زندگی نامه شهید مولوی محمد خوشحال ملنگ – رحمه الله –

خبیر احمد مجاهد / ترجمه : حبیبی سمنگانی کودکی در خانه لعل محمد در منطقه سپیست در مربوطات مرکز ولایت لوگر در سال ۱۳۴۸ هجری شمسی به دنیا آمد. چون آثار نبوغ و خوشحالی از کودک سالی در چهره او نمایان بود، محمد خوشحال نامیده شد. محمد خوشحال درسهای ابتدایی را در روستای خود نزد […]

خبیر احمد مجاهد / ترجمه : حبیبی سمنگانی

کودکی در خانه لعل محمد در منطقه سپیست در مربوطات مرکز ولایت لوگر در سال ۱۳۴۸ هجری شمسی به دنیا آمد. چون آثار نبوغ و خوشحالی از کودک سالی در چهره او نمایان بود، محمد خوشحال نامیده شد.

محمد خوشحال درسهای ابتدایی را در روستای خود نزد ملا امام مسجد خواند و برای فراگیری علوم بیشتر به سفر های طولانی کمر بست. کتب ابتدایی را در مدت کوتاه به پایان رساند و برای کتاب های متوسطه و تکمله نزد علمای جید افغانستان و پاکستان زانوی تلمذ نهاد. در ذکاوت و فطانت درمیان همدرسان خود نام داشت و به این اساس در قلب هر استاد جا داشت .

دوره موقوف علیه را در سال ۱۴۱۱ هجری قمری در دیار هجرت در جامعه اسلامیه محمدیه (چرات، پشاور) خواند و دوره حدیث را در سال بعدی در مرکز مشهور علمی «دارالعلوم حقانیه» با نمرات امتیازی به پایان رساند و دستار سفید فضیلت را زیب سر نمود .

شرکت در جهاد در پهلوی تعلم :

شهید مولوی خوشحال ملنگ در جهاد و مقاومت در برابر شوروی ها و کمونیست ها نیز سهم گرفت. او با استفاده از فرصت به سنگرهای داغ جهاد می رسید. چندی از خدمات جهادی او در جهاد بر ضد شوروی قرار ذیل است  :

مولوی خوشحال در نبرد بزرگ و تاریخی ثمرخیل، جلال آباد شجاعانه سهم گرفت. او هر سال در حملات و عملیات های تهاجمی مجاهدین در مرکز و دیگر ساحات ولایت لوگر شرکت می نمود. یکبار  با ۹ تن رفقای خود ساعت ۱۲ روز در سرک عمومی لوگر و گردیز بر قرارگاه گمبزی هجوم بردند و در حالیکه از چهار طرف محاصره شدند، تا شام مقابله کردند و بالاخره به نصرت خداوند متعال محاصره را شکستند. بر علاوه از تلفات جانی، چندین موتر دشمن نیز دران جنگ از بین رفت. دست چپ مولوی خوشحال نیز در جریان درگیری زخمی شد. یکروز پس، ملیشه های دوستم بر سنگر های تورغر، لوگر حمله کردند و سنگرهای مهم را در کنترول خود درآوردند. مولوی خوشحال در حالت زخمی با همان ۹ تن رفقای خود ساعت یازده روز بر دشمن حمله نمودند و آن سنگرها را پس از درگیری شدید دوباره بدست آوردند. ۸ تن از ملیشه های دوستم دران جنگ کشته شدند و شماری زیادی سلاح و مهمات شان بدست مجاهدین غنیمت گردید .

درس و تدریس :

مولوی محمد خوشحال ملنگ پس از تکمیل درس ها مدت یکسال در دارالعلوم ضیاء الاسلام (صوابی، خیبر پختونخوا) و سال دوم در مدرسه نعمانیه (کمپ خاکی، مانسهره) کتاب های مروجه فنون را درس گفت.

آغاز تحریک اسلامی طالبان :

مولوی خوشحال هنوز سال درسی را در مدرسه نعمانیه به پایان نرسانده بود که تحریک اسلامی طالبان در افغانستان اعلام موجودیت کرد .

مولوی خوشحال ملنگ داعیه تحریک را لبیک گفته با چند تن رفقای خود به نمایندگی از علما و طلبای ولایت لوگر به قندهار رفت. بزرگان تحریک این هیئت را وظیفه دادند تا به ولایت لوگر بروند و طالبان ولایت خود را منظم بکنند .

