پاسداری از پیمان دوحه چرا برای ما اهمیت دارد؟

مفتی عبدالکریم حسن زوی این ایمان و عقیده ماست که داشتن، افزودن و قوی ساختن وسائل جهادی و آمادگی های دیگر جنگی در مقابل دشمن، مکلفیت شرعی ماست؛ اما تاریخ ما شاهد است که ما هیچگاه به زور اسباب و وسائل پیروز نشده ایم و هرگاهی که بر تدابیر و وسائل خود اتکا نموده ایم، […]

مفتی عبدالکریم حسن زوی

این ایمان و عقیده ماست که داشتن، افزودن و قوی ساختن وسائل جهادی و آمادگی های دیگر جنگی در مقابل دشمن، مکلفیت شرعی ماست؛ اما تاریخ ما شاهد است که ما هیچگاه به زور اسباب و وسائل پیروز نشده ایم و هرگاهی که بر تدابیر و وسائل خود اتکا نموده ایم، با شکست رو برو شده ایم.

مسلمانان همواره به نصرت پروردگار پیروز شده اند و نصرت پروردگار زمانی شامل حال ما می شود که از شریعت خداوندی پیروی شود. بدون اتباع از شریعت؛ نصرت خداوند و کامیابی مسلمانان بر دشمن، ممکن نیست.

پیروی از اصول شرعی؛ خواه در جنگ شده باشد و یا در صلح، در هر دو صورت مسلمانان کامیاب شده اند. صلح حدیبیه و تعهد مسلمانان به آن صلح، دلیل بزرگ این واقعیت است.

مسلمانان از این صلح (صلح حدیبیه) و شرایط آن خوش نبودند، اما هرگاه صلح انجام یافت و بر آن عمل صورت گرفت، آثار بسیار خوبی بر آن مرتب شد. رسول الله صلی الله علیه و سلم به جز ادای عمره اراده دیگری نداشت، شمار مسلمانان به پانزده صد تن می رسید، اما آن ها به مثلیکه جنگجویان به جنگ می روند به اسلحه مجهز نبودند، بلکه همانقدر سلاح داشتند که مسافران برای دفاع از خود می داشته باشند. اما هرگاه قریش خبر شدند، لشکری را آماده ساختند و اراده محکم نمودند که مسلمانان را اجازهء عمره نمی دهند، و یک گروه دو صد نفری را به فرماندهی خالد بن ولید (که هنوز مسلمان نشده بود) به حیث مقدمه الجیش روان کردند. رسول الله صلی الله علیه و سلم از اراده قریش آگاه شد و خبر شد که یک دسته ای آن ها به فرماندهی خالد بن ولید به غمیم رسیده است، پیامبر صلی الله علیه و سلم آن راه را ترک نمود و از راه دیگری به حدیبیه رسید.

قریش می دانستند که مسلمانان به هدف جنگ نه، بلکه تنها به اراده عمره آمده اند، اما باز هم متکبرانه در برابر مسلمانان لشکر تشکیل دادند و تصمیم بر این گرفتند که مسلمانان را به ادای عمره نمی گذارند. رسول الله صلی الله علیه و سلم خراش بن امیه خزاعی رضی الله عنه را از حدیبیه نزد قریش فرستاد، تا آن ها را آگاه بسازد که ما برای جنگ نه، بلکه برای زیارت بیت الله آمده ایم.

قریش شتر خراش رضی الله عنه را ذبح کرده، و اراده قتل او را هم کردند، اما الله متعال او را نجات داد. سپس رسول الله صلی الله علیه و سلم عثمان رضی الله عنه را نزد قریش فرستاد، اما قریش سخنان او را هم نپذیرفتند.

این همه نشانه های کبر و ظلم قریش بود، اما رسول الله صلی الله علیه و سلم از حلم کار گرفت و هیچ عکس العمل جدی نشان نداد.

سپس هرگاه نوبت به پیمان صلح رسید، شرایطی را که قریش پیش کردند ظاهرا قابل قبول نبود، اما رسول الله صلی الله علیه و سلم آن را پذیرفت.

هرگاه میان رسول الله صلی الله علیه و سلم و قریش بر شرایط صلح توافق صورت گرفت و علی کرم الله وجهه بر نوشتن متن پیمان مامور شد، وی به دستور پیامبر صلی الله علیه و سلم در راس آن «بسم الله الرحمن الرحیم» نوشت.

رواج کهنه عرب ها این بود که در راس مکتوب «باسمک اللهم» می نوشتند، نماینده قریش سهیل بن عمرو گفت: من بسم الله الرحمن الرحیم را نمی شناسم، طبق رسم و رواج کهنه ما «باسمک اللهم» بنویس. رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: باسمک اللهم بنویس.

سپس پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود، بنویس: «هذا ما قاضی علیه محمد رسول الله»، اما سهیل گفت: اگر ما تو را رسول خدا می دانستیم، از زیارت بیت الله منع نمی کردیم و نه هم با تو می جنگیدیم، به جای محمد رسول الله محمد بن عبدالله بنویس.

پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: اگرچه شما مرا تکذیب می کنید، اما سوگند به الله! من رسول الله هستم. سپس به علی کرم الله وجهه فرمود: «رسول الله» را حذف کن و طبق خواست این ها تنها نام مرا بنویس.

اما چون محو نمودن الفاظ رسول الله بر علی کرم الله وجهه بسیار گران تمام می شد، او از این کار معذرت خواست. پیامبر صلی الله علیه و سلم با دستان مبارک خود کلمات محمد رسول الله را حذف نمود و علی کرم الله وجهه را حکم نمود که به جای آن محمد بن عبدالله بنویسد.

قریش این ماده ظالمانه را هم شامل پیمان ساختند که محمد – صلی الله علیه و سلم – و همراهان او بدون ادای عمره، پس به مدینه بر می گردند و در سال بعدی برای ادای عمره به مکه می آیند و تنها سه روز در مکه می مانند و مسلمانان به جز شمشیر دیگری سلاحی با خود نمی آورند، و شمشیرها هم داخل غلاف می باشد.

نیز به اساس آن پیمان؛ تا ده سال بین هر دو جانب جنگ صورت نمی گیرد، اگر فردی از قریش بدون اجازه ولی و مولایش به مدینه رفت پس برگردانده می شود، اما اگر از مدینه کسی به مکه بیاید به مدینه برگردانده نمی شود.

هنوز توافقنامه تمام نشده بود، که ابوجندل فرزند سهیل (که از پیش در مکه مسلمان شده بود و از سوی قریش بسیار اذیت داده می شد) در حالیکه به زنجیرها بسته شده بود، نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم رسید. سهیل گفت: این نخستین کسی است که باید از روی پیمان به ما سپرده شود. پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: هنوز توافقنامه تکمیل نشده (یعنی باید توافقنامه پس از تکمیل و امضا عملی شود) اما سهیل نپذیرفت. ابوجندل در حالی به سهیل سپرده شد که با چهره پر از حسرت و تاسف به سوی مسلمانان نگریست و گفت: مسلمانان! آیا من به کافران سپرده می شوم؟

رسول الله صلی الله علیه و سلم هرگاه حرف های ابوجندل را شنید، فرمود: یا ابا جندل اصبر واحتسب فانا لانغدر و ان الله جاعل لک فرجا ومخرجا، ای ابو جندل! صبر کن و امید ثواب را داشته باش، ما غدر نمی کنیم، خداوند متعال حتما راه نجات و رهایی را برای تو پیدا می کند.

سپردن ابوجندل به کافران، برای مسلمانان بسیار دردناک بود. عمر فاروق رضی الله عنه به احساسات آمد و احساسات خود را در حضور پیامبر صلی الله علیه و سلم و ابوبکر صدیق رضی الله عنه اظهار نمود.

در صحیح مسلم از سیدنا انس رضی الله عنه روایت شده است که صحابه کرام رضی الله عنهم عرض نمودند: یا رسول الله! این چگونه شرطیست که اگر از ما کسی نزد آن ها برود پس گردانده نمی شود، و اگر از آن ها کسی نزد ما بیاید، ما پس بر می گردانیم؟

رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: کسی که از نزد ما رفت، ما به او نیازی نداریم، او را خداوند متعال از رحمت خود رانده است. اما کسی که از آن ها اسلام را بپذیرد و نزد ما بیاید، ما او را از روی پیمان به آن ها پس می سپاریم، این جای نگرانی نیست. الله متعال به زودی راه نجات را برای او مساعد می سازد.

خلاصه اینکه پیمان با شرایط فوق به میان آمد و از سوی جانبین امضا شد.

پس از تحقق پیمان؛ رسول الله صلی الله علیه و سلم صحابه کرام رضی الله عنهم اجمعین را به کشتن حیوانات و تراشیدن سرهای شان امر نمود، اما صحابه کرام از اثر آن شرایط آنقدر غمگین بودند که بر فرمان پیامبر صلی الله علیه و سلم عمل نتوانستند. پیامبر صلی الله علیه و سلم سه بار امر نمود، اما کسی بلند نشد.

رسول الله صلی الله علیه و سلم نزد ام المؤمنین ام سلمه رضی الله عنها رفت و ماجرا را شکایت کنان بیان نمود. وی فرمود: یا رسول الله! مردم چون بسیار غمگین هستند، بر فرموده شما عمل نتوانستند، شما کسی را چیزی نگوئید، شما خود تان قربانی نمائید و سر تان را بتراشید، آن ها خود بخود از شما پیروی می کنند.

سپس هرگاه رسول الله صلی الله علیه و سلم قربانی نمود، تمام صحابه کرام رضی الله عنهم نیز به ذبح قربانی های شان آغاز نمود.

پس از تقریبا دو هفته قیام در حدیبیه؛ رسول الله صلی الله علیه و سلم از حدیبیه عازم مدینه منوره شد. مسلمانان هنوز در راه بودند که سوره فتح نازل شد، رسول الله صلی الله علیه و سلم یاران خود را جمع نمود و سوره انا فتحنا لک فتحا مبینا را تا آخر تلاوت نمود.

