نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
فصل هفتم موضع خصمانهٔ آمریکا و جهان کفر در برابر امارت اسلامی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در اواخر قرن بیستم، تغییر عمدهای را در نظم بینالمللی رقم زد. با این کار، آمریکـا بـهعنـوان یک ابرقدرت جدید، جایگاه رهبری جهان را به دست گرفت. امارت اسلامی در حالت اوجگیری نظم جهانی آمریکامحور به وجود آمد. زمانی […]
فصل هفتم
موضع خصمانهٔ آمریکا و جهان کفر در برابر امارت اسلامی
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در اواخر قرن بیستم، تغییر عمدهای را در نظم بینالمللی رقم زد. با این کار، آمریکـا بـهعنـوان یک ابرقدرت جدید، جایگاه رهبری جهان را به دست گرفت. امارت اسلامی در حالت اوجگیری نظم جهانی آمریکامحور به وجود آمد. زمانی که آمریکا پس از پیروزی در جنگ خلیج فارس مدعی نظام تکقطبی و پایان تاریخ بود و قرن بیستویکم را قـرن آمریکایی مینامید در این نظم جهانی آمریکـا بـه جـز نظام دموکراسی لیبرال غربی در هیچ بخش از جهان، در هیچ صورتی به نظام دیگری -مخصوصاً نظـام اسلامی که تمدن غرب رقیب اصلی آن است – اجـازهٔ حکمرانی را نمیداد. در آغاز پس از تأسیس امارت اسلامی، آمریکاییها این حرکت را یک حرکت سطحی فکر میدانستند و تصور میکردند که به راحتی میتوانند آن را مدیریت کنند و آن را از اصول و سیاستهای دینی منحرف سازند.
اما وقتی که اصرار امارت اسلامی بر اصول و مبانی دینی و اجرای عملی شریعت را دیدند، به دشمنی با امارت پرداختند. این دشمنی با تبلیغات زهرآگین یکطرفه و به دنبال آن ایجاد مشکلات برای امارت اسلامی در عرصههای سیاسی، اقتصادی و غیره و استفاده از استراتژی انزوا در سطح بینالملل آغـاز شد. حقوق بشر، آزادی زنان، کشت مواد مخدر و مسائل دیگر مسائلی بود که آمریکا، امارت اسلامی را در آن مقصر میدانست. بعداً حضـور مهاجرین عـرب در افغانستان را که در جریان جهاد ضد شوروی با تشویق و کمک ائتلاف ضد شوروی بالخصوص امریکا و کشورهای عربی برای مبارزه با ارتش سرخ شوروی به افغانستان آمده بودند، بهانه قرار داد.
اکنون که اتحاد جماهیر شوروی از هم پاشیده شده بود، کشورهای عربی از پذیرش این اتباع خود سرباز زدند و آمریکا به دلیل اعتقادات اسلامی، آنان را تروریست میخواند و حضور آنان در افغانستان را بهانهٔ حملهٔ نظامی به کشـور ما قرار داد.
حضور شیخ اسامه بن لادن بهعنوان بهانهٔ
تبعهٔ ثروتمند یمنىالأصل سعودی، اسامه بن لادن رهبر ممتـاز آن عـده مجاهدین عرب بود که در جریان تهاجم شوروی به افغانستان در جهاد شرکت کرده بودند. در آن زمـان هـزاران نفر از جهـان عـرب بـه دعـوت واعـظ و عـالم فلسطینی داکتر عبدالله عزام -رحمهالله- به افغانستان و پاکستان آمده بودند و در جهاد ضد شوروی شرکت داشتند. این افراد تحت هدایت و تشویق آمریکا و حامیان منطقهای آنها به افغانستان آمده بودند؛ زیرا در آن زمـان جـهـاد افغانستان نه تنها از پاکستان و کشورهای عربی؛ بلکه از منافع منطقهای آمریکا نیـز دسـت شـوروی را کوتاه کرد. بنابر این مجاهدین در آن زمـان نـه دهشتافگن و تروریست محسوب میشدند و نـه هـم عناصر خطرناک؛ اما زمانی که اتحاد جماهیر شوروی شکست خورد، ناگهان موقـف آمریکا و دوستانش نسـبت بـه ایـن مهاجران عـرب تغییر کرد. اسامه بن لادن نـزد خانوادهاش رفت؛ اما دولت سعودی او را مجبور کرد که کشوراش را ترک کند و به سودان برود. آمریکا در سودان در حال تلاش برای دستگیری او بود که هیچ دلیل یا دستاویزی برای متهمکردن او نداشت. سرانجام در اواخر دوران برهانالدین ربانی قبل از حکومت امارت اسلامی، شیخ اسامه به دعوت یکی از قوماندانان جهادی ننگرهار و موافقت دولت ربانی به افغانستان آمد و در ننگرهار اقامت گزید.