جانفشانی ها در خط های مقدم جنگ :

مولوی خوشحال ملنگ پس از ایفای مسئولیت های ملکی و نظامی در ولایت خوست با رفقای خود به خط مقدم جنگ در مرز میدان شهر و کابل رفت و دران جا به هدایت مسئول عمومی محاذهای جنگ میدان شهر شهید ملا مشر آخند به نگه داری سنگر مدافع مؤظف شد. آن جایی بود که ۲۴ ساعت به دفاع و پهره ضرورت داشت. مولوی خوشحال ملنگ با کمال شجاعت و دلاوری مدت چند ماه دران جا وظیفه انجام داد .

او سپس به خط های مقدم جنگ در ولسوالی چهارآسیاب، کابل رفت و دران جا چند مدت در سنگرهای مهم و حساس فرقه ریشخور خدمت نمود. ازان پس به خط اول منطقه چکری، کابل رفت و در عملیات بزرگ تهاجمی که به هدف فتح کابل راه اندازی شد سهم گرفت .

طالبان در نتیجه آن حمله تهاجمی همه ساحات چکری، روستای ملنگ و بند غازی را در کنترول خود درآوردند. مولوی خوشحال با چند تن رفقای خود از یک پوسته استراتژیک در بند غازی دفاع می کردند. آن ها چهار تعرضات دشمن را که هدف اساسی شان گرفتن همان پوسته بود به دلاوری و استقامت خود عقب راندند، اما بیشتر رفقای مولوی خوشحال در اثر حملات تند و شدید مخالفین زخمی شدند .

سپس مولوی خوشحال ملنگ به هدایت بزرگان به خطوط چهارآسیاب رفت و دران جا مشغول خدمات نظامی شد. یکروز سنگر مولوی خوشحال از سوی طیارات دشمن آماج بمباردمان قرار گرفت و مولوی خوشحال و پنج تن رفقایش به شدت زخمی شدند و از زیر انبار خاک زنده نجات داده شدند .

مولوی خوشحال پس از تداوی به ولایت خوست رفت. طالبان دران زمان تنها بر شهر و ساحات نزدیکی ولایت خوست کنترول داشتند. ولسوالی یعقوبی، خوست ولسوالی بود که تا حد زیادی تحت کنترول و نفوذ دشمن قرار داشت. بزرگان تحریک مولوی خوشحال را به حیث ولسوال یعقوبی وظیفه دادند تا ولسوالی مذکور را در سیطره کامل تحریک درآورد. او توانست با استفاده از درک نظامی و دیپلماسی مردمی، لوای سفید طالبان را در همه ساحات آن ولسوالی حاکم بسازد. او سپس ملا عبدالرؤف خدام را کفیل خود تعیین کرد و خودش به خط چهارآسیاب رفت و در فرقه ریشخور در پهلوی مصروفیت های نظامی، سسلسله درسهای دینی و ترجمه قرآن را نیز برای طالبان شروع کرد .

هرگاه کاروان تحریک طالبان به سرکردگی شهید ملا بورجان – رحمه الله – به دعوت مردم دین دوست ولسوالی ازره ولایت لوگر به سوی آن ولسوالی حرکت کرد، مولوی خوشحال نیز به هدایت شهید ملا بورجان شامل آن کاروان شد. طالبان ولسوالی ازره را فتح کردند و لیکن مخالفین در کوتل چوتره این ولسوالی به مقاومت پرداختند. شهید ملا بورجان از طرف سرک عمومی تعرض کرد و مولوی خوشحال را وظیفه داد تا بر سنگرهای کوتل حمله بکند، همان بود که کوتل چوتره نیز فتح شد و دشمن پا به فرار گذاشت .

پس از آن هرگاه برای محاذهای مختلف قومندان ها تعیین می شد، شهید ملا بورجان آخند مسئولیت یک محاذ را به مولوی خوشحال سپرد .

فتوحات طالبان به نصرت خداوند متعال گسترش یافت و طالبان به جلال آباد رسیدند. شهید ملا بورجان مولوی خوشحال را پس از فتح شهر جلال آباد به سوی طورخم روان کرد. تا آن شهرک مرزی را نیز در کنترول بیاورد. اما طورخم به فضل پروردگار بدون کدام درگیری در سیطره طالبان درآمد .

