نگاهی به زندگی قهرمان شاهیکوت شهید ملا سیف الرحمن منصور رح

شهید ملا سیف الرحمن منصور رح پسر شهید مولوی نصرالله منصور (رح) در یک دودمان دیندار و علم پرور در قریۂ هیبت خیل ولسوالی زرمت ولایت پکتیا در سال ۱۳۴۸ ه ش چشم به جهان هست و بود گشود . پدرش که فضل الرحمن نام داشت و مشهور به مولوی نصرالله منصور بود از سالهای نظام شاهی […]

شهید ملا سیف الرحمن منصور رح پسر شهید مولوی نصرالله منصور (رح) در یک دودمان دیندار و علم پرور در قریۂ هیبت خیل ولسوالی زرمت ولایت پکتیا در سال ۱۳۴۸ ه ش چشم به جهان هست و بود گشود .
پدرش که فضل الرحمن نام داشت و مشهور به مولوی نصرالله منصور بود از سالهای نظام شاهی به صفت یک عالم نامدار و مبارز در منطقه و کشور شهرت داشت ، شهید مولوی نصرالله منصور رح از مدرسه نورالمدارس فاروقیه ( غزنی ) فراغت یافته بود و از مسئولان مهم تنظیم علماء کرام به نام خدام الفرقان بود ، وی در کنار فعالیت های سیاسی به تدریس علوم دینی نیز می پرداخت و مؤسس یک مرکز آموزش های دینی در قریۂ خود ( هیبت خیل ) بود ، شهید ملا سیف الرحمن منصور رح پسر دوم وی بود و از کودک سالی با روحیۂ دینی و ایدیولوژی جهادی پرورش یافته بود .
 
روند آموزش :
 ملا سیف الرحمن منصور (رح) روند آموزش های دینی را نزد پدرش در زادگاه خود هیبت خیل آغاز نمود ، هرگاه سردار داؤد در رژیم خود فعالیت های سیاسی را در افغانستان ممنوع اعلان نمود و به ویژه فرصت زندگی را برای علماء بسیار دشوار ساخت ، شهید مولوی نصرالله منصور (رح) در سال دوم رژیم وی مجبور شد تا با فامیل خود یکجا از هیبت خیل به مناطق کوهستانی شاهیکوت ( ولسوالی زرمت ) کوچ بکند و دران جا به امامت ، خطابت و مصروفیت های سیاسی و اصلاحی خود ادامه بدهد ، اما چون دران جا نیز مشکلات ایجاد گردید شهید مولوی نصرالله منصور (رح) خانواده اش را دوباره به هیبت خیل روان کرد و خودش آن سوی مرز به میرانشاه ( وزیرستان شمالی ) هجرت نمود ، هرگاه کمیونست در طی یک کودتا در افغانستان به قدرت رسیدند و متعاقبا نیروی های شوروی بر افغانستان یورش آوردند روند هجرت از افغانستان آغاز گردید ، مولوی نصرالله منصور رح نیز خانواده اش را به میرانشاه طلب کرد و ازان جا به پشاور هجرت نمود ، سیف الرحمن منصور (رح) که هنوز خورد سال بود تحصیلات خود را در دیار هجرت در نجم المدارس ( دیره اسماعیل خان ) و جامعه عربیه ( گوجرانواله ) ادامه داد ، سپس در بخشو ( پشاور ) و نورالمدارس فاروقیه ( باره ) نیز درس خواند .
سیف الرحمن منصور (رح) به دلیل مصروفیت های جهادی نتوانست تحصیلات خود را به پایان برساند ، وی در دوران تحصیل بر علاوه از کتاب های متداول دینی در کورس های ویژه به عنوان ( سیاست و دعوت اسلامی ) که از سوی شهید مولوی نصرالله منصور رح در هنگام رخصتی های سال تدریس می شد نیز شرکت می نمود و چندین بار درس های نظامی ( عسکری ) را نیز خواند ، وی در آوان جهاد با شوروی ها در یک مرکز تربیوی جهادی با دوستان خود در پهلوی سلاح های سبک در استعمال چندین نوع میزایل ( میلان ، ۸۲ ، SPG-9 توپ ملی متری و راکت آر پی چی ) مهارت یافت ، همچنان در سالهای اخیر مبارزه با شوروی ها در ولایت پکتیا تمرینات تانگ ، توپ و نقشه های نظامی را نیز عملی نمود ، دوستان وی می گویند : ملا سیف الرحمن منصور (رح) نه تنها یک تانکس ماهر بود بلکه در همه اقسام سلاح های سبک و سنگین مهارت ویژه داشت .
