نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
سلسله برگی از خاطرات جهادی/ ۱۳ صارم محمود شبی از شبهای بهاری رمضان بود؛ داشتیم بیرون از اتاق، در فضای عطرآگین پشترود، نماز تراویح را اقامه مینمودیم. چند رکعتی از نماز باقی نمانده بود که ناگهان هلیکوپتری در فضای منطقه با سرعت زیادی ظاهر شد و یک بمب روشنانداز انداخت که در نتیجهٔ آن، منطقهٔ […]
سلسله برگی از خاطرات جهادی/ ۱۳
صارم محمود
شبی از شبهای بهاری رمضان بود؛ داشتیم بیرون از اتاق، در فضای عطرآگین پشترود، نماز تراویح را اقامه مینمودیم. چند رکعتی از نماز باقی نمانده بود که ناگهان هلیکوپتری در فضای منطقه با سرعت زیادی ظاهر شد و یک بمب روشنانداز انداخت که در نتیجهٔ آن، منطقهٔ وسیعی تحت شعای نورش قرار گرفت. ظهور نامیمون این هلیکوپتر، خبر از چاپهٔ شبانه داشت؛ چاپهٔ شبانهای که شما داستانهای بیمروتی اجیران داخلی و ددمنشی خوکصفتان خارجی را در این چاپههای ظالمانه، خوب شنیدهاید و هر یکی از شما، شاید خاطرهٔ بدی (شنیده یا دیده) از این چاپههای رذل در چنته داشته باشید.
دَمی نگذشت که دو هلیکوپتر آمریکاییِ سیاه دیگر (که ما به آن چرخک میگفتیم) در آسمان ظاهر شدند و این بار صد در صد باورمان شد که امشب، حتما چاپه زده خواهد شد. چند لحظه بعدش صدای چرخکها کمکم در فضا محو شد و بعد از آن بیپیلوتها (در میان مجاهدان به بوزبزک مشهور است) شروع به چرخیدن کردند. هدف چاپه برای مجاهدان معلوم نبود و اکثر چاپهها چنیناند؛ از اینرو باید آمادگیمان را برای نبرد سخت و نفسگیری میگرفتیم. امیر مان دستور داد تا به پایگاه مخفی نزدیکِ اتاقمان پناه ببریم. با رعایت نکات امنیتی خودمان را به پایگاه رساندیم. دقایقی نگذشت که مجاهدان از دور و نزدیک روستا به پایگاه پناه آوردند. چند سیم مخابره را بهخاطر کسب اطلاعات روشن ساختیم و تمام اسلحهها را آماده نمودیم تا هنگامی که هدف چاپه برای ما مشخص شود. امیرمان بهخاطر اینکه اطمینان حاصل کند بر اینکه چاپه مسیرش مناطق ما هست یا نیست، چند دوست را با دوربینهای شب، به مناطق مختلف روستا فرستاد؛ تا بروند و احوالی بیاورند. ضمنا دو نوع دوربینشب داریم؛ دوربینهای روسی و دوربینهای آمریکایی. دشمن نمیتواند دوربینهای روسی را کشف کند؛ اما دوربینهای آمریکایی را چرا.
بعد از مدتی خبر رسید مبنی بر اینکه چاپه بر منطقهٔ دور دستتری زده شده است و خانهٔ یک فرد ملکی مورد هدف چاپه بوده است. بهگمانم تلفات جانی نیز در پی داشت؛ ضمن اینکه اموال آن بیچاره نیز به یغما برده شده بود.
همیشه اهداف چاپهها حمله بر مجاهدان نیست؛ چون دشمنان بزدل این شجاعت را ندارند تا با مجاهدان بهجنگند؛ گرچه این نبرد به شکل ناجوانمردانه و غافلگیر کنندهای باشد. گاهی هدف از چاپههای شبانه، وحشتافکنی، ایجاد رعب، دزدی وغارتگریست و این چاپه نیز از همین نوع بود.
این شب، نمونهای بود از شبهایی که مجاهدان اسلام با این مکافات، شب را با صبح میدوختند.
به قول شهید عمر رحمهالله: شمایی که میبینید حالا چنان امنیت داریم و با خاطر عاطری شبها میآساییم، گمان میبرید این امنیت به ما مفت رسیده است؟ هرگز! چنان روزهای سختی بود که از دست چاپهها، نزدیک به مدت ماهی، رنگِ خانه را هم نمیدیدیم.
بخش دوازدهم (بخش گذشته): حافظ محمد نبی قربانی؛ مجاهدی که حوران را قبل از شهادتاش دید
این مطلب بدون برچسب(تکونه) می باشد.
دیدگاهها بسته است.