جنگ و معنای جنگ در اسلام (۱)

جـنـگ در اسـلام به معناى پیکار با دشمن به منظور تاءمین آزادى تبلیغ دین و محکم ساختن پایه هاى صلح ، با رعایت اصول جوانمردى  و شرافت است . آغاز جنگ در اسلام على رغم رنج و مشقتهاى گوناگونى که مسلمانان ، پیش از هجرت از مکه مکرمه به مدینه منوره تـحـمـل کـردند، اجازه پیکار نداشتند. […]

جـنـگ در اسـلام به معناى پیکار با دشمن به منظور تاءمین آزادى تبلیغ دین و محکم ساختن پایه هاى صلح ، با رعایت اصول جوانمردى  و شرافت است .
آغاز جنگ در اسلام
على رغم رنج و مشقتهاى گوناگونى که مسلمانان ، پیش از هجرت از مکه مکرمه به مدینه منوره تـحـمـل کـردند، اجازه پیکار نداشتند. در دوران پیش از هجرت همه تلاش آنها این بود که دین را تـبـلیغ و عقیده اسلامى را تثبیت کنند و از سر شوق و صداقت بگویند: (پروردگار ما الله است .).. اما هنگامى که دشمنى قریش به اوج رسید، و بر ریشه کن ساختن دعوت اسلامى مصمّم و بر قـتـل پـیـامـبر(ص ) همدست گردیدند، آن حضرت همراه یارانش به مدینه هجرت فرمود. ولى آیا سـتـمـگـرى پـایـان پـذیرفت و از شدت دشمنى کاسته شد؟ هرگز! قریش به دشمنى خود با مـسـلمـانـان ادامـه دادنـد و آنـهـا را از خـانـه و کـاشـانـه شـان بـیـرون رانـدنـد و امـوال آنـان را مـصـادره کـردند، تا آنکه خداوند به مسلمانان اجازه پیکار داد و نخستین آیه در این باره نازل گردید:
(اءُذِنَ لِلَّذیـنَ یـُقاتَلُونَ بِاَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ اِنَّ اللّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَدیرٌ، اَلَّذینَ اءُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلاّ اءَنْ یَقُولُوا: رَبُّنَا اللّهُ)
رسول خدا(ص ) دوازده ماه  پس از رسیدن به مدینه منوره و در ماه صفر براى جنگ بیرون آمد و به این ترتیب جنگ در اسلام (بطور رسمى) آغاز گشت .
اهداف جنگ در اسلام:
۱ ـ حمایت از آزادى نشر اسلام
جـنـگ در اسـلام نه به هدف ترویج دین ، بلکه به منظور تاءمین آزادى و تبلیغ آن است . زیرا تـرویـج اسـلام بـا زور بـه مـعـنـاى اجـبـار اسـت ، در حـالى کـه خـداونـد متعال مى فرماید: (لا اِکْراهَ فِى الدّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَىِّ) اگر فضیلت انـتـشـار اسـلام مـربـوط بـه شـمـشـیـر و نیزه مسلمانان بود، مى بایست هنگام ناتوانى و شکست حـکـومـتـهـاى اسـلامـى ، نفوذ معنوى آن نیز از میان مى رفت . ولى هدف جنگ اسلامى ، پشتیبانى از عقیده و تاءمین آزادى انتشار آن در میان مردم و جلوگیرى از تجاوز خارجى به سرزمینهاى اسلامى است :
(وَ قـاتـِلوا فـى سـَبـیـلِ اللّهِ الَّذیـنَ یـُقـاتـِلُونـَکـُمْ وَ لا تـَعـْتـَدُوْا اِنَّ اللّهَ لا یـُحـِبُّ الْمُعْتَدینَ)
و در راه خـدا بـا کـسـانى که با شما مى جنگند بجنگید، ولى از اندازه در نگذرید. زیرا خداوند تجاوز کاران را دوست نمى دارد.
جـنگ اسلامى ، دو حالت دارد:۱- جهاد هجومی که مستحب است وبرای گسترش سرزمین اسلامی انجام میشود .۲- جنگ  دفاعى است که درصورت هجوم کفار بر زن ومردم مسلمان جهاد فرض میشود . از دیدگاه ملت اسلامى ، جنگ  در اسلام مبارزه شرافتمندانه اى است که مبارزان اجازه انجام کارها و اقدامهاى منافى با شرافت را ندارند و درنتیجه پایبند محترم شمردن عهد و پیمان خـود هـسـتـنـد، خـیانت را در شاءن خود نمى دانند؛ به مجروحان ، بیماران و اسیران کمک مى کنند و آنـان را بـه یـک چـشـم مـى نـگـرنـد و از بدرفتارى با غیر نظامیان ، زنان ، کودکان ، پیران ، راهبان ، بردگان و کشاورزان و دیگران خوددارى مى ورزند.
۲ ـ تحکیم پایه هاى صلح
ملّتى که ارتش نیرومند ندارد در معرض نابودى است ، زیرا دشمنان بدون هیچ ترس و واهمه اى در او طـمـع مـى کـنـند. اما آنگاه که از ارتشى نیرومند برخوردار باشد، دشمن به خواسته هایش احـتـرام مـى گـذارد و فـکـر تـجـاوز بـه او را از سـر بـیـرون مـى آورد و بـه این ترتیب صلح فراگیر مى شود.
قرآن کریم مى فرماید:
(وَ اءَعِدُّوا لَهُمْ مَااسْتَطَعْتُم مِنْ قُوَّهٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّاللّهِ وَ عَدُوَّکُمْ وَ آخَرینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَىْءٍ فى سَبیلِ اللّهِ یُوَفَّ اِلَیْکُمْ وَ اءَنْتُمْ لا تـُظـْلَمـُونَ وَ اِنْ جـَنـَحـُوا لِلسـّلْمِ فـَاجـْنـَحْ لَهـا…) (یـا اَیُّهـَا الَّذیـنَ آمـَنـُوا ادْخـُلُوا فـِى السِّلْمـِ کافَّهً)
و هـر چـه در تـوان داریـد از نـیـرو و اسـبهاى آماده بسیج کنید تا با این [تدارکات ] دشمن خدا و دشـمـن خـودتـان و [دشـمـنـان ] دیگرى را جز ایشان ـ که شما نمى شناسیدشان و خدا آنان را مى شـنـاسـد ـ بـتـرسـانـید. و هر چیزى در راه خدا خرج کنید پاداشش به خود شما بازگردانیده مى شود و بر شما ستم نخواهد رفت .
اى کـسـانـى کـه ایـمـان آورده ایـد هـمـگـى بـه صـلح درآیـیـد و گـامـهـاى شـیـطـان را دنبال مکنید که او براى شما دشمنى آشکار است .
صلح در اسلام ، در حقیقت یک آیین است ، اما نزد دیگران چه ؟!…
اسـلام چـنـانـکه از نامش پیداست دین امنیت و صلح است و بر پایه هاى دوستى و تسامح بنا شده اسـت . ایـن دیـن ، جـنـگ را تـنـهـا در شـرایـط معینى تجویز مى کند، به گونه اى که در غیر آن شرایط گناه تلقى مى شود