 
جهاد با کمیونست ها و خدمات برای تحریک طالبان افغانستان :
ملا سیف الرحمن منصور رح از کودک سالی با مفکورهء جهادی پرورش یافته بود و شوق بیکران جهاد در قلب داشت ، دوست دیرین وی قاری اکمل حکایت می کند : سیف الرحمن منصور ۱۲ ساله بود و در کلاچی ( دیره اسماعیل خان ) درس می خواند ، در هنگام ختم قرآن و یا مجلس دعا بسیار با ناله و زاری اشک می ریخت و دعا می کرد ، یک بار پرسیدم ، چرا این چنین گریه می کنی ؟ ، در پاسخ گفت : ما در مدرسه آرام نشسته ایم ، امروز خدا می داند چه تعداد مجاهدین در کوه های افغانستان به شهادت رسیده باشند ، اگر خداوند تعالی برایم جوانی نصیب کند با صفوف مقدس مجاهدین یکجا می شوم ، در راه خدا مبارزه می کنم و شهید می شوم .
ملا سیف الرحمن منصور رح از روی همین شوق بی پایان جهاد از آغاز جوان سالی تا آخرین نفس شب و روز زندگانی خود را وقف جهاد نمود ، هنوز ۱۶ ساله بود که نخستین بار در ولایت ننگرهار بر ضد شوروی ها و مزدوران آنان در عمیات های جهادی سهم گرفت و در نخستین سفر جهادی زخم نیز برداشت ، وی سپس در ولایت خوست نیز شامل عملیات های جهادی شد ، نیز در سالهای ۱۹۸۹-۱۹۸۷ در ولسوالی زرمت ( پکتیا ) در چندین تعرض های مجاهدین شرکت نمود و در جریان تعرض بر پوسته های دفاعی گردیز زخمی شد ، در سال ۱۹۸۹م زمانی که ملیشه های گلم جم کمیونست ها بر ولسوالی زرمت یورش آوردند ملا سیف الرحمن رح قومندان یک گروپ جهادی بود .
ملا سیف الرحمن منصور رح پس از کامیابی مجاهدین و شکست کمیونست ها در گردیز ( پکتیا ) خانه نشین شد ، اما به تاریخ ۱۳۷۱/۱۱/۲۰ ه ش هرگاه مولوی نصرالله منصور رح در یک حملۂ بزدلانه به شهادت رسید ، سرپرستی امور فامیلی و رهبری دوستان جهادی وی به ملا سیف الرحمن منصور رح سپرده شد ، وی قومندان لواء ۱۵ زره دار مقرر شد و از مصروفیت های روزمرهء وی کنترول امنیت منطقه و تربیت جهادی و نظامی مجاهدین بود ، وی در جریان این وظیفه در برابر کسانی که می خواستند امنیت شهر را مختل بسازند به شدت موقف گرفت و در اثنای عملیات بر ضد آنان دست چپ وی مجروح شد و ۳ انگشت این دست فلج شد .
