جو بایدن و مافیای ضد صلح

حبیبی سمنگانی جو بایدن نیز همچو دونالد ترامپ از دیر زمانی مخالف جنگ امریکا در افغانستان بوده است. گفته می شود که او در سال ۲۰۰۹ مخالف اعزام ۳۰ هزار عساکر اضافی از سوی بارک اوباما، رئیس جمهور آن وقت امریکا به افغانستان بود. او به این باور بوده است که باید جنگ های دائمی، […]

حبیبی سمنگانی

جو بایدن نیز همچو دونالد ترامپ از دیر زمانی مخالف جنگ امریکا در افغانستان بوده است. گفته می شود که او در سال ۲۰۰۹ مخالف اعزام ۳۰ هزار عساکر اضافی از سوی بارک اوباما، رئیس جمهور آن وقت امریکا به افغانستان بود. او به این باور بوده است که باید جنگ های دائمی، پایان داده شود.

اما اکنون که او جاگزین ترامپ در کاخ سفید شده، در دو راهی و یا آزمون بزرگی قرار گرفته است. با اینکه دیدگاه او و ترامپ در قبال جنگ افغانستان درین سالیان اخیر تفاوت چندانی نداشته، اما او در باره پیشبرد پالیسی ترامپ در قبال افغانستان، متردد است. دولت او به جای تصمیم فوری در مورد پروسه صلح افغانستان، مشغول بازنگری پیمان دوحه شده است. البته؛ دولت جدید امریکا ماموریت زلمی خلیلزاد، نماینده خاص دولت ترامپ برای افغانستان را، تا پایان این بازنگری تمدید کرده است.

بازنگری پیمان دوحه، خواست رژیم کابل نیز بود. مقامات کابل به این باورند که در پیمانِ امضا شده میان طالبان و ایالات متحده، اداره کابل اصلا دیده نمی شود. اما بر خلاف امیدواری آنان، هدف دولت بایدن از بازنگری، بررسی محتوای پیمان نه، بلکه چگونگی عملی شدن پیمان است. گویا دولت بایدن می خواهد درک کند که طالبان بر تعهدات این پیمان چقدر عمل کرده اند. چنانچه از تماس تلفونی جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی جو بایدن با حمدالله محب، مشاور امنیت رژیم کابل هم این مطلب به وضوح دانسته می شود.

اما جالب اینجاست که در طول دوازده ماه پیمان، خود نظامیان امریکایی ده ها بار مواد پیمان را نقض کرده و بارها مورد انتقادات طالبان قرار گرفته است. گویا این مصداق همان ضرب المثل افغانی است که «کسی نمی گوید دوغ من ترش است».

آگاهان به این باورند که اگر پیمان دوحه نمی بود، شاید افغانستان در اولویت های کاری جو بایدن قرار نمی گرفت و مهلت وقت گذرانی به دولت بایدن میسر می شد. اما پیمان دوحه او را وادار به این ساخته است که معضل افغانستان را جدی بگیرد. زیرا نقض پیمان دوحه، که منجر به آغاز موج تازه ای از جنگ می‌شود، کار ساده و آسان نیست. زیرا این بایدن بود که در جریان کارزار انتخاباتی اش به امریکایی ها وعده داده بود: «من نیروهای امریکایی را در دوره اول خود به خانه می‌آورم».

همچنان اگر دقت نمائیم، پیمان دوحه با همه موانعی که سر راه داشته، در این یک سال مسیری زیادی را پیموده، و این یقینا آسان ترین راه برای بیرون رفت آبرومندانه امریکا از معضل بیست ساله افغانستان است، که نباید از دست برود.

اما مهم اینست که آیا رئیس جمهور جو بایدن، با اینکه تجارب ۵۰ ساله در عرصه های سیاست و قدرت امریکا دارد، تاب فشارهای حلقات قدرتمند اما جنگ طلب امریکا را می آورد، و یا او هم مانند پیشینیان خود، گرفتار دام آن ها شده، تجربه های ناکام جنگی در افغانستان را بار دیگر تجربه می کند؟

ظاهر اینست که اگر مزاحمت جنرالان امریکایی نمی بود، شاید ترامپ پیش از ترک گفتن کاخ سفید، جنگ افغانستان را پایان می داد. موقف گیری های جنرالان امریکایی و مقامات ناتو در روزهای اخیر ریاست جمهوری ترامپ، بیانگر اینست که بایدن راه آسانی را پیش رو ندارد. او باید پیش از نهایی کردن تصمیم خود در مورد پیمان، از آزمون جنرالان جنگ طلب خود، که به فکر داغ ساختن دوباره جنگ در افغانستان هستند، بگذرد.

