اصلاح قلب

ستانکزی عن عامر قال سمعت النعمان بن بشیر یقول : سمعت رسول الله صلى الله علیه و سلم یقول (الحلال بین والحرام بین وبینهما مشبهات لا یعلمها کثیر من الناس فمن اتقى المشبهات استبرأ لدینه وعرضه ومن وقع فی الشبهات کراع یرعى حول الحمى أوشک أن یواقعه ألا وإن لکل ملک حمى ألا وإن حمى […]

ستانکزی

عن عامر قال سمعت النعمان بن بشیر یقول : سمعت رسول الله صلى الله علیه و سلم یقول (الحلال بین والحرام بین وبینهما مشبهات لا یعلمها کثیر من الناس فمن اتقى المشبهات استبرأ لدینه وعرضه ومن وقع فی الشبهات کراع یرعى حول الحمى أوشک أن یواقعه ألا وإن لکل ملک حمى ألا وإن حمى الله فی أرضه محارمه ألا وإن فی الجسد مضغه إذا صلحت صلح الجسد کله وإذا فسدت فسد الجسد کله ألا وهی القلب) بخاری: کتاب الایمان, باب فضل من استبرا لدینه

این حدیث را بسیاری ازمحدثین وعلما، حدیث عظیم پنداشته و حتی بعضی از آنها می گویند که همه هست وبود اسلام، به آن پیوندخورده است و بعضی هم گفته اند که این حدیث از جمله احادیثی است که مبنای اسلام برآن قائم شده است.
این حدیث دو بخش دارد؛ بخش اول درباره حلال، حرام و مشتبهات و بخش دوم درمورد قلب (دل) بحث کرده است. ما درینجا به لحاظ اهمیت بحث، بخش دوم حدیث را به تحلیل می گیریم :

قلب چیست؟
از لفظ حدیث برمی آید که در جسد انسان یک قطعه گوشتی بنام قلب موجود است وابعاد مختلف شخصیت انسان به همین قلب وابسته بوده ومرکز عقل، شعور، احساس و فکرمی باشد. این موضوع ، را قرآنکریم چنین بیان می دارد: لَهُمْ قُلُوبٌ لَا یَفْقَهُونَ بِهَا{الاعراف ۱۷۹}
و درجای دگرچنین میفرماید: أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآَنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا {محمد: ۲۴}
گاهی واژه قلب، به معنای خواهشات نیزبه کار رفته است واین خواهشات هم می توانند دنیوی باشند وهم ازخواهشات اخروی واعلی انسانی ومرکز این خواهشات هم قلب می باشد. همینگونه، احساسات انسانی چون شفقت، نرمی، محبت، نفرت و قهر، ازمرکزوجود (قلب) منشأ گرفته وممیزه بزرگ انسانی (اراده ونیت) که انسان را هویت انسانی می بخشد به فرمان مستقیم همین قطعه ی گوشت (قلب) برخورداراست.
بنابرین، اگر دست و پای کسی قطع شود و تمام اعضای اواز کار بیفتد تنها چیزی که مبین شخصیت انسان است (قلب) باقی می ماند.
دیدگاه ساینس در رابطه به قلب ، همان یک قطعه گوشتی است که تنها خون را پمپ میکند و مرکز فکر انسان اعصاب است. اما؛ قرآنکریم این کلمه (قلب)را به مفهوم عام آن به کاربرده است که درمواردی ماهم بصورت اصطلاحی میگوییم که دلم می خواهد ویا دلم می گوید. حتا ازهمین کاربرد اصطلاحی ما نیزبرمی آید که دل ( قلب ) بوده ومنبع اراده وشعور وحتا احساسات وعواطف انسان است. واما در رابطه به جسد:

جسد چیست؟
مراد از جسد جسم انسان است. محدثین میگویند: «جسم حیثیت رعیت را دارد و قلب حیثیت پادشاه را چنانکه رعیت تابع پادشاه میباشد همانگونه جسم (دست، چشم، پا و همه اعضاء) تابع قلب اند».

