نگاهی به زندگی و فعالیت‌های شهید مولوی غلام سخی – تقبله الله –

منصور فراهی شهید مو‌لوی غلام سخی تقبله الله یک تن از اشخاص برجسته و چهره‌های مشهور ولسوالی جوین ولایت فراه بود که مانند عموم علمای ربانی و حقانی کشور از گفتن و پذیرفتن حق هر گز اباء نمی‌ورزید و به همین‌سبب جام شهادت را نوشید. در چند سطر مختصر به معرفی کوتاه و فعالیت‌های گوناگون […]

منصور فراهی

شهید مو‌لوی غلام سخی تقبله الله یک تن از اشخاص برجسته و چهره‌های مشهور ولسوالی جوین ولایت فراه بود که مانند عموم علمای ربانی و حقانی کشور از گفتن و پذیرفتن حق هر گز اباء نمی‌ورزید و به همین‌سبب جام شهادت را نوشید.

در چند سطر مختصر به معرفی کوتاه و فعالیت‌های گوناگون وی در عرصه‌های مخلتف می‌پردازیم.

تولد و آموزش :

شهید مولوی غلام سخی رحمه الله در سال ۱۳۵۴ هـجرى خورشیدى در ولسوالى لاش جوین ولایت فراه دیده به جهان گشود.

خانواده ایشان مانند هزاران خانواده دیگر بنابر مشکلات گوناگونِ آن زمان به کشور همسایه (ایران) هجرت کرد.

هفت بهار از عمر نازنین ایشان گذشته بود که در دیار هجرت به خواندن و آموختن علوم دینی پرداخت.

ایشان در سلسله آموختن علوم دینی به محضر مولوی امیر حسین گرگیچ به عنوان اولین استاد علوم دینی حاضر شده و در مدرسه عین العلوم ولایت گلستان آنِ کشور، شهرستان گالیکش علوم دینی خویش را ادامه داد و تا دوره موقوف علیه در عین العلوم گلستان از فیوضات اساتید محترم این مدرسه کسب فیض می‌کرد.

چون در آن زمان استاد مولانا محمد یوسف حسین‌پور رحمه الله در آسمان تدریس علوم نبوی مانند ستاره زیبا می‌درخشید، مولوی غلام سخی رحمه الله نیز برای خواندن دوره حدیث به مدرسه مشهور کشور ایران عین العلوم‌ گشت – سراوان تشریف بردند و بالاخره در سال ۱۳۸۲ هجری خورشیدی در سن ۲۸ سالگی از عین العلوم گشت – سراوان فارغ التحصیل گردید.

شهید مولوی غلام سخی رحمه الله در دوره ترجمه و تفسیر قرآن عظیم الشان که توسط مولانا محمد حسین گرگیچ شاگرد علامه عبدالغنی جاجروی در مدرسه جامعه فاروقیه گالیکش وجود داشت نیز اشتراک کرده و شهادت‌نامه فراغت را کسب کرده بود.

علاوه بر این؛ دوره تخصص فقه اسلامی را نیز به پایان رسانده و سند را به دست آورد

بعد از تحصیل :

شهید مولوی غلام سخی تقبله الله بعد از اینکه فارغ التحصیل گردید به مدت دو سال در منطقه گرگان کشور ایران من‌حیث امام مسجد و استاد مدرسه ابتدایی خدمت کرد و بعد از آن به زادگاه خویش ولسوالی لاش جوین برگشت.

در ابتدا دو سال در قریه کوهکن ولسوالی جوین خدمت و فعالیت می‌کرد اما چون احساس کرد که مرکز ولسوالی نیاز به خدمت بیشتر دارد لذا به مرکز منتقل شد.

برخی از سران و بزرگان ولسوالی جوین چون با عقاید فاسد کمونیستی رشد کرده بودند، خدمت نمودن دران جا خیلی دشوار و سخت بود. علاوه بر این؛ شهید تقبله الله می‌توانست در آن زمان به ولایت بهتر و یا شهر پیش‌رفته تر به نیت خدمت و تدریس تشریف ببرد، اما او با عزم راسخ و قوی خود آستین همت را جهت انقلاب دیگر بالا زد.

ولسوالی لاش جوین از یک سو در معرض خطر عقاید فاسد کمونیستی واقع شده بود و از سوی دیگر ولسوالی دوره افتاده‌ی بود که اگر شهید تقبله الله از خدمت نمودن در آن اعراض و انکار می‌کرد زمینه فعالیت کمونیست ها بیشتر رونق می‌گرفت، از همین‌رو با اخلاص و للهیت کامل به خدمت آغاز نمود.

