شارتی برق یا صدای مرگ …!

ابوصهیب حقانی هراتی یگان وقت آدم در موقعیت غیر منتظره قرار می گیرد موقعیتی که شرایط صد فی صد مرگ را فراهم می کند؛ آنجا شاید وقتی ترسِ مرگ قطعی سراسر وجود انسان را فراگیرد شروع به هذیان کند؛ مخصوصا کسانی که با اعمال و کردار ناشایست خود چندان آخرت خوبی هم انتظار نمی کشند […]

ابوصهیب حقانی هراتی
یگان وقت آدم در موقعیت غیر منتظره قرار می گیرد موقعیتی که شرایط صد فی صد مرگ را فراهم می کند؛ آنجا شاید وقتی ترسِ مرگ قطعی سراسر وجود انسان را فراگیرد شروع به هذیان کند؛ مخصوصا کسانی که با اعمال و کردار ناشایست خود چندان آخرت خوبی هم انتظار نمی کشند و می دانند با اعمال و کرداری که دارند و بر مسیر غلطی که روان هستند چقدر انسان های ناپاکی بوده و در پیش خدا و خلقش چه اعمالنامۀ در دست دارند؛ این مقدمه را اضافه کنید با حالت خوفناکی که امروز در تالار پارلمان نمادین افغانستان رخ داد کسانی که جمع شده بودند تا یکنفر را بر مسند ماشین جنگی بنام وزارت دفاع بنشانند؛ نمایندگان یا وکلای پارلمان امروز صبح که وارد محوطۀ این مجموعه شده بودند به همه چیز فکر می کردند به جز مرگ غیر منتظره، شاد و خوشحال، بظاهر شسته و رفته و تر و تمیز، لباس های اتو شده و عطر و اُدکلن زده وارد محوطه و تالار پارلمان شدند؛ ولی کاملا غافل از اینکه از دروازۀ که آنها وارد شده از دروازۀ دیگری شیران فدایی امت اسلامی وارد شدند؛ وکلاء برای شیطنت دوباره و معاملۀ که بوی پول می داد در آن تالار جمع آمده بودند؛ اما فرزندان رشید مکتب اسلام برای معامله با الله سبحانه و تعالی جان های شیرین خود را به سودا گرفته بودند … و سرانجام همان شد که در بیشتر شبکه های خبری (صوتی و تصویری) به معرض دید و شنید قرار گرفت.
پارلمان افغانستان یا خط مقدم نبرد:
با انفجارهای شدید که یکی پی دیگری تعمیر پارلمان را زیر پای وکلای زرخرید به لرزه در می آورد؛ تعمیر پارلمان به خط مقدم نبرد تبدیل شد، همه جای تالار را دود و غبار فرا گرفت، اعضای پارلمان سراسیمه وار یکی پشت دیگری قایم می شدند، جیغ و فغان بلند برخی وکلاء کاملا توجهات را به سوی خود جلب می کرد؛ آنهایی که لبخند به لب داشتند اشک چشمان شان سرازیر بود، لباس های اتو شده را گرد و غبار ناشی از انفجارات درهم شکسته و بوی خوش عطر و ادکلن به بوی گندیدۀ عرق و خون پارلمانی ها درهم آمیخت، آرامش نسبی حین برگزاری اجلاس، جایش را به اضطراب و پریشانی مفرط داده بود و کلا حالت ها دگرگون شده و اهالی پارلمان فرار را بر قرار ترجیح داده بودند اما از کجا به کجا فرار می کردند؟
فرار اما از کدام دروازه و به کدام جا؟
از کدام دروازه بیرون شوند که اطمینان داشته باشند شیری از شیران فدایی در پُشت آن دروازه در کمین نباشد، از کدام سو بروند که هدف فیر مرمی های پراکنده قرار نگیرند؛ واقعا روز واویلا بود به کسانی که کمتر صحنۀ خون و کشتار را دیده بودند به کسانی که به اسم ملت هزاران خیانت و جنایت را دیده و دانسته مرتکب می شدند، به کسانی که صرفا غم شکم داشته و برای لحظۀ هرچند کوتاه به فکر حال زار هموطن نبودند، لحظات سختی بود تا اینکه از زمین و آسمان برای شان نیروی نظامی تا دندان مسلح کمکی آمد؛ اگر آن نیروها کشته شوند خیالی نیست فقط کوشش شود این جناب وکیل که تا خرخره در فساد اداری و خیانت ملی غرق است نجات پیدا کند، نکند که بمیرد و هزاران آرزویش به گور برود نکند بمیرد و جایدادها و ملک و سرمایه های هنگفتش را کسی دیگر تصاحب کند، نکند بمیرد و در راهی کشته شود که هرگز مقصدش اینگونه کشته شدن نبوده است، خلاصه قیامت صغراء برای اعضای پارلمان افغانستان امروز رونما شد و دیدند که واقعا لحظات سکرات مرگ چقدر سخت است و زار.