کاروان طالبان به سرکردگی شهید ملا بورجان آخند پس از فتح و تصفیه ولایات شرقی به سوی کابل حرکت کرد. مولوی خوشحال ملنگ نیز شامل آن کاروان بود. هرگاه مناره شهامت و دلاوری ملا بورجان آخند در نزدیک تنگی ابریشم به شهادت رسید، چندین تن از دوستان مولوی خوشحال نیز دران جا زخمی شدند. تنگی ابریشم به نصرت خداوند متعال فتح شد و طالبان به جانب سروبی پیشروی کردند. سروبی نیز پس از مقاومت کوتاه فتح شد. مخالفین در تنگی ماهیپر سنگرهای پخته ساخته بودند و به شدت مقاومت می کردند. طالبان پس از سه ساعت درگیری، مورال خود را از دست دادند و آماده عقب نشینی بودند. اما مولوی ملنگ و دیگر فرماندهان نظامی که در صحنه حضور داشتند صدا کردند که حوصله را از دست ندهید، خداوند مهربان است. همزمان سه تن طالب از سر یک کوه (که بالا شدن به آنجا بسیار دشوار بود) یک تانک مخالفین را که در تونل ماهیپر ایستاده بود هدف فیر راکت قرار دادند، نیروهای دشمن از این حمله ناگهانی به شدت سراسیمه شدند و از منطقه فرار کردند. دروازه فتح به نصرت پروردگار باز شد. بسیاری از بزرگان تحریک می گویند که آن سه تن طالب را دوباره نه کسی دید و نه هم کسی دانست که کِی ها بودند. یقیناً لشکر آسمانی بود که به کمک طالبان پایین شده بود .

هرگاه شهر کابل با مراکز و نقاط مهم آن تصفیه شد، ملا عبدالرازق آخند که پس از شهادت ملا بورجان آخند فرماندهی عملیات فتح کابل را به دوش داشت مولوی خوشحال ملنگ را وظیفه داد تا کوتل خیرخانه را در کنترول درآورده، به سوی میدان هوایی بگرام حرکت بکند. مولوی ملنگ با ۱۲ تن رفقای خود به میدان هوایی بگرام داخل شدند و پس از دو ساعت نیروهای دیگر طالبان نیز به بگرام رسیدند و مخالفان را تا دروازه پنجشیر تعقیب نمودند.

به حیث ولسوال جبل السراج :

مولوی خوشحال ملنگ به اساس فرمان مرحوم عالیقدر امیر المؤمنین به حیث ولسوال جبل السراج تعیین شد. او حتی الامکان کوشش نمود مردم آن ولسوالی را با طالبان همکار بسازد و از دام های مخالفین نجات بدهد. اما دشمن همواره مردم را برای خود سپر ساخته از خانه ها، باغ ها و کشت های مردم حملات چریکی انجام می دادند. مخالفین یکبار حملات بزرگی را در جبل السراج، گلبهار و چاریکار  به راه انداختند. بزرگان تحریک برای حفاظت مردم ملکی و بعضی مصلحت های دیگر نیروهای خود را در ولسوالی شکردره، کابل جا بجا کردند و خط نخست جنگ را به آنجا انتقال دادند. مولوی خوشحال ملنگ در خط تازه جنگی نیز به حیث یک مجاهد راستین و فرمانده متین مدتی وظیفه انجام داد .

به حیث صدر علما و طلبای ولایت لوگر :

علما، طلبا و چهره های تحریکی لوگر، برای اینکه طالبان از سرزمین مجاهد خیز و علم پرور ولایت لوگر هر چه خوبتر و بهتر استفاده بکنند، در جلسه یی در شهر جلال آباد شهید مولوی خوشحال را به حیث صدر علما و طلبای لوگر، محترم شهید مولوی محمد شریف سعیدی را به حیث معاون او و محترم شهید ملا میر احمد گل را به حیث مسئول نظامی انتخاب نمودند. این انتخاب از سوی عالیقدر امیر المؤمنین نیز تائید شد.

 به حیث والی کاپیسا :

مولوی خوشحال ملنگ شامل کاروانی بود که به سوی شمال کشور رفت. هرگاه ولایت های کاپیسا و پروان فتح شد، او به فرمان عالیقدر امیرالمؤمنین والی کاپیسا مقرر شد. چون همه ادارات و ارگان های ولایتی ویران و امکانات آن از سوی مخالفین چور و چپاول شده بود، مولوی خوشحال ملنگ و رفقای او در اثر مساعی بسیار توانستند ادارات ولایت را هر چه زودتر فعال بسازند و نظم امارت را دران جا پیاده بکنند. آن ها برای دفع تبلیغات دروغین و زهرآگین دشمن به هر دره و منطقه کاپیسا رفتند و مردم را از نزدیک دیدند .

