اثرات اطاعت در استحکام نظام شرعی/بخش چهارم

در نظام اسلامی، اختیار امور جهادی تنها به دست امام است   در نظام اسلامی اختیار کارهای اجتماعی به دست امیر است، هیچ‌کس نمی‌تواند در این کارها بدون مشوره و صلاحِ دید امام، گام بردارد. امام سرخسی -رحمه‌الله- در شرح سیر کبیر می‌نویسد: «ما یکون مرجعه إلى عامه المسلمین فی النفع والضرر فالإمام هو المنصوب […]

در نظام اسلامی، اختیار امور جهادی تنها به دست امام است

 

در نظام اسلامی اختیار کارهای اجتماعی به دست امیر است، هیچ‌کس نمی‌تواند در این کارها بدون مشوره و صلاحِ دید امام، گام بردارد.

امام سرخسی -رحمه‌الله- در شرح سیر کبیر می‌نویسد:

«ما یکون مرجعه إلى عامه المسلمین فی النفع والضرر فالإمام هو المنصوب للنظر فی ذلک، فالافتیات علیه فی ذلک یرجع إلى الاستخفاف بالإمام».

ترجمه: آنچه که نفع و ضررش به عموم مردم بر می‌گردد؛ صلاحیت آن به امام سپرده شده است، بنابراین خروج از رأی امام در این امر، باعث بی‌حرمتی او است».

همچنین علامه ماوردی -رحمه‌الله- می‌نویسد: «فعلى کافه الأمه تفویض الأمور العامه إلیه من غیر افتیات علیه ولا معارضه له؛ لیقوم بما وکل إلیه من وجوه المصالح وتدبیر الأعمال».

ترجمه: بر تمام مردم لازم است که اختیار کارهای عامه را به امام واگذار کنند و از رأی‌اش خارج نشوند و همراهش مخالفت نکنند تا امام کارهای واگذارشده را به درستی انجام دهد.

و از جمله کارهای اجتماعی، یکی جهاد است که در نظام اسلامی قدرت و اختیار این امور به دست امام سپرده شده است، اگر امام فرمان جهاد صادر کند؛ بر مسلمانان جهاد فرض است، و باید فرمان امام را پذیرفت، اما اگر ایشان با کسی صلح و آتش‌بس اعلام کند، در این صورت وظیفهٔ مسلمانان این است که به فرمان امام به طور کامل عمل کنند.

الله -جل جلاله- می‌فرماید:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَا لَکُمْ إِذَا قِیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَرَضِیتُمْ بِالْحَیَاهِ الدُّنْیَا مِنَ الْآخِرَهِ فَمَا مَتَاعُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا فِی الْآخِرَهِ إِلَّا قَلِیلٌ ﴿۳۸﴾ إِلَّا تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذَابًا أَلِیمًا وَیَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیْرَکُمْ وَلَا تَضُرُّوهُ شَیْئًا وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿۳۹﴾ [التوبه]

ترجمه ای مومنان، چه شده شما را زمانی که به شما گفته می‌شود: در راه الله خارج شوید، زمین‌گیر می‌شوید، آیا به زندگی دنیا در مقابل آخرت راضی شده‌اید ؟ پس در مقابل آخرت، کالای زندگی دنیا کم است.

اگر شما خارج نشوید، شما را عذاب دردناکی خواهد داد و قومی دیگر را به جای شما می‌آورد و به او ضرر نخواهید رساند و الله متعال بر هر چیز قادر است.

ابن قدامه -رحمه‌الله- می‌نویسد:

«وأمر الجهاد موکول إلى الإمام واجتهاده، ویلزم الرعیه طاعته فیما یراه من ذلک».

ترجمه: مسالهٔ جهاد به اجتهاد امام واگذار شده است و بر رعیت اطاعت او در صلاحِ دیدش لازم است.

همچنین علامه کرابیسی -رحمه‌الله- می‌نویسد:

«الإمام لما وادعهم صاروا ذمه لنا، فوجب على جمیع المسلمین الذب عنهم».

ترجمه: اگر امام با آن‌ها (کفار) صلح کند، در ذمهٔ ما قرار می‌گیرند، بنابراین بر همهٔ مسلمانان دفاع از آنان و اجب است.

از نصوص بالا ثابت می‌شود که اختیار و قدرت جهادکردن یا نکردن با کفار، و صلح‌کردن و نکردن، همچنین دیگر امور جهادی تنها به دست امام است، او هرطور که فیصله کرد، بر رعیت و بر مجاهدین اطاعت آن واجب است، مصلحت و فایدهٔ این فیصله چه به ذهن آنان (رعیت) برسد یا نه، به آن خوش باشند یا نه، در هر صورت باید اطاعت کنند.

 

جهاد در کدام حالات فرض عین می‌گردد؟

فقهای کرام می‌فرمایند: جهاد در سه حالت فرض عین می‌گردد:

۱. زمانی که شخصی در زمان جهاد، در میدان جنگ حاضر شود؛ ۲. زمانی که امیر مسلمانان همهٔ مردم یا افراد خاصی را به رفتن به جنگ امر کند؛

۳. زمانی که کفار کدام شهر مسلمانان را اشغال کنند، مانند بیست سال گذشته که شهرهای ما در اشغال بود.

