تا بروز ازل می‌رسانی..

این است پیام ابراهیم (ع) برای همه نوجوانان..

بت‌ها را بشکنید… اگرچه بت تراش پدرتان باشد!..

در راه حق و ایمان و تقوا از هیچ کسی مهراسیدکه خدا با شماست!..

ای نوجوانان؛ به زمین و زمان نشان دهید دریافته‌ اید چرا شما را خدا خلق نموده؟!

ای نوجوان؛ ابراهیم باش، و دعوت توحید و یکتاپرستی را به جهانیان ابلاغ کن..

ای نوجوان؛ توعنصر سازنده جامعه می‌توانی باشی..

ای نوجوان؛ خود را ناچیز مپندار که تو ابراهیم ‌وار می‌توانی در صحنه جاویدانی برای ابد بمانی..

ای نوجوان؛ برخیز…

برخیز و بت‌ها و طاغوت‌ها را درهم شکن…

از آتش مترس که آن برد و سردی است و سلام و خوشبختی برای تو!..

برخیز و دست وپای ظلم و طاغوت و استبداد را در هم شکن.. سپس گردنت را بالا گیر و با عزت و شرف به عقلهایی که شوکه شده ‌اند بگو: از بت بزرگتان بپرسید که چه کسی خدایانتان را خوار و ذلیل کرده است؟!

پتک توحید را برگردن بت بزرگ آویزان کن، و به عقلها نشان ده که بت سنگی ناچیز است و هیچ..

این طاغوت و دیکتاتوری که بر گردنهایتان سوار است موجودی ناتوان و بیچاره است..

شما این فرعونیان را ساخته‌اید؟! شما ای مردمان کمر خم کرده‌اید، تا این نمرود توانسته است بر پشتتان سوار شود..

برخیزید.. سرهایتان را بالا بگیرید.. شما را خداوندأ شرف انسانیت بخشیده است، بلند شوید وکمر طاغوت به زمین زنید..

بندگی.. تنها خداوند عالم را سزاوار است.. آزاد باشید وآزادانه زندگی کنید..

 

بقلم: منقاد “تخاری”