جنرال دوستم؛ بازیچه دست وحدت ملی!

ابوصهیب حقانی جنرال دوستم که تاریخ نامناسب و بسیار وحشتناک در افغانستان دارد همیشه به صورت مصرفی از او استفاده شده است مخصوصا پس از روی کار آمدن حکومت نام نهاد وحدت ملی (که جنرال دوستم من حیث معاون اول حکومت) با شریک شدن داکتر عبدالله به حیث قدرت دوم وحدت ملی، تمام صلاحیت و […]

ابوصهیب حقانی
جنرال دوستم که تاریخ نامناسب و بسیار وحشتناک در افغانستان دارد همیشه به صورت مصرفی از او استفاده شده است مخصوصا پس از روی کار آمدن حکومت نام نهاد وحدت ملی (که جنرال دوستم من حیث معاون اول حکومت) با شریک شدن داکتر عبدالله به حیث قدرت دوم وحدت ملی، تمام صلاحیت و اختیارات معاونیت اول او تحت الشعاع قرار گرفت و به حیث یک نماد کاملا فرسایشی در بدنه ای فرسوده وحدت ملی درآمد.
از بی سوادی، کم عقلی، جهل و نادانی، عدم درک و دانش سیاسی و یا از سادگی و ساده دلی جنرال دوستم، اعضای وحدت ملی سوء استفاده کرده و او را بسیار زیرکانه از تمام مسائل ریز و درشت ارگ و مسائل پایتخت دور نگاه داشتند؛ اشرف غنی که روزی خود جنرال دوستم را یک دیکتاتور محلی می خواند فقط در موقع انتخابات به رای قوم ازبیک با استفاده از جنرال دوستم ضرورت داشت که تا حدودی در وقت انتخابات به این هدفش رسید و پس از آنکه در ارگ بر تخت تکیه زد؛ و باز وقتی شریک نو و دور از انتظار (داکتر عبدالله)، توسط امریکایی ها در بغل وی تراشیده شد دیگر ضرورتی به جنرال دوستم ندید؛ و حتی با همدستی داکتر عبدالله و مشاورین خارجی و داخلی اش سعی در دور زدن و دورنگاه داشتن جنرال دوستم از مسائل مملکت داری و سیاست های ارگ کرده و او را با چند کلمه ای دروغین فریب داده یونیفرم نظامی به تن او کرده و وی را به میدان های جنگ گسیل داشت چیزی که در اوائل دوستم با علاقه مندی قبول کرد؛ اما رفته رفته وقتی از سیاست های مکرآمیز ارگ نشینان آگاه شد (و از آنجا که سواد سیاسی و توان فکری اداری و استفاده از چوکی نام نهاد که به نامش کرده بودند را نداشت یا اصلا بی صلاحیت بود که خودش نیز در یک اظهار نظر صریح به این موضوع اعتراف کرد) کار از کار گذشته بود؛ گاهی تعصب کرده چندین ماه به ترکیه پناه برد؛ گاهی چند صباحی در کابل دست به شکایت بازی از طریق رسانه ها زد و … اما هیچ کدام به حالش فایده نکرد؛ و اشرف از وی همان کاری را کشیده و می کشد که به سود او و تیم هم فکرش باشد نه به نفع جنرال و دار و دسته اش!؟
اما این جنرال بی سواد و در عین حال نادان بازهم ندانسته؛ چون هرگاه فشاری از سوی طالبان بر سر نیروهای شکست خورده حکومت در مناطق شمالی کشور پیدا می شود؛ هوشیارهای ظاهرا زیرک وحدت ملی، فوری او را یونیفرم نظامی پوشیده و با شاباس و آفرین، چکچک و هوراء، به میدان جنگ می فرستند؛ اما سوال اینجاست که از رفتن جنرال به میدان جنگ چه سود؟
آن هم میدان جنگی که بارها جنرال دوستم در آن شکست خورده و ذلیل و ناکام برگشته و جز چند عکس فیسبوکی و نمایش در صفحات اجتماعی دیگر کدام دست آورد نداشته است؛ با آنکه بارها لاف تصفیه مناطق شمال از وجود طالبان را داده است؛ اما جز آنکه خودش و ملیشه های تحت امر خود را به کشتن و تصفیه شدن داده، و دها عراده جات نظامی را سالم از دست داده و به تعداد زیاد تجهیزات نظامی را در نبرد با طالبان از بین برده کمترین چانس پیروزی هم نصیب اش نشده است و ذلیل و خوار، تباه و برباد، شکست خورده و از هم پاشیده باز به کابل برگشته و خسارات هنگفتی را روی دست وحدت ملی گذاشته است؛ اما وحدت ملی این زیان های جنرال دوستم را نادیده گرفته و تحمل می کند؛ چون وجود او در کابل و در لباس شخص دوم مملکت را بیشتر به زیان خود می بیند؛ لذا همچنان او را با دادن القاب دروغین و خیالی مورد تمجید و ستایش قرار می دهند.
تعجب اینجاست که مگر از حماقت یک انسان، انسان های استفاده جو چندبار می توانند سوء استفاده کنند؛ که این همه استفاده توسط حلقات خاص ارگ از جنرال دوستم می شود و آیا واقعا دوستم که خودش پاک بی سواد است چهار مشاور با سواد خارجی و داخلی در اطرافش نیستند که او را از خواب حماقت بیدار کرده و بفهمانند که جز آنکه بازیچه ای دست وحدت ملی گردیده و در دام القاب و القاءات دروغین ارگ نشینان گیرمانده؛ اصلا برای سران وحدت ملی، حیات و حیثیت او مهم نبوده و دور کردن دوستم از ارگ کاملا یک دسیسه سیاسی و عمدی است؟!؟
اما افسوس به حال آن مردمیکه بچه های نازنین خود را تحت فرمان شخص جاهلی مثل جنرال دوستم که از ظلم و جنایات وی کل ملت (بالاخص در صفحات شمال) در ستوه است به کشتن داده و به فرزندان خود رحم نکرده و با اینکه از قبل، جنرال را بازنده اصلی و شکست خورده اول و آخر میدان های نبرد با طالبان می دانند باز هم در مسیر غلط او جگرگوشه های خود را تلف کرده و به حال خود و آینده شان رحم نمی کنند.
به امید شکست روز افزون پیروان باطل در تمام میادین حق و باطل.