امارت شناسی/بخش اول

فصل اول برقراری حکومت اسلامی یک وظیفه شرعی است نخستین سؤال در مورد «امارت اسلامی افغانستان» این مطرح می‌گردد که به چنین نوع حکومتی چه نیازی است؟ فلسفه وجودی امارت اسلامی چیست؟ و بر کدام اصل دینی به‌میان آمده است؟ در حالی که در همه جهان سیاست از دیـن جدا گردیده و نظام‌های سیکولر یا […]

فصل اول
برقراری حکومت اسلامی یک وظیفه شرعی است
نخستین سؤال در مورد «امارت اسلامی افغانستان» این مطرح می‌گردد که به چنین نوع حکومتی چه نیازی است؟ فلسفه وجودی امارت اسلامی چیست؟ و بر کدام اصل دینی به‌میان آمده است؟
در حالی که در همه جهان سیاست از دیـن جدا گردیده و نظام‌های سیکولر یا بی‌دین حاکم است؛ پس چرا اقشار متدین و اسلام‌گرای افغانستان بر ضرورت حکومت اسلامی تاکید دارند؟

در جواب این سؤال باید بگویم: حاکمیت، سلطه و فرمان‌روایی اصلا از آنِ الله جل جلاله است، «إن الحکم إلا لله» [یوسف: ۴۰] (فرمانروایی از آن خـدا است و بس).
الله جل جلاله برای حاکمیت، اجرای قانون و فرمانروایی خـود، انسان را به حیث نایب یا خلیفهٔ خویش قرار داده است: « «وإذ قال ربک للملائکه إنی جاعل فی الأرض خلیفه (بقره: ۳۰]
ترجمه: و به یادآور آنگاه که پروردگارت به فرشتگان فرمود: من در زمین جانشینی می‌گمارم.
و در جایی دیگر می‌فرماید: «وعد الله الذین آمنوا منکم وعملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الأرض… » [نور: ۵۵]
ترجمه: خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند، وعده داده است که قطعا آنان را در زمین جانشین خواهد کرد… .
بنابر این علمای امت بالاتفاق از نصوص استنباط کرده‌اند که اقامه و برقراری حکومت اسلامی نه‌تنها یک حق ثابت برای امت است؛ بلکه ساختن حکومت اسلامی بر ذمه مسلمانان بـه عنوان یک وجیبه دینی فرض و لازم است.
پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمودند: «مـن خلع یدا مـن طاعه، لقی الله یوم القیامه لا حجه له، ومن مات ولیس فی عنقه بیعه، مات میته جاهلیه».
ترجمه: کسی که دستی را از اطاعت بکشد، در روز قیامت بدون حجت و دلیل با خدا روبه‌رو می‌شود. و کسی که بمیرد و در گردنش پیمانی نباشد، به مرگ جاهلیت مرده است.
همچنین هنگامی که رسول الله (صلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) از دنیا رحلت کرد، ابتدا اصحاب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) قبل از انجام مراسم تشییع، تکفین و دفن آن حضرت (صلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) بـا هـم جمع شدند و با اجماع و توافق حضرت ابوبکر صدیق رضی‌الله‌عنه را به خلافت برگزیده و با او بیعت کردند.

همین اجماع صحابه(رضی الله عنهم) نیز دلیل بر آن است که تعیین امام یا امیر شرعی و تشکیل حکومت اسلامی از مهم‌ترین وجایب دینی بـه شـمار می‌رود؛ بر همین اساس، علمای عقاید و فقه ما در کتابهای خود، تعیین امیر شرعی و تأسیس امارت اسلامی را برای مسلمانان لازم دانسته‌اند.
علامه نجم الـدیـن ابوحفص عمر النسفی(رحمه الله)، صاحب کتـاب عقاید( متن کتاب مقرر در نصاب درسی مدارس دینی ما شرح العقائد) می‌گوید: «والمسلمون لا بد لهـم مـن امـام، یقـوم بتنفیذ أحکامهم و إقامـه حـدودهم و سد ثغورهم و تجهیز جیوشهم و…».
ترجمه: و مسلمانان را از امامی چاره نیست که احکام شرعی و حدود را اجرا، مرزها را حفاظت و لشکریانشان را برای جهاد آماده کند.
همچنان علامه ابن عابدین شامی(رحمه الله) صاحب کتاب معتبر فقه حنفی «رد المحتار على الدرالمختار» در «باب الإمامه» می نویسد: هـی صغرى وکبرى، فالکبرى إستحقاق تصرف عام على الأنام، وتحقیقه فی علم الکلام، ونصبه أهم الواجبات، فلذا قدموه على دفن صاحب المعجزات… .
ترجمه: امامت بر دو قسم است، «امامت صغری» و «امامت کبری». امامت کبری به معنای حق تصرف یا ولایـت عمـومی بر مردم است که تحقیق آن در علم عقاید بیان می‌گردد. و تعیین امام یکی از مهم ترین واجبـات است، به همین دلیل است که صحابه(رضی الله عنهم)، تعیین امام را بر دفن پیامبر (صلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) مقدم داشتند.

