شهید توحیدی؛ مردی از تبار شهامت و مردانگی

سعید مبارز شهید ملا عیدگل معروف به نامهای مستعار «شعیب» و «توحیدی» فرزند محمد، به روز چهارشنبه ۱۳ ربیع الاول، سال ۱۴۱۶ هجری قمری در قریه «سوخته» ولسوالی پسابند ولایت باستانی غور، در یک خانواده متدین دیده به جهان گشود. وی مراحل ابتدایی دورهء آموزشی خویش را نزد امام مسجد منطقه شروع نموده و سپس […]

سعید مبارز

شهید ملا عیدگل معروف به نامهای مستعار «شعیب» و «توحیدی» فرزند محمد، به روز چهارشنبه ۱۳ ربیع الاول، سال ۱۴۱۶ هجری قمری در قریه «سوخته» ولسوالی پسابند ولایت باستانی غور، در یک خانواده متدین دیده به جهان گشود.

وی مراحل ابتدایی دورهء آموزشی خویش را نزد امام مسجد منطقه شروع نموده و سپس جهت ادامه تحصیل با همقطارانش به ولایت های هرات و نیمروز سفر نمود، و مدت سه الی چهار سال عمر عزیزش را صرف فراگیری علوم مروجه دینی نمود.

شهید توحیدی بیشتر کتب متداوله دینی را که در مدارس دینی تدریس می شود، نزد اساتید ماهر هر فن فرا گرفته و به تحصیلاتش همچنان ادامه می داد.

از آنجایی که مثل هر جوان دیگر، شهید توحیدی نیز زاده دورهء انقلاب بی سر و پای کشور مان بود، فرصت طلایی دوره تحصیلش مصادف با دوره اشغال کشور عزیز مان افغانستان از سوی ائتلاف بزرگ صلیبی بود، و او نیز همانند جوانان با احساس و زنده ضمیر، مجبور بود تا بنا به رهنمودهای دینی اش  گه گاهی از فرصت های تعطیلی درس ها استفاده نموده و جهت ‌ادای وجیبه دینی اش که همانا قتال و مبارزه با دشمنان متهاجم می باشند، کمر همت ببندد و با عزم عمری و سیف حیدری وارد کارزار شود.

او علاوه بر اینکه مبنی بر دستورات صریح دین ما، وارد صف کارزار جهادی می شد، عشق و علاقه خاصی به جهاد، قتال، شهادت و لقای الله – جل جلاله – داشت.

خوب یادم است که در ماه رمضان سال ۱۳۹۳ هجری خورشیدی من و توحیدی، با کمک و راهنمایی یکی از برادران، از مدرسه تصمیم مان را گرفته و جهت پیوستن به مجاهدین سمت منطقه «ریگه» ولسوالی اوبه ولایت هرات حرکت نمودیم.

هیچ یکی از ما دو نفر نه امیر جهادی آن منطقه را می شناختیم و نه راه پر پیچ وخم و پرخطر ساحه مجاهدین را بلد بودیم و نه هم راهنمای همراه ما بود. انگار نه انگار، عشق و ولوله جهاد و سوز و گداز سنگر مبارزه، چنان در قلب های مان جوش می زد که هیچ خطر احتمالی و مشکل اقتصادی و شخصی باعث تزلزل تصمیم مان نشد، و پروانه وار سمت مقصد حرکت نمودیم، تا اینکه به نصرت و توفیق یزدان بدون هیچ نوع مشکلی به مجاهدین پیوستیم و مدتی را در آنجا گذراندیم

چه نیک دوره پر محبتی است و چه دوامدار و پایدار است دوستی دوره جهاد و مبارزه. رفاقت، دوستی و همسنگری مایان بیست روز دوام‌ یافت و سپس از هم جدا شدیم و پس از پایان ‌دورهء تعطیلی دوباره به مدرسه بازگشتیم.

