زندگینامه (ثمامه بن أثال رضی الله عنه)

نام و نسب ایشان ثمامه پسر أثال پسر نعمان پسر سلمه از قبیله بنی حنیفه واقوام مسیلمه کذاب بودند. لقب ایشان لقب او رضی الله عنه ابو امامه یمانی منسوب به یمامه بود. جایگاه ایشان حضرت ثمامه سیدی از سادات و زعیم از زعمای بنی حنیفه بوده و از شخصیت قوی و منزلت والای خویش […]

دعوتگری حضرت ثمامه رضی الله عنه
ثمامه رض ایمان آورد، وبا نبی اکرم صلی الله علیه وسلم بیعت نمود و اجازه خواست، تا بمکه رفته اداء عمره نماید ومسئولیت دینی خود را عملی کند، همینکه بمکه رسید مشرکین به اطراف او جمع شده چونکه از شخصیت وجایگاه اونزد قومش باخبر بودند ،برایش گفتند: آیا صبائی ( ) شده ودین پدرانت را ترک کرده ای؟ ثمامه رض گفت: من سخنان شما را نمی دانم اما خاطر نشان میکنم که به پروردگار این خانه (کعبه) سوگند یاد نمودم که از طرف یمامه هیچ نفعی بشما نرسد تا که همه تان پیرو محمد صلی الله علیه وسلم گردید.

بعد از آن بحیث سفیر اسلام و نماینده رسول معظم اسلام صلی الله علیه وسلم بطرف قوم خود در یمامه رفت، تا مسؤلیت دینی خود را اداء نموده و وجیبه دعوت را انجام دهد، بنا به موقعیتی که نزد قومش داشت که سخنش را رد نمی کردند؛ لذا از صادر کردن گندم به قریش و اهل مکه منع کرد، تا اینکه قحطی ومشکلات اقتصادی دامنگیر مشرکین گردید و نزدیک بود از گرسنگی بمیرند، پس به رسول خدا صلی الله علیه وسلم چنین نوشتند : آنچه ما از تو دیدیم این بود، که به صله رحم امر میکردی و ما را هم تشویق مینمودی، حالا ثمامه رض صدور گندم را بطرف ما قطع نموده و ما را متضرر ساخته است، اگر ممکن است که این مانع مواد خوراکی ما را برداری چنین کن. رسول اکرم صلی الله علیه وسلم نامه ی به ثمامه رض چنین نوشت: ای ثمامه این مانع خوراکی را از قومم بردار.

این گونه است صله رحم، عفو وگذشت، قومش او را اذیت نموده، تکذیب کرده به تمسخر گرفته آماده گی قتل او و خنثی کردن دعوتش را گرفتند، اما او پیامبر بشریت صلی الله علیه وسلم آنها را می بخشد وکینه نسبت به آنها در دل ندارد، وقتی آنها محتاج میشوند، بشکل ناشناخته با آنان برخورد نمی کند، بلکه به سفیر خود می نویسد، که صدور مواد غذائی را منع مکن.

حضرت ابن عباس رضی الله عنه فرمود: خداوند (جل جلاله) قوم قریش را به قحطی وگرسنگی گرفتار نمود، تا که خود مرده، سگ ها و(علهز) را می خوردند، کس پرسید: عِلٌهِزَ چیست؟ ابن عباس گفت: آنان پشم گوسفند و شتر را با خون تر نموده وبریان کرده می خوردند. ابوسفیان برای پیامبر صلی الله علیه وسلم گفت: ترا بخدا سوگند، بحال ما رحم کن آیا خداوند ترا رحمتی برای عالمیان نفر ستاده؟ گفت: بله چنین است ابوسفیان گفت: بخدا قسم پدران را به شمشیر وپسران را به گرسنگی کشتی، این قول خداوند نازل گردید: (ولورحمناهم وکشفنا ما بهم من ضرِللجو فی طغیانهم یعمهون و لقد اخذناهم بالعذاب فمااستکانوا لربهم وما یتضرعون(

اگر به آنها رحم نمائیم و این مشکل شان را رفع کنیم باز هم به طغیان وسرکشی خود سرگردانند ما آنها را به عذاب گرفتار کردیم آنها بسوی خداوند کرنش نکرده وبه تضرع نپرداختند.

این کرامت وبزرگی برای حضرت ثمامه رضی الله عنه است ،که خداوند عزوجل عمل او را تائید نمود وآیه قرآن را نازل فرمود، که تا روز رستاخیز تلاوت شود، و بدانیم که آنچه ثمامه رض انجام داد، دلیل بر بزرگ منشی، قوت یقین، غیرت شدید، ثبات بر اسلام دفاع از حریم اسلام وکیان امت مسلمه ثمامه رضی الله عنه بود.

ارتداد اهل یمامه
روز ها و سال های سپری شد ورسول گرامی صلی الله علیه وسلم به رفیق اعلی پیوست، پس بنای محکم اسلام به تزلزل آمد، اطرافیان اسلام پراکنده شدند و هر روز امر اسلام بوخامت میگرائید و پیروان دشمنان افزایش میافت، وبعضی قبایل عرب از اسلام مرتد شده ومنکر شرایع اسلام گردیده و نماز و زکوه و غیره را ترک نموده و دوباره به جاهلیت سابق خود بر گشتند. بعضی از آن مرتدین از اعطای زکوه انکار ورزیده و منکر وجوب اداء آن به خلیفه اسلامی گردیده وگفتند: ما زکات را به کسی میدادیم که نمازش برای ما آرامش میآفرید وحالا او وفات نموده است باین قول خداوند فقط رسول الله صلی الله علیه وسلم را مراد داشتندچنانچه خداوند خطاب به پیامبر میفرماید: (خذمن اموالهم صدقه تطهرهم وتزکیهم بها وصل علیهم ان صلاتک سکن لهم(
از اموال شان صدقه وزکوه را بگیر تا آنها را پاک وتزکیه نمائی وبرای شان نماز بخوان حقیقتاً نمازت به آنها آرامش میآفریند. از جمله قبایل عربی مرتد شده از اسلام قبیله بنوحنیفه بود که مسلیمه کذاب مدعی نبوت در بین شان قرار داشت. مسیلمه کذاب برای رسول خدا صلی الله علیه وسلم نامه چنین نوشت:
از طرف مسیلمه رسول خدا برای محمد رسول الله اما بعد: یقیناً نصف زمین از آن من ونصفش از آن توست. رسول معظم اسلام در جوابش چنین نوشت: از طرف محمد رسول خدا برای مسیلمه کذاب اما بعد: محققاً زمین از آن خداست به هر بنده خود که بخواهد میدهد و عاقبت نیکبختی از پارسایان میباشد.

