مژده

راشد مبارز مژده ای دل مژده ای دل فیض یزدان می رسد صلح  و  آرامش  به  خاک پاک افغان می رسد بر  کویر  خشک  قلبم   بعد  عمری  انتظار بعد طوفان های شن، انگار باران می رسد این شب  تاریک  اشغال  عاقبت گردد  تمام گر کنی اندک تحمل، شمس تابان می رسد خیمه  اشغال و وحشت […]

راشد مبارز

مژده ای دل مژده ای دل فیض یزدان می رسد
صلح  و  آرامش  به  خاک پاک افغان می رسد

بر  کویر  خشک  قلبم   بعد  عمری  انتظار
بعد طوفان های شن، انگار باران می رسد

این شب  تاریک  اشغال  عاقبت گردد  تمام
گر کنی اندک تحمل، شمس تابان می رسد

خیمه  اشغال و وحشت چیده گردد زین دیار
می  گریزد جیش کفر و فوج ایمان می رسد

گر چه دشمن کرده زخمی  زادگاهم  را  ولی
شکر حق کز بهر زخمش بوی درمان می رسد

کوچه و  بازار ها  را  خوش  چراغانی  کنید
یوسف گمگشته ام آخر به کنعان می رسد

می وزد از هرطرف اکنون شمال فتح ونصر
روزگار  ظلم و  ذل دیگر به پایان می رسد

دیربازی نسل میمون داشت این جا اقتدار
شکر حق قدرت دوباره دست انسان می رسد

آیه های فتح و نصرت بار دیگر جلوه کرد
از زمین و آسمان تفسیر قرآن می رسد

طالب بی‌کس چو ایمان داشت آخر شد قوی
زانکه الطاف خدا بر اهل ایمان می رسد

غول مغرور صلیبی را به خاک افکنده او
نعره  تکبیر  او  تا  کاخ طغیان می رسد

می وزد از هرطرف اکنون شمال فتح ونصر
روزگار  ظلم  و ذل دیگر به پایان می رسد

با سپاس از شماره ویژه مجله حقیقت