نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
نویسنده: عمر قندهاری هر شهیدی یک پیامی برای بازماندگانش داشته و با قربان کردن خون مبارکش درسی برای بعدیها گذاشته است. حافظ محمود، جوانی با استعدادی بالا در بخشهای نظامی و علمی که با رفتنش، درس مردانگی را برای ما به ارمغان گذاشت. حافظ در تاریخ ۱۳۷۵/۱۱/۵ هـ ش در دیار هجرت؛ ایران در خانوادهای […]
نویسنده: عمر قندهاری
هر شهیدی یک پیامی برای بازماندگانش داشته و با قربان کردن خون مبارکش درسی برای بعدیها گذاشته است.
حافظ محمود، جوانی با استعدادی بالا در بخشهای نظامی و علمی که با رفتنش، درس مردانگی را برای ما به ارمغان گذاشت.
حافظ در تاریخ ۱۳۷۵/۱۱/۵ هـ ش در دیار هجرت؛ ایران در خانوادهای مجاهدپرور دیده به جهان گشود.
خانوادهٔ ایشان به خاطر مشکلات موجود در کشور همانند هزاران خانوادهٔ دیگر مجبور به هجرت شدند، اما هجرتشان طول نکشید و بعد از تقریبا ۱۰ سال دوباره به وطن برگشته و ساکن ولسوالی کنگ ولایت نیمروز شدند.
مولوی محمود دروس ابتدایی را در منطقهٔ کنگ خواند و سپس دوباره بخاطر تحصیل علوم دینی به ایران هجرت کرد و در یکی از مدارس آنجا مشغول درس شد.
بعد از چند، سال دوباره به ولایت نیمروز برگشت و چند سالی اینجا درس خود را ادامه داد که در تعطیلات به میدان جهاد میرفت، و یک سال دیگر نیز در فراه درس خواند، سپس مجبور به ترک درس شد و خود را وقف جهاد فی سبیل الله کرد، که البته همت والای او باعث شد تا در میدان جهاد بعضی از کتابهای دینی را بصورت متفرقه نیز بخواند.
از آنجایی که خانوادهٔ حافظ محمود مجاهدپرور بودند و عموی ایشان مولوی رحمت الله یکی از مجاهدین نامدار ولایت نیمروز بود که در همین ولایت به شهادت رسید، از این رو بنابر تشویق مولوی نعمت الله، از کودکی با جهاد انس داشت و زمانی که چند صباحی از عمرش گذشت و شرایط جهاد را پیدا کرد، به قافلهٔ جهاد پیوست و راه پررهروی شهدای میادین جهاد را پیش گرفت.
ایشان در کنار استعداد علمی، دارای موهبه و استعداد نظامی بود. حضور طولانی او در میادین جهاد و در تشکیلها از او فرماندهای نظامی ساخته بود.
ایشان سالیان سال در میادین جهاد گذراند، در معسکرات سلاحهای سنگین و سبک، مینکاری و باوردسازی شرکت کرد و تبدیل به استادی ماهر شد.
ایشان در طی حضور چندسالهاس در جهاد، در کمربند خاشرود در مینکاریها و در تشکیلهای ولایت نیمروز شرکت داشت و پیشتاز میدان جهاد بود.
در سالهای اخیر قبل از فتح، ایشان به همراه شهید حافظ محمد تقبله الله با وجود مشکلات بسیار در ولسوالی کنگ کار میکردند، گاهی مینی جابجا میکردند و تلههایی برای تانکهای حکومت اجیر میگذاشتند و گاهی ترصد منطقهای را میدادند و تشکیلی بر سر پوستهای برابر میکردند.
کار کردن در منطقهٔ کنگ مشکلات بزرگ خود را داشت، فاصلهٔ آنجا تا مناطق مجاهدین زیاد بود و در کل دولت بر آنجا سیطره داشت، اما حقیقتا تلاشهای شهید حافظ محمد تقبله الله و حافظ محمود رحمه الله شروعی برای ضعیف شدن قوت نظام سابق در این ولسوالی بود.
کنگ همان ولسوالی بود که با فتحش، دروازهٔ فتح نیمروز باز شد و نیروهای حکومت سابق نیمروز را رها کردند و با فتح نیمروز، دیگر ولایتهای افغانستان فتح شدند.
