امارت شناسی/بخش دهم

فصل ششم   امارت اسلامی و تبلیغات دروغین علیه آن پیشتر گفته شد که امارت اسلامی در زمانی پرچم حاکمیت دینی را برافراشت که هیچ کشور دیگری در جهان، منطقه و همسایگان نمی‌خواست چنین نظام واقعاً اسلامی، مستقل و قدرتمندی در افغانستان ایجـاد شـود. دشمنان دور و نزدیک بر اساس ملاحظات فکری، فرهنگی، سیاسی و […]

فصل ششم

 

امارت اسلامی و تبلیغات دروغین علیه آن

پیشتر گفته شد که امارت اسلامی در زمانی پرچم حاکمیت دینی را برافراشت که هیچ کشور دیگری در جهان، منطقه و همسایگان نمی‌خواست چنین نظام واقعاً اسلامی، مستقل و قدرتمندی در افغانستان ایجـاد شـود. دشمنان دور و نزدیک بر اساس ملاحظات فکری، فرهنگی، سیاسی و غیره، دشمنی خویش با امارت اسلامی را آغاز کردند. یکی از اشکال عمـدهٔ ایـن دشمنی، تبلیغات دروغین، اتهامات بی‌اساس و افترا بـرای بـدنام‌سازی امارت اسلامی بود، تا که امارت در سطح داخلی و بین‌المللی منفور گردد.

 

اگر عوامل و اسباب تبلیغات دروغین و اتهامات بی‌اساس علیـه امـارت اسلامی و مخفی‌ماندن حقایق از منظر عامـهٔ مـردم را بررسی کنیم، می‌توان گفت که رسانه‌های منطقه‌ای و بین‌المللی -که موقـف خصمانهٔ ضـد امـارت اسلامی گرفته بودند- در این بخش نقش عمده‌ای داشتند؛ زیرا ما در زمانی زندگی می کنیم که رسانه‌ها می‌توانند با تبلیغات یک‌طرفه و مستمر واقعیت‌های روشن مانند آفتاب را بپوشانند و اذهان مردم را گمراه کنند. نکتهٔ دیگر این‌که اولین کتاب‌هایی که در مورد امارت اسلامی نوشته شده است، بیشتر توسط نویسندگان خارجی و غیر افغان نوشته شده است، مانند احمد‌رشید روزنامه‌نگار پاکستانی، چنگیز پهلوان روزنامه نگار ایرانی، پیتر مارسدن و ویلیام میلی روزنامه‌نگاران غربی، فهمی هویدی نویسندهٔ مصری و دیگران. اکثر آن‌ها نه از وضعیت کنونی افغانستان معلومات کافی و نه هـم در برابر آن موضع عادلانه‌ای داشتند؛ بلکه در بسیاری از موارد معلومات غلطی ارائه کرده‌اند.

 

باید گفت که یکی از علت‌های اساسی پخش‌و‌نشر معلومات نادرست این هم هست که مسئولان و نویسندگان امارت اسلامی در معرفی‌کردن امارت اسلامی به مردم خود و جهانیان کوتاهی کرده‌اند تاکنون چنین کتابی از سوی مقامات امارت اسلامی به زبان‌های بین‌المللی نوشته نشده است که بتواند تبلیغات دروغین را برملا و اذهان عمومی را از فریب نجات دهد.

 

به هرحال، در اینجا برخی از موضوعاتی را برملا خـواهیم ساخت که دشمنان امارت اسلامی بارها و بارها آن‌ها را تبلیغ می‌کنند و از آنها بـه عنـوان ابزار اتهام استفاده می‌نمایند:

 

۱. آیا طالبان علیه مجاهدین بغاوت کردند؟

 

اتهام اصلی برخی از دشمنان داخلی امارت اسلامی این است که می‌گویند طالبان علیه مجاهدین قیام کردند. آنها چنین وانمود می‌کنند که گویا قبل از امارت، وضعیت افغانستان بیخی گل و گلزار بوده و حکومت منظمی وجود داشته است که طالبان علیه آن بغاوت کردند.

 

ولی در حقیقت قبل از امارت اسلامی نه نظام و نه هم حکومت مجاهدین وجود داشت. تفنگ‌سالاران و مفسدانی که فقط فساد را گسترش می دادند، مجاهد نه، بلکه بدنام کنندگان جهاد و نابودکنندگان آرمان‌های شهدا بودند.

 

دیگر این‌که این اتهام زمانی معتبر و قابـل قبـول بـود، اگر طالبان یک فرقه یا گروهی جدا از مجاهدین می‌بودند که نه سابقهٔ جهادی می‌داشتند، نه به جهاد معتقد می‌بودند و نه‌هم به آرمان‌ها و اهداف جهاد متعهد می‌بودند. واقعیت این است که طالبان خالص‌ترین، مخلص‌ترین، فداکارترین و مؤثرترین مجاهدین در صفوف جهاد ضد شوروی بودند.

 

اگر به زندگی‌نامهٔ تک‌تک رهبران و افراد مهم امارت اسلامی نگاهی بیندازید، خواهید دید که آنان اولین جهاد را علیه متجاوزان شوروی آغاز کرده بودند.

