فقیه بلخ؛ عصام‌ بن یوسف حنفی

نویسنده: أبوسعیدراشد. مترجم: أخو الشهید ایشان عصام‌بن یوسف‌ بن میمون‌ بن قدامه‌ی بلخی، برادر ابراهیم بن یوسف می‌باشد. شاگرد عبدالله بن مبارک بوده و از ایشان حدیث روایت کرده است و مردم دیارش از او حدیث روایت کرده‌اند. ایشان راوی حدیث بود و در روایت حدیث قابل اعتماد است؛ گرچه در مواردی اندک دچار اشتباه […]

نویسنده: أبوسعیدراشد.

مترجم: أخو الشهید

ایشان عصام‌بن یوسف‌ بن میمون‌ بن قدامه‌ی بلخی، برادر ابراهیم بن یوسف می‌باشد.

شاگرد عبدالله بن مبارک بوده و از ایشان حدیث روایت کرده است و مردم دیارش از او حدیث روایت کرده‌اند. ایشان راوی حدیث بود و در روایت حدیث قابل اعتماد است؛ گرچه در مواردی اندک دچار اشتباه شده است. کنیه ایشان أبو‌عصمه است. ایشان و برادرش ابراهیم در نماز هنگام رفتن به رکوع و هنگام بلند شدن از رکوع رفع یدین [دستاها را تا گوش‌ها بلند] می‌کردند، عصام در سال ۲۱۰۰هــــ درگذشت. [الثقات لابن حبان] (۸/ ۵۲۱) و [الطبقات الکبرى] (۷/ ۳۷۹).

عصام بن یوسف بن میمون بن قدامه، أبو عصمه بلخی، برادر ابراهیم بن یوسف است. آنها بدون تردید مشایخ بدون رقیب بلخ در عصر خود بودند.

امام سمعانی در بحث افراد منسوب به بلخ می‌نویسد: از افراد مشهور منتسب به بلخ، عصام بن یوسف بن میمون بن قدامه‌ی بلخی و برادرش ابراهیم بن یوسف هستند، او از شاگردان ابن مبارک است. أبوحاتم بن حبان در کتاب “الثقات” از آن دو برادر یاد کرده است. در کتاب “الطبقات” ملا علی‌قاری آمده است: «عصام بن یوسف از ابن مبارک و ثوری و شعبه روایت کرده است و حدیث “رفع یدین عند الرکوع وعند رفع الرأس” را از ایشان روایت کرده است. از این بحث آشکار می‌گردد که روایت مکحول أبوحنیفه در مورد اینکه هر کسی که در نماز رفع یدین کرد نمازش فاسد می‌شود؛ موضوع و بی‌اساس است؛ همان روایتی که امیر کاتب الاتقانی در مورد آن دچار اشتباه شده بود. [چنانکه در زندگی نامه‌اش گذشت]. زیرا عصام بن یوسف از شاگردان نزدیک امام ابویوسف بود؛ ولی با این وجود رفع‌یدین می‌کرد، اگر این روایت اساس درستی می‌داشت امام ابویوسف و عصام آن را می‌دانستند. (در بحث مربوط به زندگی‌نامه مکحول بحث تفصیلی باطل بودن این روایت خواهد آمد، إن‌شاء‌الله‌تعالى).

در مسیر علم؛ بحث مربوط به رفع‌یدین: عبد الحی اللکنوی می‌گوید: «همچنین معلوم می‌شود که اگر یک فرد حنفی‌مذهب در مسئله به خاطر قوی بودن دلایل رقیب، قول امام خود را کرد، از دایره‌ی تقلید خارج نشده است؛ بلکه در چنین حالتی دقیقا به تقلید عمل کرده است.

مگر عصام بن یوسف در مسئله عدم رفع یدین مذهب امام ابوحنیفه را ترک نکرد؟! و با وجود این، جزو بزرگان احناف به شما می‌رود، این ادعا آن چه مفتیان مورد اعتماد احناف آورده‌اند که امام ابویوسف روزی از امام شافعی در مورد طهاره‌القلتین تقلید کرد؛ تایید می‌کند.