امید است خداوند منان سهم بزرگی از اجر و ثواب فتح افغانستان را به خاطر زحمات زیادشان در ولسوالی کنگ برعلیه حکومت اجیر، به این دو شهید داده باشد.
حافظ محمود در یکی از تشکیلهایش به همراه چند تن مجاهد دیگر از جمله شهید حافظ محمد و شهید عامر دانشجو تقبلهما الله به ولایت فاریاب رفتند وآنجا از خود رشادتهای عظیمی نشان دادند که تا حال، مجاهدین آن مناطق از رشادتهایشان سخن میگویند و در همان تشکیل نیز زخمی شدند.
از شوق او به مطالعه اگر بگویم، شاید صفحات طولانی چند کتاب بسنده نکند. او از دوران طفولیت عاشق کتاب بود و با شروع دوران طلبگی کتابهای کوچکی میگرفت، مطالعه میکرد و ذخیره میکرد.
ایشان در میدان جهاد، در زندان و بعد از فتح همواره با کتاب انس داشت و از مطالعه و تحقیق دست نمیکشید.
مولوی محمود در کارنامهٔ خود، جهاد چندین ساله علیه آمریکاییها در ولایت فاریاب و غلامانشان در دیگر ولایتهای افغانستان خصوصا ولایت نیمروز را دارد و در راه الله متعال دو بار زخمی شد و چندین سال را در زندان گذراند.
ایشان در ماه حمل سال ۱۳۹۹ ه ش در اطراف ولسوالی چخانسور ولایت نیمروز توسط غلامان وحشی حکومت سابق به طرز فجیعانهای زخمی و اسیر شد.
شهید در حالی که سوار بر موتر سایکل بود، توسط غلامان تعقیب شد و در دشت اطراف منطقهٔ هوَر ولسوالی چخانسور با تیراندازی غلامان در ناحیهٔ پا زخمی شده و از بالای موتر سایکل در سرعت زیاد افتاد و توسط غلامان اسیر شد.
دزدان نامدار حکومت گذشته بعد از اسارت ایشان، سلاح، موتر سایکل و وسایل همراه اورا بین خود تقسیم کردند و ایشان را در کنج زندان انداختند.
مولوی محمود رحمه الله چند سال اخیر را تا هنگام فتوحات در اسارت ظالمان گذراند، مدتی در زندان مرکزی ولایت نیمروز بود و سپس به زندان بدنام بگرام انتقال داده شد، تا اینکه الله متعال فتح و پیروزی را نصیب ملت افغان کرد و آنها را از یوغ ددمنشان نجات داد.
حافظ محمود در جنگ با دشمنان اسلام شهید نشد، اما شهادت میدهم (و هر کسی که شهادت بدهد نزد الله متعال مسئول است) که تا پای جان و تا لحظهٔ وفاتش بر عقیدهٔ پاک جهادیاش استوار بود.
ایشان ترجیح داد تا همانند یک مبارز زندگی کند، حکام ظالم زمانه و طواغیت این گیتی را با مواقف جانانه و محکم خویش رد کند و برای مظلومان امت هم خود دل بسوزاند و هم دیگران را بیدار کند.
مولوی محمود مدتی قبل در تاریخ ۱۶/قوس/۱۴۰۲ هـ ش بر اثر سانحهٔ موتر وفات کرد.
او به ما درس بزرگی از عقیدهٔ قوی و صحیح داد.
بزرگترین درس زندگی او که برای ما ماند این بود که یک مجاهد و مبارز و یک فرد انقلابی تا پای جان بر عقیدهاش استوار خواهد ماند، در عقیدهاش تغییر نخواهد آورد تا زمانی که به ملاقات الهی بشتابد.
او تا آخرین لحظات زندگیاش یک داعی بود. داعی به سوی فکرمندی برای مظلومان امت و به سوی تاختن بر قوانین وضعی غلامان غرب.
شاید اسطورهسازی از یک فرد مناسب نباشد، اما مجاهدینی که سالها در میادین جهاد وقت گذراندهاند، علیه ظالمان و اشغالگران جهاد کردند، زخمی شدند و اسارت کشیدند، شایستهاند که صفات بارزشان یاد شود و بر زبانها بچرخد تا دلیلی از جانب دوستانشان در مقابل پروردگار دانای غیب و علیم به احوال جهانیان باشد.
رحمه الله رحمه واسعه
این مطلب بدون برچسب(تکونه) می باشد.
دیدگاهها بسته است.