انواع جنگ در اسلام

۱ ـ جنگ مسلمان با مسلمان

ایـن نـوع پـیـکـار از جـمـله امـور داخـلى مـسـلمـانان است . قرآن کریم با فرض حالت سرکشى و شورش علیه نظام حاکم بر جامعه ـ که بر اثر جنگ دوگروه مسلمان و یا میان مردم و حاکم پدید مـى آیـد ـ قـانـونـى وضـع کـرده اسـت کـه هم ضامن وحدت مسلمانان است و هم قدرت و شوکت هیئت حاکمه را حفظ مى کند و همگان را از شر سرکشى و دشمنى در امان مى دارد:

(وَ إِنْ طـائِفـَتـانِ مـِنَ الْمـُؤْمـِنینَ اقْتَتَلُوا فَاءَصْلِحُوا بَیْنَهُما فَاِنْ بَغَتْ إِحْدَیهُما عَلَى الاُْخْرى فَقاتِلُوا الَّتى تَبْغى حَتّى تَفِىَّءَ إِلى اءَمْرِ اللّهِ فَإِنْ فاَّءَتْ فَاءَصْلِحُوا بَیْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ اءَقـْسـِطـُوا، إِنَّ اللّهَ یـُحِبُّ الْمُقْسِطینَ. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ اِخْوهٌ فَاءَصْلِحُوا بَیْنَ اءَخَوَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ)