از این‌جا معلوم می‌شود که ایجاد «امارت اسلامی» و تعیین امیر، یک بدعت سیاسی نه؛ بلکه یک وظیفه شرعی است که همه مسلمانان موظف به انجام آن اند، اگر هیچ گروهی از مسلمانان این وظیفه را انجام ندهند، همگی گناهکار محسوب می شوند.
این نظر اتفاقی همه امت و علمای گذشته و متأخرین است که هیچ عالم معتبری با آن مخالفت نکرده است.
البته اخیرا عده‌ای که تحت تأثیر سکولاریسم غربی قرار گرفته اند، از جدایی دین و سیاست صحبت می کنند، افکارشان نه از قرآن و سنت؛ بلکه از فلسفه معاصر دین‌ستیز غرب نشأت می گیرد. این ادعای آن‌ها که اسلام به سیاست ربطی ندارد، یا این که اسلام در بخش سیاسی هیچ رهنمودی ارایه نکرده است؛ بلکه اسلام در این زمینـه مـردم را به اختیار و نظریهٔ خودشان گذاشته است، این ادعا باطل است.
وقتی که اسلام برای همه ابعاد زندگی فردی و اجتماعی انسان، هدایاتی دارد و در بخـش‌هـای اعتقادی، عبـادات، اخلاق و آداب، تعاملات اجتماعی، امـور اقتصادی، حل اختلافات، مجازات‌ها و سایر بخش‌های زندگی، اصـول، رهنمودهای کافی و مشخصی دارد، به حدی که مسایل جزئی مانند ورود و خروج از تشناب را هـم فروگذار نشده است؛ بنابراین غیر ممکن است که نسبت بـه میـدان مهم و سرنوشت‌ساز سیاست و حکومت‌داری بی‌تفاوت باشد یا ساکت بماند. الله متعال می فرماید: أیحسب الإنسان أن یترک سدى» قیامه: ۳۶]
ترجمه: آیا انسان گمان می‌کند که بی‌حساب و بیهوده رها می‌شود.
حضرات مفسرین منظور از «سدی» را چنین تفسیر می‌کند: « أن یترک مهملا لا یؤمر ولا ینهى» یعنی: چنان بدون تکلیف رها شود که نه بـه کـاری امـر کرده و نه از کاری نهی کرده شود.

مطلب آیهٔ مبارکه این است که انسان هرگز تصور نکند که بدون مکلفیت و مهمل رها کرده می‌شود؛ بلکه در همهٔ شئون زندگی حتما بـدو دستورات دینی داده خواهد شد.
از این جهت همان طوری که انسان در سایر عرصـه‌هـای زنـدگی مکلف است و شریعـت بـرای او چارچوب و حـدودی مقرر کرده است، در عرصه سیاست، اقتدار و حاکمیت نیز موظف است و باید حکومتی مطابق با اصـول اسلامی ایجاد کند.
اللـه (جـل جلالـه) در قـرآن هـــم زمــان بـا بعثـت پیـامبر اکـــرم (صلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) این وعده را نیز داده است که دین مبین اسلام را بر ادیان دیگر غالب و پیروز خواهد کرد که همین اعلاى کلمه الله و بلنـدی شعایر دینی نیز وظیفه همه افراد امت و به طور خاص طبقات دینی است.
مؤثرترین ابزار تسلط دین، همان حکومت و اقتدار سیاسی است. اسلام زمانی پیروز بود، که حکومت و اقتدار سیاسی جامعه اسلامی در دست مردم متدین بود.
«امارت اسلامی افغانستان» نیز بر اساس همین مفکوره ایجاد گردیده است که هدف اصلی آن اعلای کلمـه اللـه، احیاء و بلندسازی شعائر دینی و اقامهٔ شریعت الهی است.