سلسلهء غزوات (۱۶) عوامل پیروزی مسلمانان

۳ ـ ایمان استوار: پـاسخ مهاجران و انصار را در هنگام مشورت با رسول خدا(صلی الله علیه وسلم ) درباره جنگ با مشرکان دیدیم . بـا آنـکـه مـسـلمانان مى دانستند قریش از نظر نیرو و تجهیزات بر آنها برترى دارند و شمار نیروهایشان سه برابر آنهاست تا آخرین لحظه پایدارى کردند. با وجودى که کاروان قریش […]

۳ ـ ایمان استوار:
پـاسخ مهاجران و انصار را در هنگام مشورت با رسول خدا(صلی الله علیه وسلم ) درباره جنگ با مشرکان دیدیم . بـا آنـکـه مـسـلمانان مى دانستند قریش از نظر نیرو و تجهیزات بر آنها برترى دارند و شمار نیروهایشان سه برابر آنهاست تا آخرین لحظه پایدارى کردند. با وجودى که کاروان قریش از چنگ آنها گریخته بود؛ و هیچ گونه انگیزه مادى نداشتند عازم جنگ گردیدند.
مـسـلمانان هدفهاى مشخصى را دنبال مى کردند که نسبت به آنها معرفت و ایمان داشتند. هدف آنها کسب آزادى کامل در راستاى تبلیغ و حمایت از اسلام و اعلاء کلمه الله بود.
ایـن در حـالى بـود کـه قـریـش ، بـر طـبـق اظـهـارات یـکـى از رهـبـرانـشـان یـعـنـى ابوجهل جز اینکه شتر بکشند، غذا بخورند، شراب بنوشند، آوازه خوانها برایشان برقصند و اعراب آوازه آنان را بشنوند و براى همیشه از آنان حساب ببرند، انگیزه دیگرى نداشتند.
امـا آیـا مـى شـود نـام اینها را هدف گذاشت ؟ آیا اینها چیزى جز نابخردى ، غرور و عصبیت جاهلى است ؟
در این جنگ پدران رویاروى فرزندان و برادران رو در روى یکدیگر قرار گرفتند و اختلافهاى اصولى و اعتقادى خود را با شمشیر حل کردند. براى نمونه ،حضرت  ابوبکر(رضی الله عنه) در لشکراسلام و پسرش یـعـنى عبدالرحمن همراه مشرکان بود. عتبه بن ربیعه با قریش بود و فرزندش ، ابو حذیفه(رضی الله عنه) در جبهه اسلامى مى جنگید.
هنگامى که رسول الله صلی الله علیه وسلم، درباره سرنوشت اسیران با حضرت عمر(رضی الله عنه) مشورت کرد، او چنین گفت : (دوست دارم کـه فـلان کـس ـ یـکـى از نـزدیـکـانـش ـ را بـه مـن بـدهـى تـا گـردن بـزنـم و عـقـیـل را به على (کرم الله وجهه ) بسپرى تا گردن بزند و فلان برادر حمزه را به وى بدهى تا گردن بـزنـد، تـا خـداونـد بـدانـد کـه ذره اى از مـحـبـت ایـن مـشـرکـان را در دل نداریم ؛ و اینان پهلوانان ، پیشوایان و رهبران آنها هستند.
آیـا انـگـیـزه چنین گفتارى چیزى بجز استوارى اعتقاد و عظمت ایمان بود؟ آیا افراد بى اعتقاد، و کـسـانـى کـه جز خواسته هاى جاهلى ، خودخواهى و جاه طلبى در دلشان نیست ، مى توانند همانند این افراد داراى یقین ثابت و اعتقاد استوار بجنگند؟
۴ ـ روحیه عالى
رسـول الله(صلی الله علیه وسلم ) پـیـش از جـنـگ و در اثناى نبرد به یارانش جُرئت بخشید و عزم و اراده آنها را اسـتـوار سـاخت ، تا به برترى شمار و تجهیزات قریش اعتناء نکنند. روحیه عالى تنها منحصر بـه بـزرگـسـالان و مبارزین نبود، بلکه کودکان جنگ ندیده و پیکار نکرده نیز از روحیه اى عالى برخوردار بودند.
عـبـدالرحمن بن عوف (رضی الله عنه)مى گوید: (در جنگ بدر به صف ایستاده بودم که متوجه شدم در چپ و راست من دو جوان کم سن و سال قرار دارند. گویى از حضور آنان در کنار خودم احساس ناامنى مى کردم . نـاگـهـان یـکـى از آنـان دور از چـشـم دوسـتـش بـه مـن گـفـت : (اى کاکا! ابـو جـهـل را بـه مـن نـشـان بـده .) گـفتم : (مى خواهى با او چه کنى ؟) گفت : (با خدا عهد کرده ام که اگـر او را ببینم [با او بجنگم و در این راه ] یا او را بکشم یا خود کشته شوم . جوان دیگر نیز دور از چـشـم هـمـراه خـود سـخـن او را تـکـرار کـرد. آنـگـاه مـن ابوجهل را به آن دو نشان دادم و آن دو مانند دو باز شکارى به او حمله کردند و او را کشتند.) این دو قهرمان خود نیز در جنگ بدر شهید شدند. آنان عَوف  و مُعَوّذ، فرزندان حارث خزرجى انصارى بودند و مادرشان عفراء نام داشت .
هنگامى که روحیه نوجوانها چنین عالى باشد، روحیه مردان چگونه است ؟
جـنگها در همه روزگاران تاریخ ثابت کرده است که تا هنگامى که رزمندگان از روحیه بالایى بـرخـوردار نـبـاشـنـد، تـنـهـا تـجـهـیز خوب و سازماندهى منظم و نیروى انسانى فراوان براى دستیابى به پیروزى کافى نیست .
سـربـازان ایتالیایى در جنگ جهانى دوم از سازماندهى و تسلیحات ممتازى برخوردار بودند و شـمار آنها نیز بسیار بود. اما هیچ کدام اینها سودمند نیفتاد زیرا که روحیه ها شکست خورده بود. از ایـنـرو در جـنـگ مـشـتـرک بـا آلمـانـهـا سـر بار آنان بودند. بطورى که متفقین هرجایى را که سـربـازان ایـتـالیـایـى حـضـور داشـتـنـد، از نـظـر نـظـامـى بـى اهـمـیـت و غـیـر قابل اعتناء تلقى مى کردند.
از مـهـم تـریـن دلایـل پـیروزى مسلمانان در جنگ سرنوشت ساز بدر، مجهز بودن آنان به روحیه بالا بود.
جـنـگ بـدر، نبرد سرنوشت ساز میان دو عقیده بود و در پى آن ، اعتقادى که شایستگى جاودانگى را داشت بر اعتقادى که سزاوار نیستى و نابودى بود پیروز گشت.