شهید توحیدی از هر لحاظ متفاوت از سایر طلاب انقلابی بود. عشق و محبت جهاد، سنگر، سلاح و شهادت مانع تداوم سلسله درسی اش شده و بالاخره ناچار بالین نرم مدرسه را به بستر سخت سنگر و نان گرم دانشگاه را به نان خشک راه جهاد و زندگی آرام شهر و بازار را به زندگی پر مشقت کوه و بیابان ترجیح داد.

شهید توحیدی؛ جهت فروکش نمودن عطش جهادی اش عزم را جزم کرده و در یکی از کمربندهای دفاعی مجاهدین در منطقه «میرمنداب» ولسوالی گرشک ولایت هلمند به نیت شهادت استقامت نمود و در سخت ترین معرکه ها و کارزارهای نفس گیر دشت های خشک هلمند، قندهار و ارزگان داوطلبانه شرکت می نمود و دیوانه وار می جنگید و می رزمید.

او در تخنیک ماین، رانندگی هر نوع وسایط زرهی به  غنیمت شدهء دشمن ، استفاده از اسلحه مختلف ثقیله و خفیفه و بالخصوص اسلحه جدید لیزری مهارت تام داشته و زبان زد عام و خاص شده بود .

شهید توحیدی در امتداد سالهای مبارزه در ولایت جنوبی کشور سه بار زخمهای عمیق و سطحی برداشت که لله الحمد به برکت دعاها و عاجزی های مجاهدین دوباره صحت یاب می شد.

او پس از سه سال، از خوف و ترسی که از شهرت داشت، که مبادا زحمات خدایی اش به باد ریا برود، با سرزمین شهیدپرور و مردخیز هلمند وداع گفته و قدم نیک اش را در سال ۱۳۹۸ هجری خورشیدی در ولایت غور گذاشت. از برکت قدوم نیک اش غور و غوریان شاهد فتوحات و پیشروی های چشمگیری بودند.

من و سایر رفقا از حضور او بی نهایت خوشحال بوده و هر یک به او می بالیدیم و به شجاعت، شهامت و محبوبیت اش در بین مجاهدین غبطه می خوردیم .

شهید توحیدی دارای سیمای زیبا و نورانی ، اخلاق حمیده و پیکری مزین با سنت های گهربار رسول اکرم – صلی الله علیه و سلم –  بود و اخلاص، تقوا، ایثار، فداکاری و شجاعت او، در محبوبیت اش افزوده بود .

در آخرین ملاقات با او،که در این ‌اواخر در یکی از مجالس رو برو شده بودیم و لحظاتی با هم خاطرات جهادی را به یاد آوردیم. آخرین دقایق به یادماندنی این ملاقات دو دوست با یاد خاطرات جهادی سپری می شد،  تا اینکه غم و اندوه درونی اش را چنین بیان نمود : من به نیت شهادت سالهاست در صف قتال حضور دارم و در سخت ترین معرکه ها و جنگها حضور پیدا می کنم، تا شهید شوم و به لقای الله – جل جلاله – برسم، اما انگار من آدم بدبخت هستم و به دیدار پذیرفته نمی شوم، از عمق دل برایم دعا نمایید تا خداوند من را به آرزوی دیرینه ام برساند.

من به رسم تسلیت برایش گفتم که برادرم ! شهادت یکی از نعتمهای بزرگ الهی است که برای بندگان انگشت شمار خود که بخواهد، اعطا می نماید. اگر تقدیر و اراده خداوند بر این امر رفته باشد حتما و حتما ان شاء الله شهید می شویم و به آرزوی مان می رسیم .

بالآخره خداوند – جل جلاله – مقدراتش را به واقعیت تبدیل کرد و شهید توحیدی را که عاشقانه منتظر شهادت بود  به آرزویش رساند. وی در شبانگاه جمعه ۲۷ شوال ۱۴۴۱ هجری قمری در رویارویی با دشمن در ولسوالی شهرک ولایت غور به مقام رفیع شهادت نایل آمد. نحسبه کذلک و الله حسیب و لا ازکی علی الله احدا.

روحش شاد، خاطراتش جاوید و راهش پر از جوانان پر شور باد !