از جهالت مردم این زمان به خدا پناه می‌برم که ترک تقلید از امام مذهب در یک مسئله آن هم به خاطر قوی بودن دلایل طرف مقابل، ایراد می‌گیرند و طعنه می‌زنند و از گروه مقلدین خارج می‌دانند. از مردم عادی شکوه و گلایه‌ای نیست؛ بلکه گلایه از کسانی است که خود را [به دروغ] در لباس علما درآورده و همانند آنان رفتار می‌کنند. [الفوائد البهیه فی تراجم الحنفیه] (ص ۱۹۵) البته این دیدگاه و برداشت لکنوی رحمه‌الله است؛ اما حقیقت آنست کسی از پیروان امام ابوحنیفه (یا هر امامی دیگر از ائمه مذاهب دیگر) اگر در یک مسئله تقلید از امام مذهب خود را به بهانه قوی بودن دلایل طرف مقابل (از دیدگاه او) ترک کند. در واقع این کار به دلیل قوی بودن استدلال‌های طرف مقابل نیست؛ بلکه به خاطر مخفی و پوشیده ماندن دلایل امام مذهب خودش بر او و کم‌علمی و درک نکردن دلایل امام مذهبش اتفاق می‌افتد. از جابر بن سمره روایت شده است که فرمود: «رسول‌الله صلى‌الله‌علیه‌وسلم بر ما وارد شد و فرمود: می‌بینم که که دستهای‌تان را همانند دم اسب‌های رم‌کرده بلند می‌کنید؟ در نماز بدون حرکت بمانید». [صحیح مسلم، باب الأمر بالسکون فی الصلاه]. (۱/ ۳۲۲)

مالک از نعیم مُجْمِرُ، و أبوجعفر قارئ روایت کرده است: «أبوهریره به آنان نماز می‌داد، هرگاه بالا می‌آمد یا پایین می‌رفت تکبیر می‌گفت. أبوجعفر افزوده است: تنها هنگامی‌که تکبیر می‌گفت و نماز را آغاز می‌کرد، رفع‌یدین می‌نمود».

امام محمد فرموده است: «سنت آنست که هر فرد هرگاه که بالا می‌آید یا پایین می‌رود، یا به سجده اول یا سجده دوم می‌رود، تکبیر بگوید؛ اما رفع یدین در نماز تنها هنگامی است که در آغاز نماز فقط یکبار دست‌ها را تا برابری گوش‌ها بالا برده و تکبیر بگوید و پس از آن در هیچ رکنی از نماز رفع یدین نکند.

این دیدگاه امام ابوحنیفه رحمه‌الله‌تعالى است و در تایید آن آثار بسیاری موجود است:

۱. عاصم بن کلیب الجِرمی، عن أبیه، قال: رأیت علی بن أبی طالب رفع یدیه فی التکبیره الأولى من الصلاه المکتوبه، ولم یرفعهما فیما سوى ذلک؛

عاصم بن کلیب جرمی از پدرش روایت می‌کند که گفت: «علی رضی‌الله‌عنه را که در آغاز نمازهای فرضی دست‌ها را هنگام تکبیر گفتن بلند می‌کرد و در جای دیگری دست‌ها را بلند نمی‌کرد».

۲. عن حماد، عن إبراهیم النخعی، قال: لا ترفع یدیک فی شیء من الصلاه بعد التکبیره الأولى.

حماد از ابراهیم نخعی روایت می‌کند که فرمود: «در نماز پس از تکبیر اولی هیچ جایی دستهایت را بلند نکن».

۳. عن حصین بن عبد الرحمن، قال: دخلت أنا وعمرو بن مُرَّه على إبراهیم النخعی، قال عمرو: «حدثنی علقمه بن وائل الحضرمی، عن أبیه، أنه صلى مع رسول الله، فرآه یرفع یدیه إذا کبر، وإذا رکع، وإذا رفع. قال إبراهیم: ما أدری لعله لم یر النبی صلى الله علیه وسلم یصلی إلا ذلک الیوم فحفظ هذا منه، ولم یحفظه ابن مسعود وأصحابه، ما سمعتُه من أحد منهم، إنما کانوا یرفعون أیدیهم فی بدء الصلاه حین یکبرون».

از حصین بن عبدالرحمن روایت شده که گفت: من و عمرو‌بن مره بر ابراهیم نخعی وارد شدیم؛ عمرو گفت: «علقمه بن وائل از پدرش روایت کرد که او پشت سرِ رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه وآله‌و‌سلم نماز خواند و دید که ایشان هنگامی که تکبیر می‌گفت یا هنگامی‌که به رکوع می‌رفت و یا هنگامی‌که سر از رکوع بلند می‌کرد، دست‌ها را نیز بلند می‌کرد.»

