نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
همگام با عاشقان شهادت/ بخش ششم ابویحیی بلوچی بخش اول: مجاهدان عاشقان حقیقی شهادت بخش دوم: غربت مجاهدان راه الله بخش سوم: داغ دیدگان میدان بخش چهارم: انقلاب درونی در میدان جهاد بخش پنجم: فرار به میدان جهاد مبارز اسلام، جان خود را به الله متعال میفروشد و برای سربلندی دینش آنرا به جان آفرین […]
همگام با عاشقان شهادت/ بخش ششم
ابویحیی بلوچی
بخش اول: مجاهدان عاشقان حقیقی شهادت بخش دوم: غربت مجاهدان راه الله بخش سوم: داغ دیدگان میدان بخش چهارم: انقلاب درونی در میدان جهاد بخش پنجم: فرار به میدان جهاد
مبارز اسلام، جان خود را به الله متعال میفروشد و برای سربلندی دینش آنرا به جان آفرین تسلیم میکند و در عوض، رضایت الله متعال، جنت برین، عزت دنیوی و صدها کرامت و نعمت را کسب میکند.
الله متعال به بعضی از مجاهدین کرامتا، قربِ زمان شهادتش را یا الهام میکند و یا به خواب او میآورد و این به نوعِ خود، بشارت و کرامت بزرگی برای یک مجاهدِ عاشقِ شهادت و مشتاقِ دیدار الله متعال و همراهیِ دوستان و همسنگرانش هست.
بطور عموم، در وجود اکثر شهدا، در اواخر حیاتشان دگرگونی و تغییر احساس میشود، یا حالت انزوا و سکوت به آنها دست میدهد و یا از دوستان و نزدیکان خداحافظی کند و معافی میطلبد و یا خوابی میبیند که دلالت بر شهادتش میکند.
شهید عبدالهادی صالح تقبله الله، دو شب قبل از شهادتش، خواب میبیند که او لباس و یا یک چیز سبزی به تن دارد (شک از راوی هست) و جایی برای ازدواج دوم اقدام کرده و قرار است دو شب بعد، نکاح او خوانده شود. ایشان به گمان اینکه شاید الله متعال برای او شرایط ازدواج دوم را فراهم میکند، این خواب را برای همسنگرانش بیان میکند، اما دوشب بعد، شهید باذن الله، در بمباران شهید میشود.
شهید عبدالرحمن مقداد، از شهدای ولایت فراه، مدتی قبل از شهادتش، در خواب میبیند که اطراف عرش و بالای او در حال پرواز هست.
شهید باذن الله، ایوب سبیل تقبله الله، خصوصا در اواخر زندگیش، حالاتش تغییر کرده بود و در اتاقی کمی دورتر از اتاق مجاهدین، سکونت میگزید، تا مبادا مجاهدی از دستش آزاری نبیند و شب شهادتش، قبل از عملیات مقداری سر بر زمین میگذارد و به دوستی از دوستانش میگوید: امشب آرامش عجیبی وجود را احاطه کرده.
شهید خیرالدین شعیب، طبق روایت دوست صمیمیش، با وجود اینکه هیچ وقت، امام مجاهدین در نمازهای فرض نمیشد، اما یک روز قبل شهادتش امام میشود، مجاهدین را نماز میدهد و آن روز را در سکوت میگذراند.
شهید باذن الله طلحه که معروف به طلحۀ خادم شد، در آخرین تشکیلش، بیش از هر کسی و برخلاف عادات قبلیش، خدمت میکرد و بسیار مشتاق شرکت در تشکیل و جنگها بود، تا اینکه بمبی روی اتاقی که او و یکی از دوستانش، در او بودند، فرود آمد و آنها را تکه تکه کرد. مجاهدین برای یافتن تکههای بدنشان بسیار تلاش کردند و مقدار کمی از گوشتهای بدنشان را جمع کردند، اما در آخر، چند تن از مجاهدین شهادت میدهند که گربهای چند تکه از گوشتهای شهید را آورد و نزدیک مجاهدین گذاشت و رفت، و آن دو مجاهد، با بدنهای تکه تکه شده در یک قبر دفن شدند، تا در روز قیامت بهترین شاهد برای جان فدایی این ملت، در راه الله متعال باشند.
مبارزین اسلام در اوج سختیها و در باتلاق مصیبتها، مورد نوازش الهی قرار میگیرند و آسودهخاطر، در حالی که از جانب الله متعال سکینه نازل میشود، به پیکارِ به مصاف مصیبتها میروند.
شکی نیست، که این خوابهای ربانی و الهامهای رحمانی، برای آرامش مجاهدین و ثابتقدم بودنشان هستند.
این مطلب بدون برچسب(تکونه) می باشد.
دیدگاهها بسته است.