چند روز پیش، گزارشی تحت عنوان «گروه مطالعه افغانستان» به کنگره امریکا پیش شد، که دران توصیه شده است: «دولت امریکا باید خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان را عقب بیاندازد». به گفته‌ی این گزارش؛ خارج کردن همه نیروهای آمریکایی در این مقطع می تواند به جنگ داخلی در افغانستان، بی ثبات شدن منطقه و احیای تهدیدهای القاعده بیانجامد.

اما جالب اینجاست که ریاست این گروه را جنرال بازنشسته و شکست خورده‌ی امریکایی جوزف دانفورد به عهده دارد. این نشان می‌دهد که جنرالان برحال و متقاعد آمریکایی، با اینکه همه استراتژی های جنگی شان در ۲۰ سال گذشته در افغانستان شکست خورده، هنوز به تلاش‌های شان برای مختل ساختن پروسه صلح، دوام می‌دهند. این جنرالان ناکام چنانکه دونالد ترامپ را در دو سال اول ریاست جمهوری او، به برنامه های جنگی مشغول نگهداشتند، اکنون کوشش دارند جو بایدن را هم به دام بیاورند.

ترامپ اگرچه دو سال اول خود را با فرصت دادن به حلقات جنگ طلب به هدر داد، اما باز هم این از ویژگی های دوره چهار ساله ترامپ شمرده می شود که امریکا در مدت یاد شده به هیچ جنگ تازه نظامی در جهان نپرداخته، و بالاخره راه حل برای پایان دادن طولانی ترین جنگ در تاریخ امریکا هم پیدا کرد. اکنون برای جو بایدن آسان نیست که با آغاز مجدد جنگ افغانستان، مسیر امریکا را تغییر دهد و وضعیت را دوباره جنگی بسازد، این یقینا تیشه زدن بر پای خود خواهد بود.

اداره کابل که با آمدن جو بایدن، رسما به مخالفت از پروسه صلح و به ویژه توافقنامه دوحه وارد میدان شده است، هنوز تلاش دارد امریکا را به دوام حضور نظامی در افغانستان قانع بسازد. مقامات کابل می دانند که بقای نیروهای خارجی نه تنها پیمان را می شکند، بلکه شاید فرصت بیشتری را برای بقای آن ها در کرسی قدرت هم مساعد بسازد.

اما واقعیت تازه اینست که با اوج گرفتن دسایس و توطئه ها در برابر پروسه صلح، که ترورهای وحشتناک هدفمند در کابل و شهرهای دیگر بخشی از آن است، نه تنها اجماع بین الافغانی در برابر اشرف غنی و دارودسته او در داخل کشور به میان آمده، بلکه اکنون جهان نیز بر نقش مخربانه تیم غنی، آهسته آهسته اعتراف می‌کند. چنانچه الیز لابوت در مقاله‌اش در مجله فارن پالیسی، تحت عنوان «بایدن برای ترک افغانستان، نخست باید مشکل غنی را حل کند»، می‌نویسد: «اکثر افغان‌ها و مقامات امریکایی اتفاق نظر دارند که ادامه جنگ طالبان به دلیل رهبری بد غنی است، و او علاقه چندانی برای رسیدن به یک توافق صلح پایدار که ممکن وی را خلع قدرت کند، نشان نمی‌دهد».

شیر محمد عباس ستانکزی، معاون تیم مذاکراتی طالبان در سفر به مسکو، اشرف غنی را از موانع اصلی در برابر صلح خواند. این واقعیتی است که تقریبا تمام اقشار جامعه افغانی با آن موافق هستند. اگر یک حلقه خاص امریکایی منافع مادی خود را در دوام جنگ می بینند، مقامات ارگ هم بقای سیاسی شان را در دوام اشغال می بینند. در چنین وضعیت، اهم برای حامیان صلح اینست که محتاطانه به پیش بروند و نگذارند که پروسه صلح شکار اهداف شوم بعضی ها شود.