ابراهیم [در پاسخ او] گفت: «شاید پدرت تنها همان یک روز نماز خواندن رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم را دیده است و این [روش] را به ذهن سپرده است و ابن مسعود و شاگردانش آن را به یاد نمی‌آورند، من از هیچ یک از آنان این [روش] را نشنیده‌ام آنان تنها هنگامی‌که تکبیر [تحریمه] می‌گفتند، دست‌ها را بلند می‌کردند».

۴. عن عبد العزیز بن حکیم، قال: رأیت ابن عمر یرفع یدیه حذاء أذنیه فی أول تکبیره افتتاح الصلاه، ولم یرفعهما فیما سوى ذلک.

از عبدالعزیز بن حکیم روایت شده که فرمود: «ابن‌عمر را دیدم که تنها در تکبیر آغازین نماز دست‌ها را بلند می‌کرد و در بقیه ارکان دست‌ها را بلند نمی‌کرد».

قال محمد، أخبرنا أبو بکر بن عبد الله النَّهْشَلی، عن عاصم بن کلیب الجِرمی، عن أبیه، وکان من أصحاب علی أن علی بن أبی طالب، کرَّم الله وجهَه، کان یرفع یدیه فی التکبیره الأولى التی یفتتح بها الصلاه، ثم لا یرفعهما فی شیء من الصلاه.

محمد گفت: ابوبکر بن عبدالله نهشلی از عاصم بن کلیب جرمی و او از پدرش که از ارادتمندان خاص علی رضی‌الله‌عنه، بود، روایت کرده است که سیدنا علی کرم‌الله‌وجهه تنها در تکبیر نخستین نماز دست‌‌ها را بلند می‌کرد و پس از آن در هیچ‌جای دیگری بلند نمی‌کرد».

۵. قال محمد: أخبرنا الثوری، حدثنا حصین، عن إبراهیم، عن ابن مسعود أنه کان یرفع یدیه إذا افتتح الصلاه.

محمد گفت: ثوری روایت کرده است که حصین از ابراهیم و او از ابن مسعود روایت کرده است که ایشان تنها هنگامی که نماز را آغاز می‌کرد، دست‌ها را بلند می‌کرد.

۶- عن أبی هریره، أن رسول الله صلى الله علیه وسلم: ” انصرف من صلاه جهر فیها بالقراءه، فقال: هل قرأ معی منکم من أحد؟ فقال الرجل: أنا یا رسول الله، قال: فقال: إنی أقول ما لی أنازع القرآن “؟ فانتهى الناس عن القراءه مع رسول الله صلى الله علیه وسلم فیما جهر به من الصلاه حین سمعوا ذلک.

از ابوهریره رضی‌الله‌عنه روایت شده است که فرمود: رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم پس از ادای نمازی که در آن قرائت را با صدای بلند خوانده بود؛ رو به مردم کرد و فرمود: «آیا کسی از شما همراه من قرائت هم خوانده است؟! مردی گفت: من یا رسول‌الله[من همراه شما قرائت خواندم].

رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم فرمود: من می‌گویم که من را چه شده که با قرآن درگیر هستم؟!

پس از آن که مردم این سخن را شنیدند از قرائت خواندن همراه رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم در نمازهایی که قرائت را به صورت جهری می‌خواند، بازآمدند».

۷. أخبرنا مالک، حدثنا نافع، عن ابن عمر، أنه کان إذا سئل هل یقرأ أحد مع الإمام؟ قال: إذا صلى أحدکم مع الإمام، فحسبه قراءه الإمام، وکان ابن عمر لا یقرأ مع الإمام. موطأ مالک، روایه محمد بن الحسن الشیبانی (ص ۵۸).

مالک از نافع روایت کرده است که هرگاه از ابن عمر پرسیده می‌شد: آیا فردی همراه امام قرائت بخواند؟! پاسخ می‌داد: هنگامی‌که فردی از شما پشت سر امام نماز می‌خواند؛ قرائت امام برای او کافی است و ابن عمر رضی‌الله‌عنه پشت سر امام قرائت نمی‌خواند.