هرگاه تحریک طالبان افغانستان بر ضد تفنگ سالاران شریر و مفسد از قندهار آغاز گردید ، ملا سیف الرحمن منصور رح و دوستان وی که اکثریت شان طلباء بودند یک هیئت را به قندهار روان کردند و زمانی که هیئت احوال مثبت آورد بیعت خود را بی درنگ اعلان نمودند ، شماری از دوستان وی به شکل یک کاروان به سوی قندهار حرکت کردند تا با طالبان یکجا شوند ، آنان هنوز از راه شولگر به مقر رسیده بودند که نیروهای طالبان نیز در همان جا رسیدند ، آنان با طالبان یکجا به سوی شهر غزنی حرکت کردند ، ملا سیف الرحمن منصور رح نیز از پکتیا با چند تانگ و متباقی مجاهدین خود پیش از هجوم بر شهر غزنی با طالبان یکجا شدند و در عملیات فتح غزنی سهم گرفتند ، درگیری یونت (غزنی) نخستین نبرد وی به حمایت از تحریک طالبان بود ، بزرگان تحریک مسئولیت تانگ ها ، وسایط زرهی و توپخانه ها را پس از فتح غزنی به ملا سیف الرحمن سپردند ، مجاهدین سیف الرحمن منصور (رح) چون درین بخش آموزش ها دیده بودند و مهارت تام داشتند همه تانگ های غزنی را در کنترول خود درآوردند و حتی چند تانگ را از شهر قندهار نیز به غزنی آوردند ، ملا سیف الرحمن منصور رح ازان پس در عملیات های میدان شهر ، لوگر و چهارآسیاب نیز سهم گرفت ، عملیات که در ولسوالی ارگون ولایت پکتیکا بر ضد یک تفنگ سالار ( پری ) راه اندازی شد دران نیز اشتراک ورزید و پس ازین عملیات با رهبران تحریک یکجا به صفت یک دلگی مشر شاملِ آن کاروان شد که از پکتیا حرکت کرد و زازی ، سپینه شگه ، ازره و حصارک را تصفیه نمود ، جلال آباد را تصرف نمود و سپس کابل را فتح کرد و احمد شاه مسعود را تا دالان سنگ پنجشیر عقب راند .
 
ملا سیف الرحمن منصور رح پس از فتح کابل :
ملا سیف الرحمن منصور رح پس از فتح کابل معاون فرقۂ ۸ قرغه ( کابل ) و مسئول کندک تانگ مقرر شد و مدت زیادی مسئول خط اول جنگ در شکردره بود ، ملا سیف الرحمن منصور رح در همه تعرض های شمالی سهم گرفت و یکی از برادرانش ملا منصور الرحمن منصور رح نیز در استقامت شمالی به شهادت رسید ، زمانی که نیروهای امارت اسلامی افغانستان در سال ۱۹۹۷م از تونل سالنگ عبور کردند سیف الرحمن منصور رح نیز با مجاهدین خود شامل کاروان طالبان بود ، وی در جریان پیشروی های طالبان در منطقۂ رباطک ( سمنگان ) در شکم مرمی خورد و توسط هلیکوپتر به کابل انتقال داده شد .
ملا سیف الرحمن منصور بار دوم در جریان مسئولیت در شکردرهء کابل در اثر اصابت چره های هاوان به شدت زخمی شد ، مفصل دست راست وی از بین رفت و دست وی فلج شد ، پس ازین زخم تنها دو انگشت دست چپ وی سالم ماند و دیگر هر دو دست وی مفلوج شد ، وی با شماری از طالبان در آخرین عملیات تعرضی در شمالی محاصره ماندند و نجات از محاصره به سوی غوربند ( پروان ) حرکت نمودند و خود را نجات دادند ، وی درین عملیات نیز از ناحیۂ سر زخمی شد و لیکن این بار زخم وی سطحی بود .
زمانی که امریکا و ناتو بر افغانستان هجوم آوردند ملا سیف الرحمن منصور رح با تعدادی زیادی مجاهدین در خط های دفاعی شمال تا آخرین لحظه مقاومت نمودند ، هرگاه امارت اسلامی افغانستان از کابل عقب نشینی کرد وی نیز با چند تن مجاهدین به لوگر آمد و در لوگر به مسئولین و بزرگان امارت مشوره داد که برای جلوگیری از پیشروی های اتحاد شمال باید در لوگر و یا کندو تیره خط دفاعی بسازند ، اما چون بمباران شدید طیارات امریکایی جریان داشت مصلحت به این شد که به جای مقاومت جبهه ای باید جنگهای چریکی آغاز گردد ، ملا سیف الرحمن منصور رح با چند تن از مجاهدین به زرمت ( پکتیا ) رفتند و هم زمان با وصف اوضاع نا مساعد نظر به هدایت عالی قدر امیرالمؤمنین رح به قندهار سفر نمود ، وی گرچه نتوانست درین سفر با عالی قدر امیرالمؤمنین رح دیدار بکند اما از طریق مخابره این هدایت را به دست آورد که همه مجاهدین را خبر بدهد تا به کوه ها بلند شوند و به هر طریق که ممکن باشد جهاد بر ضد امریکا را ادامه بدهند ، وی از قندهار برگشت و بی درنگ مصروفِ ساختن قرارگاه در کوه های شاهیکوت شد .