و اگـر دو گروه از مؤ منان با هم بجنگند، میان آن دو را اصلاح دهید، و اگر [باز] یکى از آن دو بـردیـگـرى تـعـدى کـرد، بـا آن [طـایفه اى ] که تعدى مى کند بجنگید تا به فرمان خدا باز گردد. پس اگر بازگشت ، میان آن دو را دادگرانه سازش دهید و عدالت کنید که خدا دادگران را دوسـت مـى دارد. در حـقـیـقـت مـؤ مـنان با هم برادرند، پس ‍ میان برادرانتان را سازش دهید و از خدا پروابدارید، امید که مورد رحمت قرار گیرید.

در این آیه شریفه حالتى در نظر گرفته شده است که میان دو گروه از مؤ منان اختلاف بروز کـنـد و امـکـان حـل آن از راهـهـاى صـلح آمـیز وجود نداشته باشد و در نتیجه هر دوى آنان به زور مـتـوسـل شـوند. آیه شریفه ، امت اسلامى را مکلف مى سازد که با تعیین یک داور بى طرف علت بروز اختلاف را مورد رسیدگى قرار دهند و بکوشند که میان آنها آشتى برقرار کنند. اگر این داور از راه گـفـت و گـو بـه این هدف رسید و حق به صاحبش بازگشت و سرکشى از میان رفت و امـنـیـت اسـتقرار یافت ، خداوند مؤ منان را از شر جنگ رهانیده است . اما اگر یکى نسبت به دیگرى سـرکـشـى کـرد؛ و بـه دشـمـنـى ادامـه داد و از پـذیـرش حق و داورى مؤ منان سر باز زد، در این صـورت سـرکـش اسـت و از سـیـطـره قـانـون بیرون رفته و علیه قانون و نظام الهى سر به شورش برداشته است . پس بر همه مسلمانان واجب است که با او بجنگند تا آنکه تسلیم شود و به حق بازگردد.

هـدف از وضـع ایـن قانون حفظ وحدت اسلامى و از میان بردن زمینه هاى تفرقه است . بنابراین چنین جنگى تنها راه برقرارى صلح و پایان دادن به سرکشى و دشمنى مى باشد.

۲ ـ جنگ مسلمان با غیر مسلمان

جنگ با غیر مسلمانان ، با هدف جلوگیرى از تجاوز علیه قلمرو اسلامى ، حمایت از دعوت اسلامى و آزادى تـرویـج دین تشریع گردیده است . هنگامی که قرآن کریم جنگ را مشروع گردانید،وآن را

 

از جنبه هاى طمع، و زیاده طلبى و ذلیل گردانیدن ضعیفان دور نگهداشت،و غرض ‍ جنگ را یافتن راهى بسوى صلح و آرامش و پایه ریزى زندگى بر معیارهاى انصاف و دادگرى قرار داد.

جزیه اى هم که از ملل مغلوب گرفته مى شود فدیه خون وریا اعتقاد آنان نیست بلکه براى حـمـایت از اموال ، عقاید و نوامیس و عزت و شرف و برخوردار ساختن آنها از حق حمایت برابر با مـسلمانان است . به همین دلیل در کلیه قراردادها و معاهداتى که میان مسلمانان و ساکنان شهرهاى مـغـلوب بـسـته مى شد، این حمایت اعتقادى و اقتصادى به صراحت ذکر مى گردید. در معاهده خالد بـن ولیـد( رضی الله تعالی عنه) بـا حاکم (قُسَّ الناطف ) آمده است : (با شما بر جزیه و امنیت پیمان مى بـنـدیـم . اگـر امـنـیت شما را تاءمین کردیم به ما جزیه بدهید و گرنه تا هنگام تاءمین آن،از پرداخت جزیه معاف هستید.)