در زمان حکومت برهانالدین ربانی چندان به این موضوع اشاره نمیشد؛ اما زمانی که کابل و ولایات شرقی تحت تصرف امارت اسلامی قرار گرفت، در این زمان آمریکا به دنبال بهانهای علیـه امـارت بـود؛ پس به شیخ اسامه شهرت فراوان داد و او را بزرگترین خطر برای آمریکا و جهان معرفی کرد.
در زمانی که آمریکاییها در هرجایی که مورد حمله قرار میگرفتند، بدون تحقیق شیخ اسامه را متهم و امارت اسلامی را تهدید میکردند. امارت اسلامی سیاست اصولی خود را در این زمینه نیز اعلام کرد. و آن اینکه آمریکا ابتدا باید اسناد و مدارک اتهامی خود علیه شیخ اسامه را ارائه کند. اگر واقعاً او کـاری انجام داده باشد که خلاف احکام اسلامی است، در افغانستان حکومت و محکمه وجود دارد، و او بالاتر از قانون نیست، با او برخورد قانونی خواهـد شـد. مگر امریکا که بر اسب غرور خویش سوار بود، خواستار تسلیمدادن بـدون قیـد و شرط شیخ اسامه بود، درخواستی که نه از لحاظ دینی و نـه هـم قـوانین جهانی موجه و قابل قبول بود.
آمریکا به این بهانه یکبار با موشکهای کروز به افغانستان حمله کرد و بعد زمانی که حادثهٔ یازدهم سپتامبر اتفاق افتاد، مستقیما بر افغانستان حمله نمود.
حملات ۱۱ سپتامبر بهانهای برای حمله
در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱م، چهار طیاره در آمریکا ربوده شد و به برجهای دوگانهای مرکز تجارت جهانی نیویورک و ساختمان وزارت دفاع پنتاگون جنگانده شد. در این حملات حـدود «سـه هـزار» نفر کشته شدند و آمریکا متحمل خسارات اقتصادی زیادی شد.
این حملات آمریکا را سخت تکان داد. دولت آمریکا به رهبری جورج دبلیو بوش بار دیگر انگشت اتهام را بـه سـوی افغانستان گرفت و از امارت اسلامی خواست تا بدون قید و شرط شیخ اسامه بن لادن -رحمهالله- و هزاران مهاجر عرب که در افغانستان به سر میبردند را به آمریکا تسلیم دهد.
امارت اسلامی در شرایط امتحانی قرار گرفت، از یکسو خطر تهاجم گستردهٔ ابرقدرت آمریکا بر ملتی که بتازگی نفس صلح و آرامی کشیده بود و از سوی دیگر تحویل هزاران مسلمان بیپناه و مهاجر به دست کافر. ایـن امـری بود که هیچ اصل دینی و وجدان انسانی آن را اجازه نمیداد. امارت اسلامی بار دیگر مواضع قبلی خود را در این زمینه به آمریکا تکرار کرد؛ مگر آمریکا در این وقت برای تهاجم نظامی عملا اقداماتی را آغاز کرده بود. جرج دبلیـو بـوش رئیس جمهور آمریکا از یکسو تلاشهایی برای حصول یک ائتلاف بینالمللی حمله بر افغانستان را آغاز کرده بود و علاوه بر ناتو، بسیاری از کشورهای آسیایی و جهان اسلام را نیز با خود یکجا ساخته بود. حتی برخی از آنها عملاً در حمله شرکت داشتند و بسیاری دیگر به آن کمک استخباراتی میکردند.
در حالی که آمریکا کشتیهای بار از تجهیزات نظامی خود را به منطقه فرستاده و جنگ تبلیغاتی را آغاز کرده بود، امارت اسلامی نشست بزرگی از علمای افغانستان را در کابل تشکیل داد و در مورد وضعیت بهوجودآمده از آنان استفتاء کرد؛ پس از چند روز رایزنی و تحلیل قضیه از بعد شرعی، علماء کرام تصمیم نهایی گرفتند و فتوا دادند و در آن از آمریکا خواستند که به افغانستان حمله نکند.
همچنین از امارت اسلامی خواستند تا برای حل مسالمتآمیز موضوع در چارچوب شریعت تلاش کند. علما همچنین فتوا دادند که اگر آمریکا به افغانستان حمله کند جهاد علیه آن «فرض عین» است.