 
سرنوشت مجاهدین مهاجر و آمادگی برای آغاز مقاومت در شاهیکوت :
ملا سیف الرحمن منصور رح در زمان امارت اسلامی افغانستان روابط صمیمانه و عمیق با مجاهدین مهاجر داشت ، مجاهدین خود را همواره توصیه می کرد که برخورد زیبا و شایسته با مهاجرین داشته باشند ، ملا سیف الرحمن منصور رح می گفت : ما شاید بعض اوقات در فکر تصرف خاک و یا در خیال رسیدن به قدرت باشیم ، اما این مردم تنها برای دین اسلام وطن های خود را ترک کرده اند و به ما پناه آورده اند…. ، صدها خانوادهء مهاجرین نیز پس از سقوط کابل به پکتیا آمدند ، درمیان آنان مردان و نوجوانان هم بودند و لیکن بیشتر آنان زنان و کودکان بی سرپرست بودند ، سرپرست های آنان یا به شهادت رسیده بودند و یا هم در شمال کشور محاصره مانده بودند .
از چهره های مشهور مهاجرین که در پکتیا آمده بودند قاری محمد طاهرجان فاروق ، ابوخباب المصری ، عبدالرحمن کنیدی ، شیخ ابوعلی ، ابو لیث اللیبی ، سیف العدل ، ابومصعب الزرقاوی ، زیدالخیر ، ابومحمد و عبدالهادی بود ، صدها خانوادهء مهاجر عربی ، ازبکی ، شیشانی ، و ترکستانی را ایشان سرپرستی می کردند .
ملا سیف الرحمن منصور رح با دوست خود شهید نیک محمد ( باشندهء وزیرستان جنوبی ) برای حفاظت و نجات این مهاجرین برنامه ریزی نمودند و هزاران تن مجاهدین به ویژه زنان مهاجرین را از مظالم امریکایی های وحشی در امن ساختند ، ایشان مهاجرین را نخست در زرمت و دیگر ساحات پکتیا و پکتیکا درمیان مردم محل جا به جا ساختند ، موترها و اجناس قابل فروش آنان را فروختند و پول را به آنان تسلیم نمودند ، سپس شهید نیک محمد زمینه سازی نموده آنان را از روی یک پروگرام منظم و مخفی به وزیرستان انتقال بدهد ، سپس از وزیرستان به ساحل کراچی انتقال داده شدند و ازان جا از طریق هوا یا بحر به وطن های خود روان کرده شدند .
ملا سیف الرحمن منصور رح و دوستان وی هرگاه ازمشکل مهاجرین فارغ شدند برنامه های مقاومت بر ضد امریکایی ها را روی دست گرفتند ، ایشان در کوه های شاهیکوت در جنوب شرق ولسوالی زرمت ( جای که در زمان جهاد پیشین نیز یک جبهه وجود داشت ) آغاز به اعمار یک مرکز جهادی نمودند ، سلاح های سبک و سنگین را از گردیز و دیگر مناطق به این مرکز انتقال دادند ، تعمیر سنگرهای محکم و نصب دافع هوا نیز در اطراف درهء شاهیکوت آغاز گردید ، مجاهدین از دسمبر ۲۰۰۱م تا مارچ ۲۰۰۲م در هوای سرد و شرایط بسیار دشوار مصروف تعمیر این مرکز جهاد و مقاومت بودند ، روزهای که امریکایی ها از طریق هوا و زمین مجاهدین را تلاش داشتند و مردم مجاهد افغانستان با روزگارِ ناسازگار دست و گریبان بودند .