هـنگامى که بر اثر شرایط دشوار جنگى ، مسلمانان ناچار شدند که از شهرهاى شام عقب نشینى کـنـنـد، خـالد بـن ولیـد جـزیـه اهـل حـمـص ، ابـو عـبـیـده جـزیـه اهـل دمـشـق و دیـگر فرماندهان اسلامى جزیه اى را که از مردم آن مناطق گرفته بودند باز پس دادنـد. از جـمـله سـخـنـانـى کـه فـرماندهان اسلامى به مردم آن شهرها گفتند این بود: ما از شما جـزیـه گـرفـتـیـم که امنیت شما را تاءمین و از شما حمایت کنیم . اینک که قدرت حمایت از شما را نداریم ، اموالتان را به شما برمى گردانیم .

وضـع قـانـون جـزیـه در اسـلام بـا مـوضـوع بـهـره کـشـى و چـشـمـ داشـت بـه امـوال مـغـلوبـان فـاصله بسیار دارد. زیرا مقدار جزیه اندک و تنها بر جنگجویان و کسانى که توانایى کار داشتند مقرر مى شد و بر سه قسم بود:

۱ ـ بـالاتـریـن مـیـزان آن سـالانـه ۴۸ درهـم (حـدود ۵/۲ دیـنار عراقى یا بیست لیره سورى یا لبنانى و یا ۲۴۰ قرش مصرى ) بود که از توانگران گرفته مى شد.

۲ ـ مـقـدار مـتـوسـط آن سـالانـه ۲۴ درهـم بـود کـه از طـبـقـه مـتـوسـط جـامـعـه مثل بازرگانان و کشاورزان گرفته مى شد.

۳ ـ پایین ترین مبلغ آن سالانه ۱۲ درهم بود که از صاحبان پیشه یعنى کسانى که کارى پیدا مى کردند گرفته مى شد.

مـبـالغ یـاد شده به نسبت زکاتى که خود مسلمانان مى پرداختند بسیار ناچیز بود و ۵/۲ درصد مقدار شرعى زکات را شامل مى گشت . عـدم اخـذ جـزیـه از تـهـی دسـتان ، کودکان ، زنان ، راهبان ، عابدان ، کوران ، زمینگیر شدگان و افراد عاجز و ناتوان نشان آن است که در گرفتن جزیه توان پرداخت مکلفان در نظر گرفته مـى شـود، هـمـان طـور کـه تـقـسـیـم جـزیـه بـر سـه قـسـم نـیـز نـشـان مـى دهـد کـه بـراى تـحـصـیل آن نباید مردم را به سختى و مشقت افکند. در پیمان خالد با حاکم قس الناطف آمده است : (مـن بـا شـمـا پیمان مى بندم که از شما جزیه بگیرم و امنیت شما را در برابر هر کس که قصد دسـت درازى بـه شما داشته باشد تاءمین کنم : توانگر به اندازه توانایى اش و تهیدست به میزان تهیدستى اش .)

موارد به آنچه گفته شد محدود نمى شود، بلکه اسلام جزیه پردازان را از خدمت در ارتش معاف کـرده اسـت ، و اگـر فرد ذمى به دلخواه به عضویت سپاه اسلامى درآید، جزیه از او ساقط مى گـردد. بـا ایـن تـفـاصـیل مى توان جزیه را چیزى شبیه عوض نقدى خدمت نظامى در روزگار ما شمرد.

همچنین ، اسلام سرپرستى ذمّیانِ بینوا وفقیر را به عهده مى گیرد، چنانکه در عهدنامه خالد بـا اهـل حیره آمده است : (هر شخصى که ناتوان شده از کار باز بماند یا بیمار شود و یا اینکه روزى تـوانـگـر بـوده و امـروز تـهـیـدسـت شـده و هـم کیشانش به او صدقه مى دهد، جزیه از او برداشته است و مخارج او و خانواده اش از بیت المال مسلمانان پرداخت مى گردد.)

مقرر شدن جزیه به مفهوم خوار ساختن ذِمّیان نیست و معناى صاغرون در آیه جزیه : (حتى یُعْطُوا الْجِزْیَهَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ (تا با فروتنى با دست خود جزیه دهند)، خضوع و فـروتـنـى اسـت . زیـرا یـکى از معانى واژه (صغار) خضوع است و از همین باب بر کودک نیز صـغـیـر اطـلاق مـى گردد زیرا که فرمانبردار والدین خود و بزرگترهاست . بنابراین مراد از خضوع در آیه شریفه ، فرمانبردارى از قدرت حکومت است ، بگونه اى که پرداخت جزیه نشان پـایـبـنـدى و صـداقـت اهـل ذمـه نـسـبـت بـه دولت اسـلامـى اسـت . هـمـان طـور کـه دولت نـیـز در مقابل متعهد است آنان را حمایت و نگهدارى کند و به عقایدشان احترام بگذارد.

