نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
شهر من اى شهر پیکر سوخته باغ و بستانت سراسر سوخته از سموم بادها بر دامنت بید بنهاى تناور سوخته خاطرات سبز تو دیریست دیر با شقایق هاى پرپر سوخته روى دشت سینهء خونین تو سرو پژمرده ، صنوبر سوخته نغمه هایت در گلو خشکیده است مثل پروازى که در پر سوخته زنبق و […]
شهر من اى شهر پیکر سوخته
باغ و بستانت سراسر سوخته
از سموم بادها بر دامنت
بید بنهاى تناور سوخته
خاطرات سبز تو دیریست دیر
با شقایق هاى پرپر سوخته
روى دشت سینهء خونین تو
سرو پژمرده ، صنوبر سوخته
نغمه هایت در گلو خشکیده است
مثل پروازى که در پر سوخته
زنبق و یاس و گل نسرین تو
در هجوم باد صرصر سوخته
ایستاده بر فراز شانهات
نخل قد افراشته سر سوخته
در کنارت مادر از داغ پسر
خواهر از داغ برادر سوخته
سینه هاى آسمانها از غمت
با هزاران مهر و اختر سوخته
در دل و در شانه و پهلوى تو
دشنه و شمشیر و خنجر سوخته
از فراق سینه سرخان شهید
اشک در چشم کبوتر سوخته
از ستم هاى تو اى شهر نجیب
غم مخور کز غم ستمگر سوخته
سبز مى گردى در آغوش بهار
باز هم اى شهر پیکر سوخته
این مطلب بدون برچسب(تکونه) می باشد.
دیدگاهها بسته است.