 

امارت اسلامی افغانستان نظامی بود که از ثمـرهٔ جـهـاد ضد کمونیستی پاسداری کرد، آرزوی ملت مجاهد ما و میلیون‌ها شهید را برآورده نمود، احکام شرعی را اجرا کرد، عدالت را تامین و فضایی آرام را برای زندگی شـاد و خـرم فراهم آورد.

 

۲. آیا امارت اسلامی حرکتی مربوط به قوم خاصی بود؟

 

امارت اسلامی در زمانی ایجاد شد که فتنهٔ تعصبات قومی، زبانی، سمتی و نژادی در افغانستان نسبت بـه هـر زمان دیگری قـوی‌‌تـر گردیده و سیاست افغانستان با زهر این تعصبات آلوده گردیده بود. دوستی و دشمنی بر اساس تعصب قومی و زبانی بود؛ حتی برخی از افرادی که سابق زیر پرچم سرخ شعار انترناسیونالیسم یا زیر پرچم سبز، شعار اخوت جهانی اسلامی را سر می‌دادند، نیز غرق در این تعصبات جاهلانه شده بودند. آن‌ها افغانستان و ملت متحد را به حوزه‌های نفوذ خود تقسیم کرده بودند، طوری که رهبر از هر قبیله‌ای بود، اکثر پیروان او نیز از همان قبیله می‌بودند. برخی سخن از دفاع حقوق اکثریت به میان می‌آوردند، در حالی که برخی دیگـر هـدف خـود را کسـب حقـوق سیاسی اقلیت‌ها یا اقوام می‌دانستند.

 

اما امارت اسلامی به جای تعصبات نژادی، قومی، زبانی و منطقه‌ای صدای برادری اسلامی و وحدت ملی را بلند کرد. به همین دلیـل مـردم از آن استقبال کردند. تنها حزبی که در آن بحث تعصـب قـومی، زبانی و منطقه‌ای مطرح نیست، امارت اسلامی می‌باشد. زیر پرچم امارت اسلامی همان‌گونه که مجاهدین پشتون قندهار و پکتیا سهم دارند، همین‌طور از تاجیک‌های بدخشان و تخار، ازبک‌های فاریاب و جوزجان، بلوچ‌هـای نیمروز و همچنین ترکمن‌هـا، هـزاره‌ها، نورستانی‌ها، پشـه‌ای‌هـا، عرب‌ها، گجرها و غیره نیز مجاهدان بسیاری از قبایل و مناطق مختلف در آن سهم کامل دارند.

 

یکی از دستاوردهای بزرگ ملا محمدعمر مجاهد -رحمه‌الله- این بود که بحث فتنه‌افگن اختلافات قومی در کشور را از بین برد. او مجاهـدان مناطق دورافتاده را زیر یک پرچم گرد آورد و از این طریق نه تنها کشور را از فروپاشی نجات داد، بلکه عوامل بدبینی بین برادران مسلمان را نیز از بین برد. بعدها در جهاد با آمریکا دیدیم که در زیر پرچم امارت اسلامی مجاهدین از هـر قـوم، زبان و منطقه در ۳۴ ولایت و حداقل ۳۰۰ ولسوالی کشور جهاد می‌کردند.

 

همه این حقایق ثابت می‌کند که امارت اسلامی جنبشی مرتبط بـه کـدام قوم، منطقه و نژاد خاصی نیست؛ بلکه به عنوان یک نهضت اسلامی واقعی از متن ملت واحده برخاسته است.

 

۳. اتهام ارتباط با پاکستان

 

ساده‌ترین راه برای بدنام‌کردن یک شخص یا جنبش در کشـور مـا ایـن است که آن را به ارتباط با پاکستان متهم کرد. این ذهنیت پیشینهٔ طولانی‌ای دارد، از زمانی که انگلیسی‌ها بر پختونخوا (پاکستان کنونی) حاکم بودند مردم و حاکمان ما تا سرحد دشمنی نسبت به آن‌ها حساسیت داشتند. وقتی انگلیسی‌ها رفتند، تنش مسئلهٔ خط دیورند و مسائل دیگر باعث شد که نفرت از پاکستان در افغانستان ادامه یابد. بعدها در زمان داودخان با پیدایش داعیهٔ پشتونستان و سپس در زمان حملـه شـوروی، نسـل بـه نـسـل هـمـیـن طـرز تفکر ادامه یافت. جنبش‌های سیکولار در افغانستان؛ با آنکه که با حاکمان غرب‌اندیش پاکستان وحدت فکری و هماهنگی داشته‌اند؛ ولی به خاطری که برای متهم‌کردن اسلام‌گرایان دلیل و حجت دیگری نداشتند، بناء آنان را به ارتباط با پاکستان متهم می‌کنند. قبلاً مجاهدین در برابر تهاجم شـوروی را نمایندگان پاکستان خطاب می‌کردند و اکنون نیز امارت اسلامی و مجاهدینی که تهاجم آمریکا را شکست داده‌اند را به همین تهمت متهم می‌کنند.