در قرآن کریم ، آیه اى دال بر اینکه جهاد اسلامى براى وادار ساختن مردم به پذیرش دین است وجود ندارد.

قرآن کریم شیوه رفتار مسلمانان با دیگران را به روشنى بیان داشته مى فرماید:

(لا یـَنـْهـاکـُمُ اللّهُ عَنِ الَّذینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِى الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ اءَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تـُقـْسـِطـُوا اِلَیـْهـِمْ إِنَّ اللّهَ یـُحِبُّ الْمُقْسِطینَ اِنَّما یَنْهاکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذینَ قاتَلُوکُمْ فِى الدِّینِ وَ اءَخـْرَجـُوکـُمْ مـِنْ دِیـارِکـُمْ وَ ظـاهـَرُوا عـَلى إِخـْراجـِکـُمْ اءَنْ تـُوَلَّوْهـُمْ، وَ مـَنْ یـَتـَوَلَّهُمْ فَاءُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ)

[امـا] خـدا شـما را از کسانى که در [کار] دین با شما نجنگیده و شما را از دیارتان بیرون نکرده انـد ، بـاز نـمى دارد که با آنان نیکى کنید و با ایشان عدالت ورزید. زیرا خداوند دادگران را دوست مى دارد.

فـقـط خـدا شما را از دوستى با کسانى باز مى دارد که در [کار] دین با شما جنگ کرده و شما را از خـانـه هـایـتـان بـیـرون رانـده و در بـیـرون رانـدنتان ، همکارى کرده اند و هر کس آنان را به دوستى گیرد، آنان همان ستمگرانند.

آخرین آیه هاى نازله قرآن کریم نیز روابط مسلمانان با دیگران را تعیین فرموده است . در آنجا چنین مى خوانیم :

(اءَلْیـَوْمَ اءُحـِلَّ لَکـُمُ الطَّیِّبـاتُ وَ طـَعـامُ الَّذیـنَ اءُوتـُوا الْکـِتـابَ حـِلُّ لَکـُمْ وَ طـَعـامـُکُمْ حِلُّ لَهُمْ، وَالُْمـحـْصـَنـاتُ مـِنَ الْمُؤْمِناتِ وَالُْمحْصَناتُ مِنَ الَّذینَ اءُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ إِذا آتَیْتُمُوهُنَّ اءُجُورَهُنَّ مُحْصِنینَ غَیْرَ مُسافِحِینَ وَ لا مُتَّخِذى اءَخْدانٍ، وَ مَنْ یَکْفُر بِالاْ یمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِى الاَّْخِرَهِ مِنَ الْخاسِرینَ)

امـروز چـیـزهـاى پـاکـیـزه بـر شـمـا حـلال شـده ، و طـعـام کـسـانـى کـه اهـل کـتـابـنـد بـراى شـمـا حـلال ، و طـعـام شـمـا بـراى آنـان حـلال است . و [بر شما حلال است ازدواج با] زنان پاکدامن از مسلمان ، و زنان پاکدامن از کسانى کـه پـیـش از شـمـا کـتاب [آسمانى ] به آنان داده شده ، به شرط آنکه مهرهایشان را به ایشان بـدهـیـد، در حـالى کـه خـود پاکدامن باشید نه زناکار و نه آنکه زنان را در پنهانى دوست خود بگیرید. و هر کس در ایمان خود شک کند، قطعاً عملش ‍ تباه شده و در آخرت از زیانکاران است .

از ایـنجا دانسته مى شود که روابط مسلمانان با غیر مسلمانان بر پایه نیکى ، عدالت ، همکارى و وصلت کردن استوار است

………………………………ادامه دارد.

ترجمه کتاب (الرسول القائد) توسط : راشدشهامت