دست چیزی را بدست می آورد که قلب بخواهد.

چشم چیزی را می بیند که قلب بخواهد.

پا بطرف چیزی می رود که قلب بخواهد.

فساد اجتماعی که در یک قوم پدید ویا انسان اگرمرتکب گناهی می شود ، همه دراثرخرابی قلب اتفاق می افتد. پس ازین رو می توان گفت که حدیث متذکره یگانه راه اصلاح قلب می باشد. اگر قلب اصلاح شد، تمام اعضای بدن اصلاح می گردد و قوت اطاعت شریعت در آن به وجود می آید. واما اگر در آن قطعه ی گوشت (قلب ) فسادی پدیدآمد ، آنگاه شریعت تنها در کتابها باقی خواهد ماند وبرآن عمل نخواهدشد.

مراد از واژه اصلاح که در حدیث آمده است ،هر نوع اصلاح بوده وازواژه فساد نیز هر نوع فساد تعبیرمی شود. این استنباط هرنوع اصلاح وفساد ازحدیث ازین رو می تواند صورت گیرد که در حدیث نوع اصلاح وفساد بگونه ی مشخص، تعریف وتعیین نگردیده است.

قرآن می فرماید که ریشه ی مرض در قلب است: فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ{الحج: ۴۶}
و همچنان قرآن مرکز تقوی و ایمان را هم قلب می داند : وَلَکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ {الحجرات:۷}

اکنون به بخش نخست حدیث می آییم : آنحضرت (صلی الله علیه وسلم ) در آغاز می فرمایند که حلال وحرام واضح است و در حدیث واژه «بیِّن» آمده است یعنی آنقدر واضح و روشن است که انسان به فطرت خود خوبی حلال و بدی حرام را بداند.

در حدیث آمده که بین حلال و حرام اموریست که «لا یعلمهن کثیر من الناس» یعنی بسیاری از مردم آنرا نمی دانند.

شبه چیست؟
این پرسشی است خیلی مهم، شبه به چیزهای گفته می شود که از قرآن وسنت دلایل آن بگونه واضح معلوم نگردد ویا در چیزهای که اختلاف وجود داشته باشد. نبی کریم (صلی الله علیه وسلم ) می فرماید: کسی که خود را از شبهات نگهدارد ، او دین خود را از لحاظ شریعت نگهداشته واو را حفظ کرد.

دین مگرچگونه حفظ میشود؟

به این معنا که اگرشخصی به سوی متشبهات می رود سرانجام در حرام می افتد. چگونه؟

نظر به دو وجه اساسی:

نخست: شخصی که به دنبال یک چیز مشبه بیفتد و بگوید این یک چیز کوچک است، روز دیگر به چیزهای مشکوک بیشتری برمی خورد و درنتیجه کوشش به این می کند که حرام را حلال ثابت کند وحلال را حرام.

دوم: در طبیعت انسان سستی پیدا میشود. طبیعت که باید چست وچالاک باشد که مبادا چیزی را انجام دهد و در آن نارضایتی الله جل جلاله باشد. به انجام متشبهات ، درطبیعت انسان سستی پیدا می شود وتاجای که انسان مرتکب حرام میشود.
ارتباط این دوبخش حدیث باهم :

اگر در قلب ایمان و احساس باشد و کیفیت و استعداد باشد، پس شریعت که حلال و حرام را مقرر کرده باید پابند آن باشیم و اگر این نور(ایمان) نباشد ، پس همه احکام درکتابها نوشته خواهد ماندو بس ، هرکس آن را اگر بشناسد هم عملی به آن نمی کند. درنهایت باید بدانیم که
قلب چگونه اصلاح میشود؟

نبی کریم (صلی الله علیه وسلم ) می فرماید: کثره ذکر الموت و تلاوه القرآن.
(بسیار به یاد آوردن مرگ و تلاوت قرآن). راهیست برای اصلاح قلب.