تحولات اخیر منطقه‌ و لزوم دیپلوماسی قوی برای مهار تنش‌ها

نویسنده: محمد داود اسحاق‌زهی «یوسفی»   پس از حادثهٔ یازدهٔ سپتامبر، آمریکا با حمایت کامل متحدان نزدیکش به بهانهٔ نابودی به‌اصطلاح پدیدهٔ تروریزم، در اواخر سال ۲۰۰۱ به منطقه هجوم برد. اهداف کلی این یورش ازبین‌بردن القاعده و تخریب کامل پایگاه‌های عملیاتی آنان در افغانستان بود؛ حذف امارت اسلامی از صحنهٔ قدرت نقطهٔ آغازین این […]

نویسنده: محمد داود اسحاق‌زهی «یوسفی»

 

پس از حادثهٔ یازدهٔ سپتامبر، آمریکا با حمایت کامل متحدان نزدیکش به بهانهٔ نابودی به‌اصطلاح پدیدهٔ تروریزم، در اواخر سال ۲۰۰۱ به منطقه هجوم برد. اهداف کلی این یورش ازبین‌بردن القاعده و تخریب کامل پایگاه‌های عملیاتی آنان در افغانستان بود؛ حذف امارت اسلامی از صحنهٔ قدرت نقطهٔ آغازین این حمله بود، ولی پس از گذشت بیست سال سرانجام منطقه را با خفت و خواری ترک کردند.

در گذشتهٔ نچندان دور، در ۲۰ مارس ۲۰۰۳ ایالات متحده به عراق حمله کرد و آژیرهای خطر را در آن کشور به صدا درآورد. ارتش‌ ایالات متحدهٔ آمریکا، پادشاهی متحد بریتانیا و لهستان، نیروهای نظامی‌شان را به داخل خاک عراق گسیل داشتند؛ ۲۹ کشور دیگر ازجمله ژاپن، کره جنوبی، ایتالیا، اسپانیا و… با گسیل‌داشتن بخشی از نیروهای نظامی و لجستیکی خودشان به همراه نیروهای ائتلاف، در اشغال کشور عراق نقش ایفا کردند.

سرانجام در ۱۸ دسامبر ۲۰۱۱ نیروهای اشغالگر، عراق را ترک کردند.

جرج بوش، رئیس جمهور وقت آمریکا دلیل حمله و یورش به عراق را دو چیز قلمداد کرد: یکی رابطهٔ صدام حسین با القاعده و دیگری نابودکردن سلاح‌های کشتارجمعی عراق براساس توافق‌نامهٔ ۱۹۹۱، اما تا امروز اثری از سلاح کشتارجمعی در عراق پیدا نشده است. رابطهٔ القاعده با صدام حسین نیز یکی دیگر از فرافکنی‌های آمریکا و متحدانش بود که راه حمله و نبرد را برایشان هموار نمود. هر دو احتمال بزرگ‌ترین دروغ‌های دولت آمریکا را رقم زد. نتیجهٔ هر دو جنگ اوضاع منطقه را ملتهب کرد و باعث تشکیل داعش و قدرت‌گرفتنش در عراق و منطقه شد که تا به امروز دودش در چشم دولت‌ها و ملت‌های دیگر می‌رود. جنگ و درگیری جز ویرانی و تباهی برای منطقه چیز دیگری به بار نیاورده است.

امروز نیز آسیای جنوب‌غربی یکی از ملتهب‌ترین روزهای خود را در بیش از پنج دههٔ گذشته از سر می‌گذراند. تنش‌های جاری در غزه، لبنان، سوریه و دریای سرخ اتفاقات بسیار حساس و مهمی هستند که به خودی خود می‌تواند منطقه را هر لحظه درگیر بحران بزرگ‌تر نماید و حتی آغازگر جنگ دیگر شود که در آن صورت، مدیریت شرایط بحرانی از کنترل نیروهای مؤثر در منطقه از‌جمله آمریکا و دیگر کشورها خارج خواهد شد. اتفاقات چند روز گذشته و حملات موشکی به سوریه و اربیل، مرکز اقلیم کردستان عراق، و غرب پاکستان نشانهٔ دیگری از التهاب جاری در منطقه است. واکنش پاکستان و حملهٔ ارتش این کشور به مناطقی در اطراف سراوان در جنوب‌شرقی ایران، آن روی سکهٔ تحولات جاری است که احتمال تشدید درگیری‌ها را قوی‌تر می‌سازد. آنچه در میان این التهاب باید مورد توجه قرار گیرد، وحدت و خویشتنداری و توجه به منافع همه‌جانبهٔ منطقه است؛ درغیراین‌صورت، باید منتظر شعله‌ورشدن آتش دیگر در منطقه بود. اتفاق چند روز گذشته در اربیل موجب واکنش مسئولان اقلیم کردستان عراق شد؛ چنانکه قدرتمندان دولت عراق اعم از رئیس‌ جمهور، نخست‌وزیر، مشاور امنیت ملی، مجلس و دیگر بخش‌های دولت نیز درباره این اتفاق و رویداد نظامی و غیرمنتظرانه ابراز نارضایتی شدید کردند و علیه ایران اعتراض نمودند. پاکستان با حملهٔ فوری به مناطقی در ایران خشم و آمادگی خودش را آشکار کرد.

از طرف دیگر، حملهٔ آمریکا و متحدانش بر مواضع انصارالله یمن برای چندمین بار ادامه پیدا کرده است و انصار الله یمن نیز همچنان کشتی‌هایی را که به مقصد اسرائیل در حرکت بود، مورد حمله قرار داده است.

باتوجه‌به اهمیت سیاسی این موضوعات، کشورهای درگیر و صلح‌جو باید اقدامات ذیل را انجام دهند:

۱. فشارآوردن به شورای امنیت و استفاده از قدرت سازمان ملل برای جلوگیری از ادامهٔ جنگ؛

۲. ورود و اقدام فوری برای جلوگیری از تشدید درگیری‌ها توسط کشورهایی که بر تصمیمات طرف‌های درگیر اِشراف و نفوذ دارند؛

۳. خویشتنداری؛

۴. به‌کارگیری از دیپلماسی؛

۵. اجتناب از درگیری‌های لفظی و جنگ‌های رسانه‌ای.