ملا سیف الرحمن منصور رح درآن زمان دشوار و پر آزمون اعتماد بر ذات لایزال داشت ، آشوب های عصر ، کمبود امکانات و مجاهدین عزم وی را متزلزل نساخت ، تبلیغات آن عده مجاهدین نام نهاد که مقاومت در برابر امریکا را حماقت و بغاوت می خواندند فکر وی را مشوش نکرد ، ملا سیف الرحمن منصور رح یک روز همه موافقین و مخالفین خود را در نزدیکی مرکز ولسوالی زرمت در یک مسجد خامه طلب کرد ، نخست دیدگاه های آنان را شنید ، دیدگاهای هر یکی متفاوت بود ، وی در اخیر بسیار به صراحت حرف زد : من عالم نیستم ، اما لله الحمد می دانم که امریکایی ها کافران متجاوز هستند و جهاد بر ضد آنان فرض عین است ، امیر شرعی ما عالی قدر امیرالمؤمنین رح نیز هدایت نموده است که به جهاد مسلحانه در مقابل امریکا ادامه بدهیم ، نمی خواهم به شما حرفهای زیادی بگویم ، برای آخرین بار می گویم که اگر کسی می خواهد در جهاد با ما یکجا باشد بیاید بیعت بالشهادت بکند ، ما جز جهاد دیگر هیچ راهی نداریم .
جنگ با امریکایی ها در شاهیکوت :
مجاهدین به رهبری سیف الرحمن منصور رح برنامه داشتند که در ساحات شاهیکوت سنگرهای محکم بسازند و با گرم شدن هوا جنگ های چریکی را بر ضد امریکایی ها آغاز بکنند ، شماری از مجاهدین از ولایت پکتیا ، پکتیکا و غزنی بودند و شماری هم مجاهدین مهاجر بودند که به سرکردگی قاری طاهرجان رح دوشادوش مجاهدین افغان آمادهء مقاومت و مبارزه بودند ، شمار کل مجاهدین به ۱۰۰ تن می رسید .
اما امریکا شاید ازین جریانات آگاه شده بود ، لهذا به تاریخ ۳ مارچ ۲۰۰۲م بر شاهیکوت حمله نمود و مجاهدین آغاز به مقاومت نمودند ، این نخستین بار بود که کماندوهای امریکای یکجا با عساکر ویژهء دنمارک ، استریلیا ، کانادا ، فرانسه ، المان و ناروی وارد نبرد رویاروی در برابر مجاهدین افغانستان می شدند ، این نبرد حدود دو هفته ادامه نمود ، مجاهدین در جریان درگیری ها از روی طرح ریزی های دقیق و موفق نیروهای امریکایی را بار بار در مناطق کوهستانی شاهیکوت محاصره نمودند و از بین بردند ، مجاهدین در تمام نقاط حاکم سلاح های دافع هوا را نصب نموده بودند و سنگر گرفته بودند ، ایشان برای هلیکوپترهای دشمن فرصت می دادند که در ساحات زیر دست آنان نیروهای خود را پیاده بسازند ، اما هرگاه هلیکوپترها دوباره پرواز می کردند و بر می گشتند مجاهدین بر عساکر پیادهء دشمن هجوم می بردند و دافع هوای مجاهدین برای هلیکوپترهای دشمن اجازه نمی داد که عساکر خود را از منطقه نجات بدهند .
امریکا نبرد شاهیکوت را عملیات اژدها نام گذاشته بودند و در جریان این عملیات ده ها هزار بمب های زهرآلود ، کیمیاوی و ضد آکسیجن بر کوه های شاهیکوت انداختند ، در روز سوم درگیری ها بر کوه های شاهیکوت برف بارید و درجۂ حرارت از صفر پایین شد ، لهذا سلاح های زهرآگین دشمن خسارات زیادی به مجاهدین وارد نمی کرد .
