سرمایه های برباد رفته امریکا در افغانستان

ابوصهیب حقانی از جمله ضررهای عظیمی که بر پیکر امریکای اشغالگر در کشورهای خاورمیانه و بالخصوص در جنگ طویل المدت این کشور در افغانستان وارد گردیده یکی ضررهای اقتصادی این کشور است که به تریلیون ها دالر می رسند؛ مصارف هنگفتی که برای دولتمردان امریکا از هر کابوسی وحشتناک تر بوده و اقتصاددان های آن […]

ابوصهیب حقانی
از جمله ضررهای عظیمی که بر پیکر امریکای اشغالگر در کشورهای خاورمیانه و بالخصوص در جنگ طویل المدت این کشور در افغانستان وارد گردیده یکی ضررهای اقتصادی این کشور است که به تریلیون ها دالر می رسند؛ مصارف هنگفتی که برای دولتمردان امریکا از هر کابوسی وحشتناک تر بوده و اقتصاددان های آن کشور وقتی حساب و کتاب می کنند شاید عقل سلیم شان سقیم، تن سالم شان بیمار، فکر و روح بظاهر آرام شان نارام و دل های شان چنان به خوف و درد بیایند که بعضی شان دچار سکته قلبی و از بس فکر کردن های زیاد دچار سکته مغزی شوند.
امریکا تنها در افغانستان متحمل چنان شکست های سخت اقتصادی شده که اگر دولتمردان آن کشور بر خلاف ادعای دادن آزادی بیان به رسانه های خود، بدون سانسور حقایق این شکست ها را به ملت امریکا فاش و تشریح می ساختند چه بسا آن کشور دچار بحران ها و تحولات عمیق می گردید و چنان ملت امریکا را به شوک می برد که شاید جز یک انقلاب خودجوش و ابراز خشم شدید بر حکام شان (آن هم تا به پایین کشیدن سران حکومت از تاج و تخت) هیچ چیز دیگر خشم شان را آرام و قناعت شان را حاصل نمی کرد؛ ولی متاسفانه اکثر جریانات اقتصادی آن کشور مثل سایر مسائل، از دید عموم ملت امریکا (مثل طبیعت سایر حکام خائن دنیا) مخفی می ماند.
سیگار (یا همان اداره تفتیش امریکا در امور بازسازی افغانستان) که تنها مامور تفتیش در بعضی اداره هاست؛ ماهوار گزارش های وحشت بار از تخلف و فساد اداری و مالی در مصرف بودیجه های کمک شده ایالات متحده برای امور زیربنایی افغانستان را به دست نشر می سپارد؛ با آنکه این اداره را نیز نمی توان اداره آزاد و مستقل فکر کرد؛ ولی همین محدود گزارش های نشر شده از سوی آن در رسانه ها، غوغایی در بین نهادهای مختلف دولتی و ملی امریکا ایجاد کرده و برای سران امریکا تبدیل به دردسرهای عظیم گردیده است؛ اگر ملت غافل امریکا و مالیات دهندگان این کشور از جزئیات این مصارف آگاه شوند و یا بدانند که مالیات گرفته شده آنها را که بر خلاف میل و ررغبت شان دولتمردان امریکا اخذ می کنند در کجا و توسط چه اشخاص فاسدی به باد فنا داده می شود؛ بدون تردید اینک شاهد امریکای فعلی نبودیم.
بعضی کارشناسان یک دلیل عمده در موفقیت ترامپ به حیث رئیس جمهور شدن بر رقیب سرسختش هیلاری کلینتون در انتخابات (نوامبر ۲۰۱۶ م) را در این می بینند که این شخص (ترامپ) در اکثر کارزارهای انتخاباتی از ساختن زیربناهای امریکا و ترمیم سیستم فلج شده اقتصادی سخن راند؛ دقیقا موردی که خوشایند مالیات دهندگان و تجارت پیشگان امریکا واقع شد و آنها را بیش از پیش شیفته مردی کرد که تمام تجربه اش در اقتصاد بود و نه سیاست و نظامی گری و چیز دیگر.
امریکا بر خلاف تصور عمومی اینطور نیست که تمام مردم آن کشور از طبقه پولدار و طیف ثروتمند باشند بلکه با سیاست امپریالیزمی که سالها منشور سیاستمداران امریکاست؛ تنها طبقه خاص از ثروت بی نهایت هنگفت، برخوردار بوده و همان ها تمام راه های اقتصادی مملکت را در کنترول و اختیار دارند؛ اینست که وقتی ترامپ از پر پول کردن جیب طبقه فقیر و کارگر ملت امریکا گفت و اینکه مهاجران مکزیکی را اخراج میکند؛ با این شگرد اقتصادی اش بخش عظیمی از آراء طبقه کارگر و مستضعف امریکا را نیز صاحب شد و این نشان می دهد که نیمی از ملت امریکا بابت مسائل اقتصادی تا چه حد حساس؛ و نیمی دیگر تا چه در رنج و فلاکت به سر می برند.
ایکاش ملت امریکا و مالیات دهندگان آن کشور می دانستند که در افغانستان، دولتمردان امریکایی چگونه پولهایی را که به اسم بازسازی و طرح های مختلف استعمارگرانه خویش از آنها دریافت می کنند؛ در اختیار چه کسانی قرار داده و باز آن افراد فاسد و بی مسلک، دزد و غارتگر چگونه دست به چور و چپاول می زنند؛ و همانگونه که ملت امریکا در خبرهای شان فقط می شنوند {و نه می بینند} که مثلا امریکا چندین ملیارد دالر به افغانستان کمک کرد؛ همان ترتیب ملت مستضعف افغانستان نیز از طریق رسانه ها فقط می شنوند که مثلا چندین ملیارد دالر به افغانستان کمک شد؛ اما دریغ از حتی یک دالر که اکثر افغان های مستحق در زندگی شان احساس کنند!
به امید شکست سنگین تر امپریالیزم غرب و امریکا در تمام زمینه ها