ایشان در طول عمر خود خدمات گوناگونی را به عنوان یادگار از خود به جا گذاشته است که می‌توان به برخی از آن ها چنین اشاره کرد :

  • جلوگیری از نشر عقاید کمونیستی.

قبلا یاد آوری کردیم که ویروس عقاید فاسد کمونیستی در برخی از حلقات ولسوالی جوین سرایت کرده بود و می‌کوشیدند از طریق مکاتب دولتی این ویروس را منتشر سازند، شهید مولوی غلام سخی رحمه الله به حیث یک مربی دلسوز و مهربان در لیسه ابن یمین جوینی به عنوان استاد وارد شده و مانع انتشار ویروس مذکور گردید.

  • درس‌های تفسیر برای عموم مردم.

شهید تقبله الله چون رسماً در برنامه‌های مکاتب سهم گرفت، از انتشار عقاید فاسد کمونیستی در این زمینه خاطرجمع بود اما درد و غم آن افرادی که قبلاً به این عقاید فاسد مبتلا شده بودند ایشان را وادار نمود که حلقه‌های درس تفسیر را راه‌اندازی نماید.

مردم ولسوالی جوین چون در طول هفته مصروف کارهای دنیوی بودند، ایشان طبق تقاضای آن زمان روزهای جمعه را جهت برگذاری حلقه‌های قرآنی انتخاب کردند.

درس تفسیرشان خیلی شیرین و عام فهم بود همیشه عقاید ضد اسلام، خرافات و بدعات را می‌کوبید.

  • سخنرانی‌های پرمحتوا به مردم ولسوالی جوین.

قبل از اینکه مسجد جامع مرکزی توسط شهید مولوی غلام سخی رحمه الله تاسیس شود، با سخنرانی‌های پرمحتوای علمی و عرفانی خویش مردم را به سوی نیکی فرا می‌خواند.

  • برگذاری مجالس صلح و آشتی در بین اقوام مختلف.

مردم ولسوالی جوین مانند عموم ملت افغانستان به سبب جنگ‌های داخلی و قبیلوی به چند دسته و گروه تقسیم شده بودند، شهید تقبله الله مطابق با روحیه صلح جویانه‌اش که در سرشت شان به ودیعت گذاشته شده بود جهت ایجاد وحدت و برقراری صلح و آشتی در بین مردم مجالس بر گذار می‌کرد و تا حد زیاد پیشروی کرد.

  • گسترش مسجد جامع مرکزی ولسوالی جوین با طرح جدید.

شهید مولوی غلام سخی تقبله الله به محض اینکه فعالیتش را آغاز کرد، مورد توجه عموم مردم متدین ولسوالی جوین قرار گرفته و شیفته سخنرانی‌های علمی و عقیدتی وی شدند، از همین‌رو مسجدجامع پیشین ولسوالی جوین گنجایش جا دادن به شیفته‌گان شهید مولوی غلام سخی رحمه الله را نداشت.

ایشان با جمعی از اهل خیر منطقه و هم‌کاران خویش مسجد جامع مرکزی ولسوالی جوین را با طرح جدیدی تاسیس کرده و در دو طبق به پایان رساند.

  • دعوت دادن جوانان به سوی مطالعه اسلامی.

شهید رحمه الله در خانه‌اش کتابخانه‌ی بسیار بزرگی داشت، که شامل کتاب‌های دینی، سیاسی، فکری و علوم عصری بود حتی در کتابخانه‌اش کتاب‌های که خیلی کم‌یاب و نایاب بودند یافت می‌شدند. ولسوالی جوین چون از همچنین مکان مفید بی‌بهره بود. شهید رحمه الله دروازه کتابخانه‌اش را بر روی علما، محصلین مکاتب و جوانان مبارز باز کرد تا تمام‌شان تحت نظر و مطابق با مشوره ایشان از علوم دینی و فکری بهره‌مند شوند.

  • هم‌کاری بی‌وقفه و تلاش‌های پی‌هم جهت رشد دعوت و تبلیغ.

دعوت و تبلیغ تنها راهی که حتی محاسن سفیدان را به آموختن احکام دینی وادار می‌کند و جهت رشد دعوت اسلامی تلاش می‌ورزد.