 

اما واقعیت این است که امارت اسلامی افغانستان کاملا یک نهضت اسلامی و افغانی است، که نه رهبر و بنیان‌گذار آن در خارج تحصیل کرده است و نـه هـم مـثـل کمونیستان و سیکولاران غرب‌زده کدام مفکوره و نسخهٔ سیاسی وارداتی دارند، بلکه داعیه‌ای مطابق با فکر و ارزش‌های ملـت خـویش مطرح کرده‌اند. به همین دلیل است که در بین مردم جایگاه و اعتبار بزرگی پیدا کرده است.

 

اگـر طـبـق ادعـای آن‌هـا پاکستان واقعاً از گروه‌های اسلامی حمایت می‌کرد، ابتدا باید شریعت و نظام اسلامی را در کشور خود اجرا می‌نمود. دیگر این که هیچ‌کس نمی‌تواند ثابت کند که تصمیم، اقدامات، سیاست و موضع‌گیری‌های امارت اسلامی به جای منافع اسلام و افغانستان، بر اساس منافع پاکستان باشد.

 

امارت اسلامی همان‌طور که به اسلام و شعائر دینی پایبند است، همین‌گونه از ارزش‌های ملی، استقلال، تمامیت ارضی، وطن و حاکمیت مستقل نیز به شدت دفاع می‌کند. ممانعت از حضـور عساکر پاکستانی در خط فرضی دیورند در طول دورهٔ گذشته و حال امارت اسلامی، ممانعت از ایجاد تأسیسات در خط دیورند و اقدامات نظامی علیه آن، گواه این امر است.

 

این در حالی است که پاکستان در طول بیست‌سال حکومت سیکولاران، نه تنها بخش‌های زیادی از خاک افغانستان را اشغال کرد؛ بلکه در امتداد خـط فرضی دیورند سیم خاردار را نیز کشید.

 

۴. ادعای تندروی، افراط‌گرایی و نقض حقوق بشر

 

 

نظامی که پس از جنگ جهانی دوم، جهان را کنترل می‌کند، نظـم جهانی بشردوستانه نامیده می‌شود. مبانی این نظام مبتنی بر اندیشـه‌هـا باورها و معیارهای خودساختهٔ معاصر غرب تحـت عنـوان حقوق بشر است. از دیدگاه پیروان این نظام، دین، اصول دینی، احکام و هیچ‌کدام از ارزش‌های معنوی ارزشی ندارد.

 

دیگر اینکه قانون، اصول و احکام اسلامی را سخت‌گیرانه و ناقض حقـوق بشر می‌نامند. بر این اساس از زمانی که امارت اسلامی نظام شرعی را در افغانستان عملی ساخت، برای اجرای امـر بـه معـروف و نهی از منکر و نیز تطبیق حدود شرعی و قصاص، از زور و قدرت کار گرفت، طرف‌داران بشردوستی آن را به تندروی و افراط‌گرایی متهم می‌کنند و طالبان را تندرو و ناقض حقوق بشر می‌خوانند.

 

بنابراین می‌توان گفت که نمی‌توان طالبان را در این مسئله مقصر دانست؛ بلکه در واقع مشکل از گمراهی و انحراف خود دشمنان نشأت می‌گیرد.

 

این مشکل آن‌قـدر سـطحی هم نیست که آن را اختلاف بین «طالبان و دشمنان‌شـان بـدانیم» بلکه ریشـهٔ ایـن اخـتلاف، کشمکش بین دیـن الهـی (اسلام) با افکـار مـادی خودساختهٔ غرب و تقابـل ابـدی در بین آن دو است.

 

اصولاً در جهان دو نوع جهان‌بینی وجود دارد، یکی جهان‌بینی دینی و دیگری جهان‌بینی مادی. امارت اسلامی به جهان‌بینی دینی، ایمان و اعتقاد دارد و طرف مقابل به جهان‌بینی مادی باور دارد. این دو باور و فکر اساساً متضاد و متقابل یک‌دیگراند. به همین دلیل دشمنان اسلام و امارت اسلامی نمی‌تواننـد اجرای احکام شرعی را بپذیرند؛ لهذا تبلیغات بسیار زهرآگینی علیه آن به راه می‌اندازند و آن را ناقض حقوق بشر می‌نامند.

 

مایهٔ تاسف این است که تعدادی از مسلمانان نیز تحت تأثیر شعارهای بشردوستی غربی قرار گرفته‌اند، به عوض اینکه دیـن خـویش و اسلام را خـوب بشناسند، از اساسات دینی خود را کاملا آگاه کنند و مسلمان واقعی باشند بر خلاف آن، چند شعار دروغین بشردوستی و حقوق بشر را تکرار می‌کنند که در نتیجهٔ تبلیغات مکرر رسانه‌های غربی در اذهان‌شـان تزریـق شـده است. بر همین اساس، نظام اسلامی و احکام شرعی را نیز ماننـد کـفـار نقد می‌کنند و آن‌ها را نقض حقوق بشر می‌دانند. العیاذ بالله!