 

امیر اگر مجاهدین را از جنگ منع کرد؛ اطاعتش واجب است.

امیرالمومنین اگر مجاهدین را از جنگ منع کرد؛ بازهم اطاعتش واجب است، مجاهدین در حالت ممنوعیت نباید بجنگند، و اگر کدام گروه یا شخصی به جنگ رفت، درباره او وعیدهای سختی آمده است.

امام سرخسی -رحمه‌الله- می‌نویسد:

«أمر بأن ینادی به یوم خیبر حین نهاهم عن القتال، فقیل له: استشهد فلان فقال -علیه السلام-: أبعد ما نهیت عن القتال؟ قالوا: نعم، فقال: لا تحل الجنه لعاص». فمع درجه الشهاده قال فی حقه ما قال لیبین أن العصیان فیما لا یتیقن فیه الخطأ من الأمیر لا یحل بحال.

ترجمه: رسول الله -صلى‌الله‌علیه‌وسلم- امر کردند که از طرف وی اعلان آتش‌بس شود، به ایشان گفته شد: فلانی شهید شده، ایشان فرمودند: آیا بعد از آن که من از جنگ نهی کردم؟ گفتند: بلی! آن‌حضرت گفتند: جنت برای نافرمان حلال نیست. با وجود درجهٔ شهادت درباره او چنین چیزی گفتند، تا آشکار شود در آن کاری که خطای امیر یقینی نیست، نافرمانی در هیچ حالتی روا نیست.

و در جای دیگری می‌نویسد:

«فإن نهاهم فلیس ینبغی لهم أن یخرجوا … وقد روینا «أن النبی -صلى الله علیه وسلم- نهى عن القتال فی بعض أیام خیبر فقاتل رجل فقتل، فقال – صلى الله علیه وسلم -: لا تحل الجنه لعاص». وکذلک إن نهى إنسانا بعینه، فلا ینبغی له أن یخرج لاحتمال النظر فی نهی الإمام له».

ترجمه: امام اگر مردم را از جهاد منع کرد باز برایشان روا نیست که به جنگ بروند. چون قبلا روایت کردیم که نبی -علیه السلام- از جنگیدن در بعضی از روزهای غزوه خیبر منع کرد اما شخصی جنگید و کشته شد آن‌حضرت -علیہ السلام- فرمودند: جنت برای شخص نافرمان حلال نیست.

همچنین اگر شخص مشخصی را از جنگ منع کرد، او هم نمی‌تواند به جنگ برود؛ شاید امیر در این باره مصلحتی دیده، مانند غزوهٔ احد که رسول الله -صلى‌الله‌علیه‌وسلم- پنجاه‌ تن از صحابهٔ کرام را از جنگ منع کرد که قبلا ذکر شد.

با وجود اینکه قرآن عظیم‌الشأن، یهودیان را دشمنان سخت مسلمانان معرفی کرده است، وعیدهای وارد شده در روایت بالا، درباره ممنوعیت جنگ با یهودیان آمده بود، الله -جل جلاله- می‌فرماید:

لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَهً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا [المائده: ٨٢]

ترجمه: البته که سخت‌ترین انسانان را در دشمنی با مؤمنان، یهودی‌ها و مشرکین را خواهی یافت.

بنابراین وقتی به‌خاطر نافرمانی امیر در جنگ با یهودی‌ها مرگ انسان خراب می‌شود، حالت انسان در جنگ‌های دیگر چطور است؟

الله جل جلاله ما را حفاظت کند.

 

لذا بر مسلمانان لازم است که در تمام کارهای مباح و روا اطاعت امر و نهی امیر را بکنند، امیر اگر کسی را به انجام کار مباحی امر کند، انجام‌دادنش بر او واجب می‌شود، و اگر از کار مباحی منع کرد، انجام آن کار برایش حرام می‌شود؛ چون امر امیر در کارهای مباح واجب‌العمل هست.

به همین وجه فقهای کرام می‌فرمایند: هر کاری که ناجایز نباشد، اطاعت امر امیر در آن واجب است.

و اگر کسی با وجود امر امیر یا نهی‌اش نافرمانی کند، بار اول برای تفهیم او به نرمی تلاش شود و اگر با نرمی متوجه نشد، باید تأدیب گردد.

شامی رحمه الله می نویسد:

«إذا أمر الأمیر العسکر بشیء فعصاه واحد لا یؤدبه فی أول وهله بل ینصحه، فإن عاد بلا عذر أدبه».

ترجمه: اگر امیر لشکریان را به چیزی فرمان داد، و کسی نافرمانی اورا کرد، بار اول او را تأدیب نکند بلکه نصیحت کند، اگر دوباره بدون عذر آن کار را تکرار کرد؛ او را تأدیب کند.