جنرال تومی فرانکس ( فرمانده عمومی نیروهای امریکایی در افغانستان ) دو هفته پس از آغاز درگیری ها به تاریخ ۱۸ مارچ از پایان این عملیات خبر داد ، نامبرده رسماً اعتراف نمود که درین عملیات ۲ هلیکوپتر سرنگون ، ۸ عسکر آنان کشته و ۸۲ عسکر دیگر زخمی شده اند ، اما حقایق را که مجاهدین به چشم های خود تماشا نموده اند و یا عساکر امریکایی که درین نبرد سهم گرفته بودند در خاطره های بیان داشته اند آمار تلفات امریکایی ها را به مراتب بیشتر نشان می دهد ، یک سرباز امریکایی ( سارجنت براون ) احوال روز نخست درگیری های شاهیکوت را چنین بیان می کند : لحظاتی پس از آغاز نبرد ، یک هلیکوپتر که سربازان ما را حمل می کرد هدف گلوله ها قرار گرفت و سقوط کرد ، شماری از سربازان کشته و شماری هم زخمی شدند ، من در تیم نجات دهی سربازان زخمی بودم ، ما سعی داشتیم زخمیان را از محل حادثه انتقال بدهیم ، ما هنوز در ۲۰ متری هلیکوپتر رسیده بودیم که فیرهای راکت و سلاح های خفیف آغاز گردید و در نتیجه ۴ تن اعضاء تیم نجات دهی کشته شدند ، دران روز درگیری ۱۴ ساعت ادامه نمود ، ساحۂ درگیری بسیار خورد ، حتی هلیکوپترهای جنگی کا با بمب های ۵۰۰ پاوندی در اطراف ما چرخ می زدند و لیکن اجازه نداشتند که بمباران بکنند ، زیرا خطر تلف شدن ما وجود داشت ، بعدا خبر شدم که دران روز ۷ تن عسکر امریکایی کشته شدند ( با اختصار از کتاب سارجنت براون ) .
تعداد زیادی هلیکوپترهای امریکا در جریان این عملیات در حملات مجاهدین سرنگون شد ، اما چون ساحات درگیری ها زیاد بود و نیز امریکایی ها می کوشیدند تلفات خود را پنهان دارند آمار دقیق از تلفات و خسارات امریکایی ها در دست نیست ، البته تخمین زده می شود که بیش از ۵ طیارات امریکایی درین عملیات سرنگون و بالاتر از ۱۰۰ تن عساکر امریکایی کشته شدند .
در جریان درگیری ها حدود ۴۰ تن مجاهدین نیز به شهادت رسیدند ، رهبر مجاهدین ملا سیف الرحمن منصور رح و معاون وی ملا فدا محمد جواد نیز شامل این شهداء بودند ، نبرد شاهیکوت نبرد عادی نبود ، درین نبرد نخستین بار ضعف تیکنالوژی و توانای نظامی امریکا عیان گردید و مورال مجاهدین بلند شد .
شهادت ملا سیف الرحمن منصور رح : 
ملا سیف الحمن منصور رح نیز همچون هر مجاهد راستین آرزوی شهادت را همواره در قلب داشت ، وی از آغاز درگیری شاهیکوت از طریق مخابره با همه استقامت ها و مجاهدین تماس داشت و به نام مستعار ( ثابت ) اوضاع جنگ را کنترول می نمود ، وی بارها هدف حملات و بمباران امریکایی ها قرار گرفت ، اما هر بار خداوند تعالی حفاظت نمود ، بالاخره در روز هفتم درگیری به تاریخ ۱۳۸۰/۱۲/۱۹ ه ش موافق با ۲۰۰۲/۳/۱۰م جام شهادت را نوش جان نمود .
ملا عبدالرحمن منصور ( برادر خورد شهید سیف الرحمن منصور رح )  که در جنگ شاهیکوت شریک بود وضعیت چشم دید خود را چنین بیان می کند : خبر رسید که جواد شهید شده است ، حرکت کردیم تا جسد شهید را به دست بیاوریم ، عصر روز بود ، در بخش جنوبی درهء شاهیکوت پایین قریۂ مارکو در کنار دریا قدم می زدیم که ناگهان بوی زیبای به مشام ما رسید ، مجاهدین به سوی این خوشبو قدم زدند ، حدود ۲۰ متر دور رفته بودیم که اجساد چند تن شهید را دیدیم ، آثار بمباران در اطراف شهداء وجود داشت ، چهره های شهداء از بین رفته بود و لیکن جسدهای آنان فضاء را معطر نموده بود ، من پارچه های دستار خاکستری رنگ قومندان صاحب ( سیف الرحمن منصور رح ) را که در درخت های نزدیکی چسپیده بود شناختم ، جسد شهید قومندان صاحب را نیز از زخمهای قدیمی که در دست چپ و شکم داشت شناختم ، ۴ جسد دیگر در پهلویش بود ، یکی از آن ها جسد فضل محمد باشندهء ولسوالی زرمت بود و ۳ تن متباقی مجاهدین مهاجر بودند ، ما علی الفور مشغول تجهیز و تدفین شهداء شدیم ، جسد شهید قومندان صاحب را همان شب به زرمت آوردیم و در محضر یک عده علماء رازدار به خاک سپردیم ، سپس خبر شهادت ملا سیف الرحمن منصور رح را برای حفظ مورال مجاهدین پنهان داشتیم ، حتی استخبارات امریکا نیز تا چند سال از شهادت وی خبر نشدند ، امریکایی ها چند سال بعد عکسهای شهید سیف الرحمن منصور رح را از طریق طیاره ها در منطقه انداختند و بر گرفتاری یا مرگ وی جائزه مقرر کردند ، این واقعه دلالت بر ضعف عملکرد استخبارات امریکا می کند .