اما طرف آمریکایی که به تفاهم با امارت اسلامی اهمیتی نمیداد، تمام تمرکز خود را بـر مقـدمات جنگ گذاشـته بـود. و همچنین با استفاده از پاکستان، ازبکستان و دیگر کشورهای منطقه، بـرای حملـه بـه افغانستان عملیات گستردهای را در بخشهای تبلیغاتی، سیاسی و استخباراتی آغاز کرد. در زمانی که تفنگسالاران شورای نظار در برخی از مناطق شمال شرق ایـن کشور حضور داشتند، سازمان استخبارات مرکزی آمریکا هیئتی را نزد آنها فرستاد و در مقابل چند میلیون دالر وفاداری آنها را خرید. استخبارات آمریکا همچنین جنرال دوستم، محقق، کریم خلیلی، اسماعیلخان را در ولایات شمالی، مرکزی و غربی و حامد کرزی، گلآقا شیرزی و قوماندان عبدالحق را در ولایات جنوبی به خدمت گرفت تا که زیر سایهٔ طیـارات آمریکایی نقش لشکر زمینی علیه امارت اسلامی را ادا کنند.
سرانجام در ۷ اکتوبر ۲۰۰۱م برابر با ۱۵ میزان ۱۳۸۰ هـ.ش آمریکا به افغانستان حمله نظامی کرد.
آغاز حمله و خسارات گستردهٔ جانی و مالی:
در پانزدهم میزان، آمریکاییها حمله به افغانستان را آغاز کردند و در شب اول با استفاده از موشکهای کروز، بمبافکن و طیارات حامل بمبهای هدفگیر دقیق، به ۳۱ هـدف مختلف در شهرهای مختلف افغانستان حمله کردند.
اولین حمله در میدان هوایی قندهار بر دستگاه ضد هوایی صورت گرفت که هیچ تلفات شخصی در پی نداشت. چند ساعت بعـد حملـهٔ دوم بر پناهگاهی در نزدیکی خانهٔ امیرالمومنین ملا محمدعمر مجاهد -رحمهالله- در قندهار صورت گرفت که در آن چند نفر از جمله ملا محمد حنفیا عموی ملا محمدعمر مجاهد -رحمهالله- به شهادت رسیدند. این کسان اولین قربانیان حملهٔ آمریکا بودند. بعـدهـا بـرای کشتن بنیانگذار امارت اسلامی دو حملهٔ دیگر انجام شد، اما خداوند متعال او را نجات داد. در همان شب، بیشترین سیستمهای رادار و مدافعهٔ هوایی افغانستان هدف بمبافگنها و موشکهای کروز قرار گرفت. به همین ترتیب، دستگاههای رادیوهای معروف افغانستان هدف قرار داده شد.
در روزهای بعـد، بمبارانهـا شـدت گرفت و بسیاری از داراییهـا و تأسیسات عمومی مهم افغانستان را ویران کرد، بـه عنـوان مثال، سیستم رادار افغانستان که از زمان حملـهٔ شـوروی بـه جـا مـانـده بـود و امارت اسلامی آن را تعمیر و تقویت کرده بود، کاملاً ویران کرد و از کار افتاد. هراندازه طیارات جنگی، هلیکوپترها و دیگر امکانات که نیروی هوایی افغانستان داشت، همگی به طور کامل از بین برده شد. میدانهـای هـوایی بمباران و خسارات زیادی به آنها وارد شد. انبارهای نظامی، سیستمهای مخابراتی و بسیاری از تأسیسات دیگر بمباران شد. در هر روز از این بمباران، مردم غیرنظامی نیز متحمل خسارات جانی و مالی زیادی میشدند.
بعداً بمبارانهای آمریکایی بر خطوط جنگی و دفاعی متمرکز گردید، در آن زمان خطوط دفاعی امارت اسلامی در شمال کابل و در مناطق فرخار تخـار و درهٔ صوف سمنگان بود. آمریکاییها این خطوط را به شدت بمباران کردند. سازمان (سیآیای) جاسوسان خود را به پنجشیر، تخار، درهٔ صـوف و مناطق دیگر فرستاد تـا بـرای بمباران بـه طیارات آمریکایی کوردینات دهند؛ اما مجاهدین امارت اسلامی در برابر بمبارانهای شدید آمریکا مقاومت کردند. هنگامی که پس از بمباران، جنگجویان مخالف به خطوط دفاعی مجاهدین حمله میکردند، مجاهدین در برابر آنها به شدت مقاومت مینمودند و حمله شکست میخورد.
تا اینکه سرانجام آمریکاییها دست به وحشیگری دیگری زدند و از بمبهای شیمیایی ضـد مجاهدین استفاده کردند که بر اثر گاز سمی مجاهدین را به طور دستهجمعی کشتند. به این ترتیب تلفات جانی مجاهدین افزایش یافت، بنابراین آنان استراتژی جنگی خود را تغییر دادند، به گونهای که ما دیگر در مقابل آمریکاییها مقاومت جبههای نخواهیم کرد، از خطوط و شهرها عقبنشینی خواهیم نمود و جهاد چریکی و جنگ فرسایشی را علیـه آنها آغاز خواهیم کرد.
این مطلب بدون برچسب(تکونه) می باشد.
دیدگاهها بسته است.