ولسوالی جوین نیز چون در این زمینه نیاز به خدمت داشت، توسط شهید مولوی غلام سخی تقبله الله و هم‌کاری بی‌وقفه‌شان عموم مردم هم‌رکاب این کاروان بزرگ دعوت گشته و با جوش و خروش سرشار از علاقه دینی وارد میدان دعوت می‌شدند.

البته باید یاد آوری کنیم که خدمات و فعالیت‌های شان منحصر به چند موارد فوق نبوده بلکه اتاق خصوصی خود را در یک مدرسه مستقل و دارالافتاء عمومی ساخته بود که مشکلات مردم جوین را از این طریق حل می‌نمود.

اخلاق و سیرت :

شهید مولوی غلام سخی تقبله الله صاحبِ اخلاق نیکو و سرشتِ بس‌زیبا بود هر کس به محض ملاقات با وی شیفته اخلاق نیکوی وی می‌شد.

بر لبان زیبایش تبسم همیشگی نقش بسته بود و در ضمن اینکه مهمان نواز بود بسیار سخاوت‌مند نیز بود.

ایشان علاوه بر تسلط و تجربه داشتن کافی در تمام فنون در طب سنتی نیز مهارت داشت.

شهید مولوی غلام سخی رحمه الله در ابتدای فعالیت خویش با مخالفت شدید برخی از حلقات دین‌ستیز کمونیستی‌ها مواجه گشت اما هرگز از فعالیتش دست بردار نشد.

در این اواخر چون یک تن از فرزندان وی (شهید انس تقبله الله) به صف مجاهدین امارت اسلامی پیوسته بود، مخالفین بهانه‌ی خیلی خوبی به دست آوردند و جهت شهادت وی در میان هم مشوره و اظهار نظر کردند.

داستان شهادت از زبان مقتدی :

یک تن از مقتدیان شهید رحمه الله می‌گوید : سه رکعت از نماز عشا را به امامت شهید خوانده بودیم که متوجه شدیم کسی به سوی مسجد نزدیک می‌شود اما کسی وارد مسجد نشد.

یک‌تن از مقتدی‌ها بعد از پایان نماز گفت : به نظرم کفش‌ها را دزد برد.

جهت اینکه بداند صدای پای چه کسی بیرون از مسجد شنیده می‌شود از مسجد بیرون می‌آید ناگاه با دونفر مسلح که لباس‌های نظامی به تن دارند رو برو می‌شود.
آنها می‌گویند: “با مولوی صاحب کار داریم”
مقتدی می‌گوید : تا هنوز ما در بحث بودیم که شهید رحمه الله از مسجد بیرون شد و با افراد مسلح دست داد و احوالپرسی کرد.
افراد مسلح گفتند : جناب مولوی صاحب ما یک سؤال داریم.
خوب بفرمایید.
نه، یک رفیق ما پشت مسجد است باید پیش او برویم.
و به این ترتیب او را دور کردند که یک تن از مقتدیان گفت : مولوی صاحب را بردند.

ما از مسجد بیرون شدیم و چراغ دستی را طرف آن ها گرفتیم دیدیم دو نفر بازوهای مولوی تقبله الله را گرفته اند و سومی از پشت سرش راه می‌رود.

از آنجای‌که ولسوالی و قومندانی نزدیک است مقتدی‌ها به آنها خبر می‌دهند که مولوی سخی را بردند. ولی دولت چون طراح نقشه می‌باشد منتظر می‌ماند تا کار از کار بگذرد و بعد حرکت کند.

متأسفانه بعد از ۴۰ دقیقه با جنازهٔ  غرق در خون مولانا که بدن شان با نیزه غربال گونه سوراخ شده و مغز سرش بیرون افتاده بود رو به رو می‌شوند.  انا لله وانا الیه راجعون .

شهادت شهید رحمه الله اگر چه ظاهراً به خانواده‌ و دوستانش دردآور بوده و غم بزرگ‌ می‌باشد، اما شهادت در حقیقت سعادت و نیک‌بختی است که به هر کس داده نمی‌شود.

شهادت وی باعث تاسف نیست چون در دین مبین اسلام شهادت کامیابی پنداشته شده و شهدای اسلام بعد از ضربه خوردن قسم می‌خوردند که «فزتُ و رب الکعبه» یعنی: سوگند به خدای کعبه که کامیاب و پیروز شدم.