قرآن

شعر از: ابوعمران مزمل قرآن هدایت است مر انسان و جان را قرآن کفایت است طراز جهان را قرآن شفای رنج قلوب صنوبری مرآت هر صغیر و کبیر نهان را دل داده گان راه صفای شریعتم دریافتندزو نظم شگرف بیان را ملا و پیرو صوفی و لیسانس و ماستر هر گز مکلف اند بهر نکته […]

شعر از:

ابوعمران مزمل

قرآن هدایت است مر انسان و جان را

قرآن کفایت است طراز جهان را

قرآن شفای رنج قلوب صنوبری

مرآت هر صغیر و کبیر نهان را

دل داده گان راه صفای شریعتم

دریافتندزو نظم شگرف بیان را

ملا و پیرو صوفی و لیسانس و ماستر

هر گز مکلف اند بهر نکته آن را

قرآن بود کلامیکه از زندگی و گور

تا حشر و نشر ریخت اساس عیان را

اعجاز و محتواش بلی بارها بلند

منسوخ کرد مکتبه هر زمان را

منشور او لوای عدالت بپا نهاد

پیرو جوان و طفل و نظام زنان را

درج است این کتاب خدا رهبرنظام

در لوح کردگار ببین این نشان را

جبریل دست داد رسول خدای را

بخشید بدو این پیام وامتحان را

زمین و آسمان منور بنور آن

آیین لایزال خدا انس و جان را

بر شرق و غرب بلند و برآیین پست شان

این دفتر است امام  چو پیغمبران را

فرمان آن خداییکه مخلوق آفرید

احکام او پسند زمین آسمان را

هر گز نتافت سر مزمل از هدایتش

مر سفلگی شتافت جمع کافران را

(برگرفته از مجله حقیقت ۱۲)