صحابه کرام رضی الله عنهم که این صلح را مرادف شکست می دانستند، با تعجب پرسیدند: یا رسول الله! آیا این فتح است؟

رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: سوگند به ذات که روح من در قبضه قدرت اوست، بدون شک این فتح عظیم است.

بلی! مسلمانان صلح حدیبیه را ظاهرا شکست خود می دانستند، اما آن در حقیقت فتح بزرگ بود. خداوند متعال صلح حدیبیه را فتح مبین و موجب سکون و اطمینان خواند.

در زبان عربی، باز نمودن چیزی مسدود را «فتح» گفته می شود. دروازه دعوت و تبلیغ اسلام به سبب مخالفت عرب ها مسدود بود. اما از برکت این پیمان، راه دعوت باز شد و فرصتی برای رساندن پیام اسلام به جهان مهیا گردید. رسول الله صلی الله علیه و سلم به قدرت بزرگ جهان بادشاه روم هرقل، دومین بزرگ ترین قدرت جهان بادشاه فارس کسری، بادشاه حبشه نجاشی، بادشاه مصر مقوقس، بادشاه بحرین منذر بن ساوا، بادشاه عمان جیفر، حاکم یمامه هوزه بن علی و امیر دمشق حارث غسانی و دیگر حاکمان بزرگ و مشهور جهان، نامه های دعوت به اسلام روان نمود.

همچنان زمینه شنواندن قرآن کریم، گفت و شنید و بحث و مناظره با دیگران به دست آمد و در نتیجه آن؛ از آغاز بعثت پیامبر صلی الله علیه و سلم تا صلح حدیبیه آنقدر مردم مسلمان نشده بودند، چقدری که از صلح حدیبیه تا فتح مکه مسلمان شدند، و کسانی که اسلام خود را افشا نمی توانستند پس ازان پیمان توانستند احکام اسلام را علناً عملی نمایند.

چنانکه اسلام معدن اخلاق عالی و اعمال نیکو است، یاران متعهد رسول الله صلی الله علیه و سلم نمونه های زنده آن اخلاق و اعمال ستوده یودند، اما دشمنان سرسخت اسلام در همه جا چنان تبلیغات کرده بودند که کمتر مردمی بر اخلاق و اعمال بی نظیر آن ها باور داشتند. اما پس از پیمان، هرگاه فرصت دید و بازدید و گفتگو با مردم دیگر مناطق میسر شد، آن ها از اخلاق و اعمال صحابه کرام رضی الله عنهم بسیار متاثر شدند و نور پیشانی مسلمانان را به چشم خود دیدند و گرویده اسلام شدند. بنابراین این صلح را اگرچه مسلمانان شکست خود می دانستند، اما در حقیقت فتح مبین بود.

بسیار مهم برای ما اینست که حقایق زمینی را نادیده نگیریم؛ وسایل جنگی و نیروی مادی ما با وسایل و نیروی مادی امریکا و متحدان آن اصلا قابل مقایسه نیست. این محض فضل پروردگار و قربانی های بی دریغانه جوانان ما بود که دشمن ما شکست خورد و طبق خواسته های ما آمادهء پیمانی شد که دوستداران ما در مورد آن هیچ نگرانی ندارند و دشمنان ما دران هیچ نقیصه و کوتاهی را پیدا نمی توانند، که ما را به آن بدنام بسازند.

ملت شاهد است که تمام دست نشاندهان بیگانگان مخالف سرسخت این پیمان بوده اند. آن ها نخست برای جلوگیری از تحقق آن تلاش کردند و سپس با ایجاد موانع در برابر تنفیذ ماده های آن، در برابر این پیمان دست و پا زدند، اما خداوند متعال آن ها را ناکام ساخت. البته، داد و فغان شان هنوز دوام دارد که درین پیمان به جز امتیاز دادن به طالبان چیزی دیگری نیست.

بدون شک، این فتح عظیم و مبین ماست. در کشورهای که گرفتن نام ما جرم بود، اکنون همان کشورها ما را دعوت می دهند و سیاسیون ما سفرهای پردستاوردی به آن کشورها داشته اند. خداوند متعال برای ما فرصت داده است که پیام خود را به جهان برسانیم و تبلیغاتی را که در برابر ما انجام یافته رد نمائیم، و جامعه جهانی را بفهمانیم که با متعهد بودن به اهداف عالی خود، می توانیم روابط خوب با جهان داشته و از ملت خود به نحوه احسن نمایندگی نمائیم.

یک، دو و سه نه بلکه ۵ هزار تن زندانیان ما رها شدند و دیروز که خلیلزاد به افغانستان آمده بود از رهایی ۷ هزار زندانیان باقی مانده هم حرف زده است.

ما باید این را بدانیم که بقای پیمان برای ارزش زیادی دارد و باید برای بقای آن به هر حد ممکن سعی نمائیم و اعم از بزرگان و خوردان از حرکاتی خودداری نمائیم که پیمان را اندکی هم ضرر می رساند. خداوند متعال فرصت بزرگی داده است که نگهداری آن نه تنها در فایده ماست، بلکه مسئولیت همه ما و شما است.