غنچه های پرپر

به یادبود از شهدای معصوم و مظلوم مدرسه هاشمیه، دشت ارچی، قندوز راشد مبارز بار دیگـــر غنچـــه های باغ من پرپر شـــده جامه های طفلکـــم با خون ِ پاکش تر شده بار دیگـــر حمله کردند وحشیـــــان دد منش کودک ِ افغان من ازدست شان بی سر شده بار دیگــــر بر فلک شــــد آه و ســــوز […]

به یادبود از شهدای معصوم و مظلوم مدرسه هاشمیه، دشت ارچی، قندوز

راشد مبارز

بار دیگـــر غنچـــه های باغ من پرپر شـــده
جامه های طفلکـــم با خون ِ پاکش تر شده

بار دیگـــر حمله کردند وحشیـــــان دد منش
کودک ِ افغان من ازدست شان بی سر شده

بار دیگــــر بر فلک شــــد آه و ســــوز مادرم
با تأسف شیخ ما از هر دو گوشش کر شده

بار دیگر مهر خاموشی به لب زد شیخ دین
دین وایمان این زمان چون تکه اخگر شده

بار دیگـر، خانه ام ویران شده از دست ِ کفر
دفتر و کیف و قلم، با خاک، خاکستــر شده

بار دیگـــر ریش بابایم شده گلگون به خون
جامه و عمامه اش چون لاله ی احمر شده

بار ِ دیگر لشکــــر ِ نمرود آتش بر فــروخت
فوج ِ ابراهیم یکســــر غرق ِ این آذر شده

بار دیگر بمب افکند، جت جنگی ی صلیب
بار دیگر مسجد ما بی در و پیکــــــر شده

بمب می ریزند یکســر بر عموم ِ مسلمین
طفل پاک اندر نگــاهش طالب سنگر شده

بار دیگــــر نان من گردید با خونم عجیــن
عیشِ من ازدستشان از زهر هم بدترشده

«راشدا» هرگز نگشته دشمنت بی ‌حد قوی
ضعف ایمانت بسی بهرش نمایان گر شده