چراغی پر فروغ

محمد داود مهاجر عــزت ما جمــلـگی انـدر جــهاد شوکت ما اندرین اصـل و نهـاد تا که زینِ اسب ما خـالی نـبود شـیهـهٔ اسـبان مـا عالَــم شـنود لیـک دیگـر آن چـراغ پـر فـروغ گشت خاموش و نداریم آن نبوغ عصر ما گم کرده مسلم نام خود او نداند سرگـذشت از کـام خود انـدلـس را یـاد کـن […]

محمد داود مهاجر

عــزت ما جمــلـگی انـدر جــهاد
شوکت ما اندرین اصـل و نهـاد

تا که زینِ اسب ما خـالی نـبود
شـیهـهٔ اسـبان مـا عالَــم شـنود

لیـک دیگـر آن چـراغ پـر فـروغ
گشت خاموش و نداریم آن نبوغ

عصر ما گم کرده مسلم نام خود
او نداند سرگـذشت از کـام خود

انـدلـس را یـاد کـن ای بـی خـبر
مُلـک مسلـم بوده روزی بی‌خطر

بیتِ مَقدِس بوده روزی قبله‌گاه
اینـک او افـتاده از دیـد و نـگـاه

تا مسلمان رو به دنیا کرد و بس
تکیه بر بیـگـانگـان، فکـرِ هـوس

ترک مصحف کرد و ترک همدلی
تـرک شمشـیرِ غـزا، شـد بـزدلــی

ترک میدان دشمنان را غره کـرد
پیر و برنا جمله را آن بَرده کـرد

هرچه داریم از جهاد است از جهاد
پاسبـان ننـگ و عـزت این نـهـاد

نور ایمان با جهاد است ماندگار
زیـر سقـفش جنـت آن کــردگـار

حکم شرعی فرض‌ رحمانی بدان
تا کـه شـرع مصـطفی آیـد مـیان

ای مـهاجـر تا تـوانی پیـشه گـیر
راه پیـغـمـبر، برایــش تو بــمـیر

۱۲ ذوالقعده ۱۴۴۱