شوق فراوان با عبادت :
 قاری اکمل از زمانی حکایت می کند که سیف الرحمن منصور رح ۱۳ ساله بود : در مدرسه عربیه ( گوجرانواله ) درس می خواندیم ، هوا بسیار سرد بود ، یک شب از خواب بیدار شدم دیدم که سیف الرحمن در جای خود نیست ، به تشویش شدم ، بیرون از اطاق هم نبود ، به بام مدرسه بلند شدم ، می بینم که سیف الرحمن یک جامه به تن دارد و مشغول نماز تهجد است ، من هم عقب وی ایستاده شدم ، نماز تهجد را خواند و شروع به دعا کرد ، گریه کنان و با صدای بلند دعا می کرد ، خداوند تعالی را چنین خطاب می نمود گویا می بیند و زاری می کند ، این حالت بسیار دوام نمود ، من از شدت سردی به تکلیف شدم و به اطاق برگشتم ، اما لحظاتی پیش از صبح صادق دیدم که سیف الرحمن آمد ، پرسیدم : کجا رفته بودی ؟ ، گفت : قلبم پر بود خالی کردم .
دوست دیگرش مفتی فیض محمد می گوید : عبادات شب هنگام از عادات هموارگی ملا سیف الرحمن منصور رح بود ، وی در دوران تعلم ، جهاد و حتی زمانی که در شفاخانه زیر تداوی بود عبادت شب را قضاء نمی کرد .
وی همواره مجاهدین زیر دست خود را مکلف به یک عده وظائف می نمود ، مثلا : باید ۵ سوره را عقب نمازهای پنجگانه بخوانند ( سورهء یس پس از نماز صبح ، سورهء فتح پس از نماز ظهر ، سورهء نباء پس از نماز عصر ، سورهء نوح پس از نماز مغرب و سورهء ملک پس از نماز عشاء ) .
وی پس از نماز صبح عادت خواب نمی کرد بلکه وظیفه یا ورزش می نمود ، نیز پس از نماز عصر ختم خواجه گان از معمولات روزمرهء وی بود .
تقوی ، حق گوی و احتیاط با بیت المال : 
مفتی فیض محمد صاحب حکایت می کند : سیف الرحمن منصور (رح) به تازگی به جوانی رسیده بود ، یک روز با سیف الرحمن و شهید مولوی نصرالله منصور رح به مهمانی کسی رفتیم ، مردم های زیادی بودند ، سیف الرحمن پیش از رسیدن طعام آگاه شد که صاحب خانه  تجارت غیر شرعی دارد ، سیف الرحمن در هنگام طعام دست خود را به سوی دسترخوان دراز نکرد و هر چند مردم اصرار کردند طعم آن را هم نچشید ، گمان کردیم که شاید روزه باشد ، اما هرگاه به جای خود رسیدیم نان طلب کرد و برای پدرش گفت که چرا به مهمانی این چنین مردم می رود ، پدرش جواب داد که آنان حالا حامیان مجاهدین هستند ، تجارت حلال دارند و در خوردن غذای آنان حرج شرعی وجود ندارد .