انتقاد ثمامه از ارتداد قومش
بعد از وفات رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وسلم امر مسیلمه کذاب بوخامت گرائید، و قوم خود را به ارتداد از اسلام تشویق کرد و اکثریت قومش مرتد شدند بغیر از ثمامه بن أثال رض که علیه قوم خود جهاد ومبارزه نموده و با مسلمانان همکاری میکرد وآنان را از پیروی مسیلمه نهی می نمود و به تمسک به اسلام امر میکرد.
حضرت ثمامه رضی الله عنه در مورد مسیلمه کذاب میگفت:
دعانا الی ترک الدیانه والهدی مسیلمه الکذاب اذجاء یسجع
فیا عجبا من معشرقد تنابعوا له فی سبیل الغی والغی اشنع
مسیلمه کذاب آنگاه که سخنان موزون میگوید ما را به ترک تدین وهدایت فرا میخواند پس تعجب بحال کسانیکه درین مسیر ضلالت وگمراهی شنیع از او متابعت میکنند.
ثمامه رضی الله عنه در انتقاد از ار تداد قومش گفت:
اهم بترک ا لقول ثم یرد نی الی القول انعام النبی محمد
شکرت له فکی من الفعل بعدما رایت خیالاً من حسام مهند
قصد میکنم سخن نگویم اما انعام نبی اکرم محمد صلی الله علیه وسلم مرا به سخن گفتن وامیدارد، از او سپاسگذاری میکنم که مرا از زنجیر ضلالت رهانید بعد از اینکه بفکر وخیال شمشیر برنده هندی بودم.
و نیز فرمود: ای قومم: ازین مسئله تاریک که هیچ روشنی ندارد بپرهیزید ،چرا که این شقاوتی است که خداوند نصیب کسی میکند که بآن بگرود.
خلاصه اینکه دوا مدار آنها را از ارتداد نهی نموده و به گرویدن به اسلام و ثبات آن امر میکرد؛ اما این دعوت او مؤثر واقع نشد چراکه چشم های آنان کور نشده بود بلکه قلب های آنان که در سینه های شان قرار دارد کور شده بود.
لذا از دعوت مسیلمه متأثر شده وشیطان بردل های آنان مسلط گردید، دشوار بود که آنها بطرف اسلام برگردند واز مسیلمه منصرف شوند و دروغ، عقیده باطل و دعوت فاسد او را بر ملاکنند.

مبارزه ثمامه رض علیه قومش
ثمامه رض علیه قوم خود مبارزه میکرد وآنها را بر ثبات به اسلام تشویق مینمود، عدهء کمی که دوباره مسلمان شدند آنها را به لشکر مسلمانان تحت سر کرده گی خالد بن ولید رضی الله عنه که برای جنگ با مرتدین آمده بودند ملحق نمود.
ثمامه رضی الله عنه این همه تلاش را برای این میکرد تا مجاهد در راه خدا، دعوتگر مخلص و رهنما به سوی خیر و هدایت و روشنائی محسوب گردد، بعد از اینکه سخترین دشمنی را به رسول خدا و شهر و دینش داشت، این تطور وقتی رونما گردید که او یقین حاصل نمود محمد صلی الله علیه وسلم فرستاده بر حقیست و دعوت و پیام او حق است. خداوند میفرماید:( قد جاءکم من الله نور وکتاب مبین یهدی به الله من اتبع رضوانه سبل السلام ویخرجهم من الظلمات الی النور بإذنه ویهدیهم الی صراط مستقیم)
یقیناً از جانب خداوند نور وکتاب واضحی برای شما آمده است که که خداوند بواسطه آن کسی را که پیرو رضایت خداوند باشد به راه سلامتی رهنمون میسازد واز تاریکی ها بسوی روشنائی بإذنش بیرون میکند و بسوی راه راستین هدایت مینماید.

سرانجام مرتدین
حضرت خالد بن ولید نیرو وتوان خودرا در جنگ با مرتدین بکار بست و بعضی آنها را از قله کوه غلطانید وخانه های بعضی را سوزانید و در مدت یکسال اکثر آنان به اسلام عودت نمودند و بیرق اسلام بر تمام محلات یمامه گسترش یافت و مسیلمه کذاب توسط وحشی کشته شد آن وحشی که حضرت حمزه بن عبدالمطلب رضی الله عنه را شهید کرده بود. وحشی بعد از این میگفت: بهترین مردمان را در جاهلیتم کشتم وبدترین مردم را در اسلامم کشتم.
خداوند از حضرت ابوبکر خوشنود باد، آن شخصیتی که به جنگ مرتدین امر نمود وعمل او مقبول وسعی او مشکور باد خداوند از سر لشکر اسلامی درین پیکار و از تمام اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وسلم راضی باد وآنان را در جنت برین جای دهد