مروری کوتاه بر زندگی و مبارزات شهید حافظ شفیع‌الله “صدر” تقبله‌الله

  نویسنده: محمدصادق طارق چهره پر از زیبایی، عشق و اخلاص؛ صاحب اخلاق نیکو شهید سعید الحاج حافظ شفیع الله “صدر” فرزند حاجی غلام حبیب و نوه حاجی محمد صدیق، در روستای الله‌دادخیل‌های ولسوالی برکی‌برک ولایت لوگر در یک خانواده متدین، علم‌پرور و جهادی در سال ۱۳۷۷/۴/۱۵ هجری شمسی دیده به جهان گشود. تحصیلات اولیه […]

 

نویسنده: محمدصادق طارق

چهره پر از زیبایی، عشق و اخلاص؛ صاحب اخلاق نیکو شهید سعید الحاج حافظ شفیع الله “صدر” فرزند حاجی غلام حبیب و نوه حاجی محمد صدیق، در روستای الله‌دادخیل‌های ولسوالی برکی‌برک ولایت لوگر در یک خانواده متدین، علم‌پرور و جهادی در سال ۱۳۷۷/۴/۱۵ هجری شمسی دیده به جهان گشود. تحصیلات اولیه خود را نزد مرحوم مولوی احمدخان، ملا امام روستای خود آغاز کرد سپس با افزایش عمرش به مدارس مختلف افغانستان و پاکستان سفرهای تحصیلی شروع نمود. بعد از مدتی دوباره به پل‌چرخی کابل برگشت و در آن‌جا در مدرسه مسجد سفید از فضیلت و افتخار حفظ قرآن کریم برخوردار گشت. تحصیل علوم عصری را در لیسه شاه‌مزار آغاز نموده و تا صنف دهم در لیسه خوشحال‌خان ادامه داد.

از آنجائی‌که دام اشغال غرب کشور عزیزمان را احاطه‌ نموده بود، از هر گوشه‌ای آه و فریاد مظلومان شنیده می‌شد و وضعیت آلوده به‌خون از تحمل خارج شده بود شهید تقبله‌الله به دلیل عشق زیاد به جهاد، نتوانست به تحصیل خود ادامه دهد بلکه راه سنگرهای داغ جهاد را در پیش گرفت.

برای اولین بار خدمت جهادی خود را در ولسوالی برکی‌برک ولایت لوگر در گروه حاجی حماس آغاز کرد، سپس بر بنیاد تزکیه نفس تا در زادگاه خود شکار خودنمائی نشود به دلگی مولوی امین الله “ابوعمر” در مرکز ولایت لوگر پیوست.

در آن زمان ولایات مشرقی به میدان‌های گرم جهاد و جنگ علیه خوارج تبدیل شده بودند که شهید “تقبله‌الله” در قطعه ولایت لوگر به رهبری مولوی صاحب امین الله به ولایت جلال‌آباد به تشکیل رفت و در توره بوره علیه داعشی‌های خوارج سینه به سینه جنگید. او در این تشکیل نظامی‌اش رو در رو جنگید و در حملات بسیاری علیه خوارج شرکت کرد. زمانی که از تشکیل خود به لوگر برگشت، پس از گذراندن مدتی با دوستانش در گروه شهید مولوی عبدالحق در ولسوالی آریوب‌زازی ولایت پکتیا خدمات جهادی خود را ادامه می‌داد. ایشان چون جوان بسیار شجاع و دلیری بود مجدداً از آنجا مسیر ولایت جلال‌آباد را در قطعه پکتیا به رهبری مولوی صاحب عبدالحق در پیش گرفت. این بار سه نفر از دوستانش به‌شمول جمله مولوی صاحب شهید شدند.

با پایان یافتن دوران تشکیل، شهید تقبله‌الله به پکتیا و از آنجا به منطقه خود بازگشت. بلافاصله مانند گذشته با دوستان همسنگر خود به گروه مولوی امین الله “ابوعمر” پیوست و به مبارزه جهادی خود متجاوزان شدت بخشید.

چون مشکلات اقتصادی شهید “تقبله‌الله” رو به افزایش بود، در این میان مجبور شد جهت به دست آوردن رزق و روزی حلال به عربستان مسافر شود‌. پس از گذراندن مدتی در آنجا به کشور عزیزش افغانستان بازگشت اما وجدان و شور جهادی که با خون و گوشتش آمیخته شده بود، اجازه‌اش نمی‌داد که استراحت کند، دوباره به‌ دوستانش پیوست و به خدمات جهادی خود ادامه داد.

سرانجام در ۲۲ ماه مبارک رمضان سال ۱۴۰۰ ساعت ۱۰ صبح در شهر پل علم، مرکز ولایت لوگر در کنار مارکیت شاروال بر سربازان مزدور و غلام امنیت ملی عملیات چریکی کرد که دو سرباز امنیتی کشته و یک تن زخمی شده و حافظ صاحب نیز به شدت مجروح شد. یک میل اسلحه نیز به غنیمت گرفت.

حافظ صاحب از آنجا به کلینیک ساحوی کمال‌خیل‌های مرکز منتقل شد و پس از آن برای تداوی به جاهای دیگری منتقل شد اما چون جراحاتش بسیار عمیق بود، با وجود مداوای فراوان زنده‌گی یاری‌اش ننمود و در سال ۱۴۰۰/۳/۱ هجری شمسی در سن ۲۳ سالگی به مقام رفیع شهادت رسید.

نحسبه کذلک والله هو حسیبه!
روحش شاد و یادش جاودان باد.