شهید ملا سیف الرحمن منصور رح پس ازین که در زمان تحریک دوم بار زخمی شد و استخوان دستش از بین رفت در قندهار با عالی قدر امیرالمؤمنین رح دیدار نمود ، امیرالمؤمنین رح پیشنهاد نمود : تو را برای تداوی به خارج روان می کنم ، اما سیف الرحمن منصور رح در پاسخ گفت : یک بار با جراح مشهور ( موسی وردگ ) مشوره می کنم که آیا پس از تداوی در خارج امکان دارد که با این دست سلاح استعمال بکنم ؟ اگر امکان دارد به خارج می روم و اگر امکان ندارد پس چرا پول بیت المال را صرف بکنم ؟ ، داکتر موسی وردگ مشوره داد که اگر در خارج تداوی شود دست شما یک چیزی حرکت پیدا می کند و لیکن امکان ندارد که دوباره سلاح را به دست بگیرید ، همین بود که شهید سیف الرحمن (رح) از تداوی در خارج صرف نظر نمود .
قاری حبیب ( دوست سیف الرحمن منصور رح ) می گوید : ملا سیف الرحمن منصور رح در زمان تحریک در مراسم عروسی برادرش شرکت نکرد ، پرسیدم که آخر چرا ؟ در ابتداء واقعیت را پنهان داشت ، اما هرگاه مجبور شد واقعیت را چنین بیان کرد : فکر کردم که اگر با موتر خود برای مراسم عروسی برادرم به خانه بروم ، لازم است که هر فلان ابن فلان را توسط این موتر یک سو و دیگر سو انتقال بدهم ، مناسب ندانستم که موتر بیت المال را در ضرورت های شخصی خود روی کار بکنم .
پافشاری بر تعمیل شریعت :
یک عالم مشهور که از دوستان نزدیکی وی بود در زمان امارت اسلامی افغانستان به عنوان ولسوال زرمت وظیفه انجام می داد با دو تن از شخصیت های ثروت مند و نامدار منطقه که کمک های زیادی با مجاهدین می کردند در یک قضیه به رشوت متهم شدند و داد و گرفت رشوت ثابت هم شد ، ملا سیف الرحمن منصور رح آنان را در قرغۂ کابل در قرارگاه خود جلب نمود ، سپس آنان را در موتر انداخت و به محکمۂ نظامی سپرد ، آنان تا به آخر زندانی بودند ، شهید سیف الرحمن منصور رح با این عملکرد خود ثابت نمود که در راه نفاذ شریعت و قوانین الهی به خویشاوندی ، رفاقت و دیگر روابط هرگز اهمیت نمی دهد .
عشق با جهاد و آرزوی شهادت :
قاری حبیب حکایت می کند : در دوران جهاد با کمیونست ها ، تاریخ عروسی سیف الرحمن منصور (رح) مقرر گردید ، وی دران روزها در یکی از مراکز جهادی مصروف تعلیمات نظامی بود ، پدرش خبر روان کرد که به خانه بیاید ، اما وی که قلبِ سرشار از شوق جهاد داشت به خانه نرفت ، بالاخره پدرش به مرکز رفت و از دست وی گرفته در موتر سوار نمود ، شهید سیف الرحمن (رح)  تا به خانه اصرار داشت که باید آموزش های جهادی خود را به پایان برساند .
مولوی ذاکرالله ذاکری می گوید : لحظات مبارزه بر ضد کمیونست ها را به یاد دارم ، شهید ملا سیف الرحمن منصور رح پیش از تعرض بر پوسته های دفاعی گردیز زنخ خود را به آرزوی شهادت بسته نمود ، وی دران نبرد زخم برداشت و لیکن به آرمان شهادت نرسید .
اولاد :
شهید ملا سیف الرحمن منصور (رح) ۴ پسر داشت ، پسرانش هنوز مصروف آموزش های دینی هستند ، از بارگاه خداوند تعالی مسئلت داریم تا آنان را از فتنه های روز افزون زمان مأمون و مصئون دارد و همچون شهید ملا سیف الرحمن منصور رح خادمان راه دین و جهاد بگرداند ، آمین یا رب العالمین .
نویسنده : عبدالروف حکمت ———- برگردان به فارسی : حبیبی سمنگانی