نترسین نترسین گفتن ابراهیمی:
از صحنه های جالب رویداد امروز نترسین نترسین گفتن عبدالروف ابراهیمی رئیس نام نهاد پارلمان بود که به اصطلاح بخاطر دلداری، ایجاد نظم و اعادۀ آرامش به وکلاء بار بار می گفت: نترسین نترسین چیزی نیست!
آری چیزی نیست که دود و غبار صحن علنی مجلس را برداشته بود، چیزی نیست که اهالی پارلمان هر کدام شان به یکسو فرار می کردند، چیزی نیست که به تمام نیروهای زمینی و هوایی ارتش فرمان آماده باش صادر شد، چیزی نیست که جیغ شان از سر ترس و وحشت کل رسانه های جهان را فرا گرفته و خبرشان به سرخط اخبار و خبر عاجل شبکه های خبری، تبدیل شده بود؛ و جالب تر از همه، صدای کسانی بود که فریاد می زدند که نه چیزی هست اما شارتی برق است … بیچاره ها گویا کلا از حالت عادی و نورمال خارج شده و هذیان می گفتند و بس؛ اما این سر و صداها شارتی برق نبود بلکه صدای مرگ بود!
قندوز فراموش شد …
شاید یکی از اجندای مورد بحث امروز پارلمان نام نهاد پرداختن به تحولات ولایت قندوز هم بود که چگونه ولسوالی های آن ولایت، یکی پشت دیگری در حال سقوط اند و مجاهدین قهرمان فاتح آن سرزمین های تاریخی، از دست اجیران حلقه به گوش دشمنان اجنبی اند؛ اما بعد از انفجاراتی که در محوطۀ پارلمان رخ داد به یکباره ساختمان پارلمان خود به خط مقدم نبردها تبدیل شد، قندوز در قندوز نیست حالت قندوز اکنون حالت همه جای افغانستان است، حالت پارلمان افغانستان که با موانع بسیار سخت و جدارهای شدیدا امنیتی محافظت می شود؛ وقتی در چنین جا، مجاهدین قهرمان می توانند حماسۀ همانند قندوز بسازند پس کاملا عیان است که دیگر برای نفوذ و رخنۀ مجاهدین هیچ کجای افغانستان مشکل نیست و به توفیق و نصرت الله متعال می توانند همه جای وطن را زیر پای وطن فروشان به لرزه در آورده و سرانجام این سرزمین رادمردان را از لوث وجود ناپاکان پاک نمایند.
خدایشان بیامرزد و شهادت شان مبارک:
جا دارد بر روح و روان شهدای گرانقدر و بزرگمردان فدایی که با خون سرخ شان خواب راحت را از چشم دشمنان اجیر ربوده و لرزه زیرپای اشغالگران صلیبی و غلامان شان افکندند از صمیم قلب درود و رحمت فرستاده و برای شان علو درجات و مغفرت را از الله تعالی مسئلت نمائیم و شهادت پر افتخارشان را به امت مسلمه تبریک بگوئیم.
ارواح شان شاد، شهادت شان قبول و راهشان پر رهرو باد.