دشمن اگر چه همه توانایی خود را برای باز پس گیری ولایت کاپیسا به خرج داد، اما این قیادت مدبرانه و دلیرانه مولوی محمد خوشحال ملنگ و شهامت و شجاعت رفقای او بود که پلان های دشمن خنثی می گردید و حملات تهاجمی شان بی نتیجه می ماند .

شهادت :

دشمن در سال ۱۳۷۶ خورشیدی ولایت کاپیسا را هدف حمله بزرگ تهاجمی قرار داد، این بار طالبان خط اول جنگ را اندکی تغییر دادند. مولوی محمد خوشحال ملنگ قطعه منتظره را با دشمن درگیر ساخت و عساکر دشمن را در مدت کوتاه عقب راند. مخالفین همزمان بر ولسوالی گلبهار نیز یورش برده آن ولسوالی را محاصره کرده بود. مولوی خوشحال ملنگ برای شکستن محاصره به سوی گلبهار حرکت نمود، اما دشمن مکار چند نفر را پیش از گلبهار در بازار دیبالی جا بجا کرده بود، هرگاه موتر مولوی خوشحال به بازار رسید با کمین مخالفین رو برو شد. آن بزرگ مرد اسلام و شخصیت دلیر و غیور کشور با یکتن رفیق دلاور خود ملا خلیل احمد ساعت ۹ صبح بتاریخ ۸ جوزای سال ۱۳۷۶ خورشیدی مصادف با ۲۹ می ۱۹۹۷ میلادی دران جا به مقام سعادت بخش شهادت نائل گردید. انا لله و انا الیه راجعون .

قابل ذکر است که ۸ جوزا روز عروسی او در دیار هجرت بود، اما خانواده او بجای که عروسی او را جشن بگیرند جسد گلگون کفن او را به خانه آوردند .

ویژگی های شخصیت شهید مولوی خوشحال ملنگ :

بر علاوه از عشق و محبت با پروردگار یکتا، پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم و شریعت مطهرهء اسلام، با مسلمان ها نیز بسیار الفت داشت. به ویژه همدرسان و همسنگران خود را بسیار دوست داشت وبه استادان خود بسیار احترام داشت، اطاعت امیر را در سائر امور جهادی و اداری لازم می دانست و از فرامین اولو الامر کاملا اطاعت می نمود .

شهید مولوی محمد خوشحال با دوستان خود چنان اخلاص و صمیمیت داشت که هر کدام شان چنان فکر می کردند شاید بیشتر از همه با من علاقه و محبت دارد .

بر علاوه از مسجد و مدرسه، در سنگرها نیز مشغول تدریس و ترجمه قرآن می بود و طلبا از او استفاده علمی می نمودند. او استاد مشفق صدها تن طلبا بود .

در مورد احتیاط با بیت المال به دوستان و شاگردان خود توصیه می نمود که در باب بیت المال از نا راحتی هیچکسی باکی نداشته باشید. او اگر چه وسایط زیادی را در اختیار داشت، اما ازان ها در کارهای شخصی و یا حتی برای رفتن به خانه هم حتی الوسع استفاده نمی کرد .

شهید مولوی خوشحال ملنگ با اینکه از لحاظ ثروت و دارایی دنیوی شخص فقیر بود، اما به حدی ایثار و شفقت داشت که هیچ دوستی را بی بهره نمی گذاشت .

او با این خصائل و مزایای فوق الذکر، در قلب مسئولین و به ویژه مرحوم عالیقدر امیر المؤمنین جایگاه خاصی داشت .

کرامت او پس از شهادت مشاهد شد. در نزدیکی مدفن او خانه یی بود. صاحب آن خانه می گوید : هرگاه شهید مولوی صاحب درین جا دفن شد، شب بیرون برآمدم، قرات دلنشین قرآن را شنیدم، فکر کردم در این نصف شب و درین قبرستان صدای قرات از کجا می آید و که قرات می کند. متوجه شدم که صدا از جانب قبر شهید مولوی صاحب می آید، به سوی قبر حرکت کردم، هرگاه به قبر نزدیک شدم صدای قرات خاموش شد، هرگاه دوباره به سوی خانه حرکت کردم صدای تلاوت قرآن دوباره به گوش هایم رسید. او می گوید : صادقانه گواهی می دهم که این عمل چندین بار تکرار شد .

خداوند متعال سعادت جاوادنی را نصیب شهید مولوی خوشحال ملنگ – رحمه الله – بگرداند و برای ما نیز توفیق بخشد تا به نقش قدم او راه برویم و به مقام شهادت نائل گردیم.